موسوي لاري :٦٠ تا ٦٥ درصد جامعه طرفدار اصلاحات هستند/ اصولگرایان به جای حذف به تاکتیک گفت و گو رسیده اند

    کد خبر :185102

سياسيون در هر دو جريان اصلاح‌طلب و اصولگرا مدت‌ها است كه از فوايد گفت‌وگو و تعامل مي‌گويند. اما هرچه هست بيشتر حرف بوده نه عمل. تكثر آرا در ميان هر كدام از جريان‌هاي سياسي از يك‌سو و تقسيم‌بندي تاريخ جمهوري اسلامي به قبل و بعد ٨٨ توسط برخي اصولگرايان از سوي ديگر مانع از آن شد كه فعالان عرصه سياست بتوانند روياي گفت‌وگو را واقعي كرده و سر يك ميز بنشينند.
جريان اصلاح‌طلب نيز اگرچه به‌جد هوادار گفت‌وگو است و از هر پيشنهادي در اين باره استقبال مي‌كند، اصرار دارد كه بايد برخي حوادث را به فراموشي سپرد. همين است كه ايده گفت‌وگوي ملي فراتر از حرف نرفته است. اظهارات و مواضع برخي چهره‌هاي شاخص و قديمي اصولگرا در ماه‌هاي اخير اما اين اميد را ايجاد كرده كه ممكن است آنها دست از شرط و شروط گذاشتن بردارند. نمونه‌اش حرف‌هاي محمدرضا باهنر كه حساب سيدمحمد خاتمي را از كانديداهاي محصور انتخابات سال ٨٨ جدا مي‌كند يا اظهارات صفار هرندي كه معتقد است دو كانديداي اصلاح‌طلب انتخابات آن سال با خارجي‌ها نشست و برخاست نداشته‌اند. بدون شك همين دو اظهارنظر دليل نمي‌شود كه گفت‌وگو‌هاي مورد نظر به زودي انجام شود زيرا چند سالي است كه هرازگاهي اينچنين اميدوار مي‌شويم و خبري هم از گفت‌وگو نيست.

برخي اصولگرايان از جمله مرحوم عسگراولادي تلاش‌هايي در اين زمينه داشتند اما هرچه بود راه به جايي نبرد به همين خاطر هم بود در آستانه انتخابات مجلس دهم يك بار ديگر حرف از ضرورت گفت‌وگو به ميان آمد. اصلاح‌طلبان پرچم‌دار بودند و تاكيد داشتند كه تعامل تنها راه‌حل مشكلات كشور است. اصولگرايان اما گوش‌شان بدهكار نبود و اين حرف‌ها را آن‌طور كه بايد جدي نگرفتند. انتخابات رياست‌جمهوري اخير و پيروزي دوباره حسن روحاني يك بار ديگر بحث گفت‌وگوي ملي را داغ كرد، چنان‌كه برخي اصولگريان حرف از ضرورت آن بزنند. مثلا غلامرضا مصباحي مقدم، سخنگوي جامعه روحانيت مبارز در يك نشست خبري از آمادگي اين تشكل سياسي- مذهبي براي گفت‌وگو با مجمع روحانيت مبارز خبر داد. اين اعلام آمادگي به سرعت مورد استقبال اصلاح‌طلبان قرار گرفت. به عنوان نمونه حجت‌الاسلام مجيد انصاري در گفت وگو با «اعتماد» تاكيد كرد كه اين گفت‌وگو‌ها مي‌تواند بسيار مفيد باشد.

آيت‌الله موحدي‌كرماني، دبيركل جامعه روحانيت مبارز اما براي چندمين‌بار حرف‌هاي مصباحي‌مقدم را تكذيب كرد و آب پاكي را روي دست منتظران گفت‌وگو ريخت. با اين وجود اظهارات صفار هرندي مبني بر اينكه « بنده از كساني هستم كه مي‌گويم پيش از وقوع فتنه بين سران فتنه و دشمنان نشست و برخاستي نبوده و براي آن نيز سندي نداريم» يا حرف‌هاي باهنر مبني بر اينكه «سيد محمد خاتمي را جزو سران فتنه نمي‌دانم و از گفت‌وگو ميان اين دو جريان سياسي كشور استقبال مي‌كنم» نشان مي‌دهد برخي از اصولگرايان در تلاش هستند تا فضا را براي عملي شدن گفت‌وگوها آماده كنند. اصلاح‌طلبان نيز پذيراي اين همنشيني‌ و هم‌انديشي خواهند بود.

نتيجه پشت كردن به افكار عمومي

تغيير رويه برخي از اصولگرايان در شرايطي كه هنوز هم برخي رسانه‌هاي تندرو اين جريان در تلاشند تا با نبش ‌قبر اظهارات برخي اصلاح‌طلبان در سال ٨٨ آب را گل‌آلود كنند؛ اين سوال را ايجاد مي‌كند كه چه موضوعي سبب شده كهنه‌كارهاي اصولگرا گامي در جهت تعامل برداشته‌اند و همزمان كانال‌هاي تلگرامي تندروي اصولگرا سراغ برخي اظهارات متهمان دادگاه‌هاي سال ٨٨ رفته‌اند؟

عبدالواحد موسوي‌لاري، وزير كشور دولت اصلاحات معتقد است جريان اصولگرايي در دوازده سال گذشته از سياست حذف استفاده كرد و نتيجه اين عملكرد شكست در تمامي انتخابات‌هاي دهه ٩٠ بود. او اگرچه هنوز هم در مورد جدي بودن اصولگرايان براي گفت‌وگو ترديد دارد، در گفت‌وگو با روزنامه اعتماد در اين خصوص گفت: «بعضي از عقلاي اصولگرا از نوعي گفت‌وگو، تفاهم و يافتن مشتركات صحبت مي‌كنند. اگر با نگاه خوش‌بينانه به اين موضوع دقت كنيم اتفاق خوشايندي است. اما نكته اساسي آن است كه جريان اصولگرايي به ويژه افراد عاقل و خردورز اين جريان به اين نتيجه رسيده‌اند كه با طيف وسيعي از مردم ايران كه علاقه‌مند به اصلاح‌طلبي هستند درگير شده‌اند و نتيجه اين درگيري‌ها پشت كردن افكار عمومي به جريان اصولگرايي بوده است.»

وي افزود: «من معتقدم ٦٠ تا ٦٥ درصد جامعه طرفدار اصلاحات هستند. اصولگرايان پس از بررسي عملكرد خود متوجه شدند كه با اين ٦٥ درصد از جامعه دچار درگيري و تنش بودند و به همين دليل است كه مردم در انتخابات‌هاي مختلف به صورت قاطع به آنها نه گفته‌اند.»

موسوي‌لاري در حالي درك واقعيت در مورد بدنه اجتماعي اصلاح‌طلبان را دليل تغيير رويكرد جريان رقيب مي‌داند كه محمد عطريان‌فر، عضو شوراي مركزي حزب كارگزاران نيز با او هم‌نظر است و از ضرورت به رسميت شناخته شدن هر دو جريان اصولگرا و اصلاح‌طلب سخن مي‌گويد. او در گفت‌وگو با «اعتماد» گفت: «عمده‌ترين موضوعي كه مي‌تواند ملاك و موضوع گفت‌وگو باشد به ويژه از جريان اصولگرايي آن است كه هويت سياسي و موجوديت رسمي آنها را در سپهر سياسي به رسميت بشناسند. يكي از مشكلات اصلي كه بين اين دو جريان وجود داشت آن بود كه به ويژه در دوران پس از رحلت امام جريان اصولگرايي به اعتبار برخي تندروي‌هايي كه از سوي جريان چپ سياسي رخ داد، به طور كلي جريان اصلاح‌طلب را در سپهر سياست به رسميت نشناخته و موجوديت آنها را زير سوال برد و خواست نشان دهد جريان وفادار به انقلاب تنها اصولگرايي است و اين افترايي به اصلاحات بود. با وجود تمام فشار‌هايي كه داشتند، به خودشان ثابت شد جريان اصلاح‌طلب كه ريشه در انقلاب دارد يك جريان پايدار و ذاتي و غيرقابل حذف است.»

تيغ كند حذف

فعالان سياسي اصلاح‌طلب اصرار دارند كه نگاه حذفي نتيجه خوبي نخواهد داشت. به زعم آنان گفتمان اصلاح‌طلبي حذف شدني نيست و در عين حال بايد پذيرفت كه اصولگرايان نيز در بدنه جامعه آراي خود را دارند. اصولگريان نيز كه با نگاه غلط يعني نگاه حذفي چند سالي را گذرانده‌اند اكنون ديگر مي‌دانند كه اين راه به جايي نمي‌رسد و از همان‌جايي كه هستند بايد به سوي تعامل و آشتي ملي بازگردند. موسوي‌لاري با اشاره به اينكه شكست اصولگرايان در انتخابات‌هاي اخير در استقبال آنها از گفت‌وگو اثرگذار بوده است، گفت: «آنها در انتخابات‌هاي اخير از ابزار حذف استفاده كردند اما شاهد بوديم به مرور زمان اين تيغ حذف‌كننده كند‌تر شد. نمونه آن انتخابات مجلس و شوراهاي شهر بود كه آقايان مانند گذشته و بلكه چهره‌هاي سرشناس اصلاح‌طلبان را رد صلاحيت كردند اما اصلاح‌طلبان در يك سنجش درست و دقيق از موجودي خود، افرادي را گزينش كرده و به مردم معرفي كردند و نتيجه انتخابات از اقبال كامل مردم به جريان اصلاحات پرده برداشت.»

به گفته وي، «اصولگرايان در جمع‌بندي خود به اين نتيجه رسيدند كه به جاي خصومت و حذف، باب گفت‌وگو را باز كنيم. اگر در اين موضوع جدي باشند كار مفيدي براي كشور انجام داده‌اند و جامعه را چند پاره نمي‌كنند. ما نيز نشان خواهيم داد كه در ايران جريان‌هاي سياسي مي‌توانند زير يك سقف قرار گرفته و درباره موضوعات مختلف صحبت كنند و در عين حال اختلاف سليقه نيز با يكديگر داشته باشند.»

نقش احمدي‌نژاد در تغيير رويه اصولگرايان

جريان اصولگرا اما غير از شكست در چند انتخابات، شكست ديگري را نيز تجربه كرده است. همان شكستي كه پيش‌تر آن را پيروزي تلقي مي‌كردند. رفتار‌هاي اخير احمدي‌نژاد به آنها ثابت كرد كه در حمايت از او اشتباه كرده بودند. اين اشتباه را نمي‌توان جبران كرد مگر آنكه در انتخابات‌هاي پيش رو قوي‌تر ظاهر شد و موفق‌تر باشند. موفقيت در اين عرصه نيز ممكن نيست مگر اينكه از در تعامل در آمده و با جريان‌هاي سياسي ديگر همكاري كنند. در غير اين صورت حتما بازهم شاهد ائتلاف و همكاري نيروهاي ميانه‌رو اصلاح‌طلبان و نهايتا شكست خودشان خواهند بود. موسوي‌لاري از جمله اصلاح‌طلباني است كه اعتقاد دارد رفتارهاي اخير احمدي‌نژاد حاميان ديروز او را به تعامل با جريان‌هاي سياسي ديگر ترغيب كرده است. او در اين باره گفت: « اصولگرايان عاقل به محاسبه عملكرد خود پرداخته و شاهد بودند كه هزينه ندانم‌كاري‌هاي دوره احمدي‌نژاد را پرداخت مي‌كنند. هرچه فاصله جريان اصولگرايي از اصلاحات بيشتر باشد در اذهان عمومي وابستگي اصولگرايي به جريان احمدي‌نژاد بيشتر است. بنا بر اين براي آنكه خرج خود را از احمدي‌نژاد جدا كنند و بيش از اين هزينه حمايت از احمدي‌نژاد را پرداخت نكنند اين تصميم را گرفتند. برخي از افراد اين جريان مي‌گويند از احمدي‌نژاد تبري جسته‌ايم. اين تبري جستن چيزي را عوض نخواهد كرد. برخي از اين افراد هشت سال با جان و دل از اين آقا حمايت كردند حال اين تبري جستن چه نتيجه‌اي خواهد داشت؟ افراد ديگري كه در اين جريان حضور داشته و عاقل‌تر نيز هستند مانند آقاي باهنر مي‌گويند اگر بنا باشد قدر مشتركي باشد، ميان ما و جريان اصلاح‌طلب است كه ريشه در انقلاب داريم و نمي‌شود تا پايان مسير را با احمدي‌نژاد رفت. آنها متوجه شده‌اند كه با احمدي‌نژاد نمي‌توانند تا پايان مسير همراهي كنند زيرا هزينه اين همراهي گزاف خواهد بود بنابراين تصميم گرفته‌اند خرج خود را از احمدي‌نژاد جدا كنند. نخستين گام جريان اصولگرايي براي اين جدايي از احمدي‌نژاد، گفت‌وگو با اصلاح‌طلبان است كه البته نشان مي‌دهد اين جريان در مسير عقلاني قرار گرفته است.»

آمادگي كارگزاران براي گفت‌وگو

حال كه برخي از چهره‌هاي نسبتا ميانه‌رو اصولگرا با اصلاح‌طلبان هم‌نظر شده و از ضرورت گفت‌وگوي ملي مي‌گويند، سوال اينجاست كه چطور بايد از مرحله حرف عبور كرد و به عمل رسيد. محمد عطريانفر با تاكيد بر اينكه « نفس پيشنهاد براي گفت‌وگو يك پالس مثبت براي پذيرفتن اين امر است كه براي اين هويت يك ارزش قايليم» در اين باره گفت: « بايد بتوانيم بين دو انديشه سياسي يك باور مشترك به وجود بياوريم كه هر دو جريان در راستاي منافع ملي موضع واحد دارند اما به اقتضاي زبان خود موضوعاتي را مطرح مي‌كنند. طبيعي است در ادامه اين روند اگر اين گفت‌وگو‌ها ادامه پيدا كند، مي‌تواند به جزييات ورود كرده و چالش‌هارا برطرف كنند.»

وي افزود: «وقتي كه يك سوءتفاهم بزرگ به وجود آمده نمي‌توان انتظار داشت اين گفت‌وگو‌ها يك‌شبه آغاز شود. در گام چنين نظريه‌اي مطرح مي‌شود گام بزرگي است. وقتي اين ايده فراگير شد، راه‌هاي عملياتي آن سخت نيست اما براي عملي شدن اين ايده نياز به صبر وجود دارد. از اين جهت نبايد توقع داشت بلافاصله پس از طرح ايده عملي شدن آن را ببينيم.»

عضو شوراي مركزي حزب كارگزاران با بيان اينكه كارگزاران همواره يك نهاد سياسي معتدلي بوده است، از آمادگي حزبش براي ورود به اين گفت‌وگو‌ها و پيشقدم شدن خبر داد و گفت: «موضوع اتفاقات سال ٨٨ موضوع روز نيست اما مي‌توان درباره آن گفت‌وگو كرد. اتفاقات تلخي در سال ٨٨ افتاد اما آن جريان نسبتي با اصلاحات ندارد و برچسب براندازي كه جريان رقيب به اصلاح‌طلب داد اصلا درست نيست. همه شخصيت‌هاي برجسته اصلاح‌طلب وفاداري خود را به نظام ثابت كرده‌اند و حتي روحي از براندازي در ميان اصلاحات وجود ندارد. بسياري از چهره‌هاي اصلاح‌طلب در سال ٨٨ به زندان افتاده‌اند و هزينه دادند اما هيچگاه تهمت براندازي را قبول نكردند.»

گفت‌وگو با چه كسي و در مورد چه چيزي؟

به فرض اينكه اصلاح‌طلبان و اصولگريان در مورد عبور از ٨٨ يا ماندن در آن به توافق برسند و گفت‌وگوي ملي عملياتي شود، باز هم يك سوال باقي است. بايد در مورد چه چيز گفت‌وگو كرد؟ موسوي‌لاري در پاسخ به اين سوال گفت: «مسائل مشترك و منافع ملي. حرف مشترك ميان اصلاح‌طلبان و اصولگرايان زياد است. اگر ما اساس گفت‌وگو را مصلحت ملي قرار دهيم، هرآنچه به مصلحت ملي مربوط مي‌شود قدر مشترك ما خواهد بود. ما همواره از گفت‌وگو استقبال كرده و مي‌كنيم اما بايد ديد اصولگرايان چقدر در عملي شدن اين گفت‌وگو مصر هستند.»

نكته قابل توجه بعدي در مقوله گفت‌وگوي ملي اين است كه چه كساني بايد سردمدار انجام گفت‌وگو باشند؟ موسوي‌لاري اشاره باهنر به سيد محمد خاتمي را نشانه اين دانست كه جريان اصولگرا ميزان اثرگذاري او را پذيرفته است. وي در اين باره گفت: «آقاي خاتمي در دوران پس از انقلاب همواره نماد گفت‌وگو، تفاهم، حل گره‌هاي مختلف اداره كشور از طريق تبادل نظر بوده است. نمونه آن موضوع گفت‌وگوي تمدن‌هاست كه نمادي از تفكر ايشان براي حل مشكلات و بحران‌هاست. ايشان معتقد است به تعداد افراد حاضر روي كره زمين اختلاف‌سليقه وجود دارد اما مجموعه‌هايي كه در يك كشور زندگي مي‌كنند قدر مشتركي دارند كه درباره آنها مي‌توانند صحبت كنند. اين حرف را آقاي خاتمي مرتبا تكرار كرده است و جريان اصولگرا نيز امروز به اين نتيجه رسيده است. جريان اصولگرايي اگر واقعا مي‌خواهد گفت‌وگو كند بايد بپذيرد يكي از افرادي كه بايد در گفت‌وگو‌ها حاضر باشد آقاي خاتمي است. دليل اين حضور، نفس كارساز آقاي خاتمي است كه در افكار عمومي وجود دارد. تجربه تلخ ١٢ ساله حذف، تجربه ناموفقي در مجموعه اصولگرايي بوده است از اين رو اصلاح رفتار خود را در پيش گرفته‌اند.»

به گزارش نامه نیوز گفت‌وگوي ملي با مختصاتي كه ذكر شد يعني با حضور بزرگان و معتدلان هر دو جريان سياسي و صحبت در مورد موضوعاتي كه مصالح و منافع ملي را محقق مي‌كند، اين روزها مورد خواست سياسيون در هر دو جريان است و اظهارات اخير اصولگرايان روزنه اميدي براي تحقق آن است. استقبال هميشگي اصلاح‌طلبان از اين گفت‌وگو‌ها نيز نقطه اميدوار‌كننده ديگري است.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید