مواجهه یک نسل آموزشندیده با مسائل جنسی فرزندانشان
رسانهای شدن موضوع تعرض یک ناظم در مدرسه غیردولتی به تعدادی از دانشآموزان، تحلیلهای جامعهشناسی و روانشناسی متفاوتی را مطرح کرد و با واکنشهای بسیاری همراه شد. این مساله بیشاز همه یکبار دیگر جای خالی فرهنگسازی و لزوم اجرای سند ۲۰۳۰ را یادآور شد و نبود آموزش مسائل جنسی در مراکز آموزشی را گوشزد کرد. اما نقش خانوادهها در این فرهنگسازی به چه میزان است؟
سید محسن فاطمی ـ فوق دکترای روانشناسی از دانشگاه هاروارد آمریکا ـ که تالیفات مختلفی در حوزههای روانشناسی آموزش و ارتباطات به زبانهای انگلیسی و فارسی دارد، درباره فرهنگسازی و نقش خانوادهها در آموزش مسائل جنسی به فرزندانشان به سوالات ایسنا، پاسخ داده که آن را در ادامه میخوانید.
با توجه به اینکه در فرهنگ خانوادههای ایرانی محدودیتهایی برای مطرح کردن یا صحبت درباره مسائل جنسی وجود داشته، حالا شاهد نسلی هستیم که تشکیل خانواده داده و با توجه به اینکه مطرح کردن این مسائل در آن زمان برایش تابو بوده باید مسائل لازم در این زمینه را به فرزند خود نیز آموزش دهد. با این وجود خانوادهها چطور میتوانند این فرهنگ را نهادینه کرده و مسائل جنسی را به فرزندانشان آموزش دهند؟
زمانی که اکسیژن عاطفی در یک خانواده پایین باشد و توزیع آن به میزان مناسب اتفاق نیفتد، امکان رشد چالشها، سختیها، ناهنجاریها و مشکلات بیشتر خواهد بود. یکی از مهمترین عواملی که میتواند در تقویت اکسیژن عاطفی نقش داشته باشد، صمیمیت بین اعضای خانواده است. زمانی که ما از صمیمیت در خانواده صحبت میکنیم، در تحقق این صمیمیت عناصر مختلفی از اهمیت و ارزش برخوردار است. یکی از آنها، این است که تا چه اندازه اعضای خانواده در کنار یکدیگر از همراهی، همدلی و دسترس بودن عاطفی برخوردار هستند. وقتی خانواده از لحاظ عاطفی در دسترس نباشند ولو اینکه از لحاظ فیزیکی در کنار هم باشند، امکان رشد عوامل تخریبزا در آنها بیشتر و بالاتر خواهد بود. هیجانها از اهمیت بالایی در ارتباط ها برخوردار هستند. هیجانها در واقع به ما جهت میدهند و میگویند چه مسائلی مهم هستند و چه مسائلی مهم نیستند. در خانوادهای که آگاهی و مدیریت هیجانی وجود ندارد، افراد سردرگم هستند و در گیجی هیجانی قرار میگیرند، بنابراین صمیمیتها کمتر خواهد شد.
اکسیژن عاطفی موجب میشود کری و کوری هیجانی از بین برود. در خانوادهای که گیجی، کری و کوری هیجانی وجود داشته باشد، آثار آن میتواند در روابط بین فردی و درون فردی نقشآفرینی کند. زمانی که خانواده نتواند در دسترس بودن عاطفی را برای اعضای خودش معنا کند، اعضای آن مثل جزایر تنهایی میشوند که صدا، نیاز و خواسته یکدیگر را نمیشنوند، به آن توجه نمیکنند و با تمناهای عاطفی یکدیگر کاملا نامأنوس و بیگانه هستند. به هر میزان که فقدان آشنایی با تمناهای همدیگر در یک خانواده بیشتر باشد، بار کدورتها، ناراحتی و چالش در خانواده بیشتر خواهد بود. یکی از نکتههای بسیار مهمی که در سالهای اخیر هم در حوزه تقوا مورد توجه قرار گرفته، اهمیت بالای بسترسازی هیجانی حتی در به کار انداختن توانایی یا مولفههای شناختی اعضای خانواده است. وقتی اعضای خانواده در کنار هم هستند و نتوانند با یکدیگر درباره نیازها، خواستهها و دردها گفتوگو کنند و در گاردهای مختلف در حالت تدافعی باشند، نشان دهنده آسیبهای بسیار بالاست.
مهمترین هدف خانواده در فرهنگ دینی ما رسیدن به آرامش است. اگر در رابطهای آرامش باشد انسانها در پلهای اعتمادی که بین هم ایجاد میکنند، به راحتی رفت و آمد میکنند و خواستهها و نیازهایشان را با یکدیگر در میان میگذارند. زمانی که خانوادهای این فضا را فراهم نکند و پلسازی با مانع و مشکل برخوردار باشد، میتواند دشواریهای بسیار زیادی را در سطوح گوناگون ایجاد کند که یکی از آنها عبارت است از اینکه اعضای خانواده حرفهای یکدیگر را درک نکنند یا اساسا حرف دل و نیت خواسته خودشان را کاملا مکتوم نگه دارند. این مکتوم بودن در بسیاری از موارد مسمومیتهای بسیار زیادی را به وجود خواهد آورد.
وقتی در خانواده اعتماد به نفس خشک شود، توانمندی افراد مورد بیتوجهی قرار بگیرد، دوری عاطفی و تحقیر همراه با فقدان آموزش وجود داشته باشد، امکان رشد هوای مسموم نیز بیشتر میشود. زمانی که اتفاقی متوجه اعضای خانواده شود و این اتفاق حتی به صورت کلامی برای آنها قابل تصور نباشد تا مساله را مطرح کنند، نشان دهنده یک مشکل بزرگ در خانواده است که چه چیزی موجب شده فضای خشک و سرد خانوادگی، رابطهها را آنقدر دور کند که انسانها در کنار سختیها و ناراحتیها نتوانند با دغدغههای یکدیگر آشنا شوند یا از آن گاهی داشته باشند. در بسیاری از مطالعات نشان داده شده، یکی از مهمترین بسترهای تفکر نقاد که در کُرسهای دانشگاهی مورد توجه قرار میگیرد، میتواند در خانواده اتفاق بیفتند. خانوادهای که روی استقلال آن در میدان چالشها با چابکی، قدرت، ابتکار عمل و خلاقیت بهتر با مشکلات برخورد کنند.
شما به عنوان یک روانشناس چه راهکاری برای خانوادهها در برخورد با این مقوله مطرح میکنید؟
توجه به مشکلات خانوادگی نیازمند یکسری از آگاهیها، مهارتها و ارتباطات ویژه است. وقتی فرزند از نظر روانشناسی رشد وارد مرحله بلوغ میشود، میتواند با تغییراتی از جمله تغییرات هورمونی، فیزیولوژیکی یا احساسی همراه باشد که در سطوح مختلف اتفاق بیفتد. اگر پدر و مادر به اینکه در هر دورهای باید چگونه با ویژگیها و مقتضیات آن دوره برخورد شود، آگاه نباشند، این موضوع به یک چالش تبدیل میشود. برای مثال بچهها بین ۱۲ تا ۱۹ سالگی در دوره نوجوانی از ویژگیهای خاصی برخوردار هستند و برایشان مهم است که پدر و مادر در این دوره آنها را کنترل یا با شماتت و به صورت تحکمی برخورد نکنند. این موضوع به معنای این نیست که پدر و مادر در این زمینه نظارت نداشته باشند، در واقع نظارت غیر از کنترل است. اما اگر بچهها در این دوره احساس کنند پدر و مادر دائم به آنها گیر میدهند و در تجسس لباسها، کتابها و وسایل شخصی آنها هستند، میتواند فاصلهها را بیشتر کند.
ویژگی بچهها در این دوره خاص است و آنها انتظار دارند وقتی در دوره بلوغشان صحبت میکنند مخاطب به حرف آنها توجه کند زیرا فکر میکنند حرف آنها مهمترین حرف روزگار است. انتظار دارند با آنها با احترام بالا برخورد شود. جنبه اکتشافی خاصی دارند و حتی با دوستان خود بیشتر در عوامل کشف هویت خودشان ارتباط برقرار میکنند. اگر پدر و مادر در این دوره اشتباه رفتار کنند یا مهارتهای ارتباط با فرزند را ندانند و از نیازهای خاص این دوره آگاهی نداشته باشند، ممکن است با مشکلات جدی مواجه شوند. این موضوع در روایتها نیز توصیه شده است و حضرت امیر المومنین (ع) نیز اشاره کردهاند که بچهها در دوره نوجوانی حکم مشاوره و وزیر دارند و پدر و مادر فقط نباید برخورد تحکمی با آنها داشته باشند، بلکه باید برخوردها با احترام، شخصیت دادن بالا و فعال کردن در تصمیم گیری و تحکیم بالا باشد. شناخت پدر و مادر از مقتضیات دوران سنی یکی از عوامل بسیار مهم است و آنها باید نسبت به برخورد با لوازم آن دوره آگاهی داشته باشند. پدر و مادر باید از مهارت یا آگاهیهای لازم برخوردار باشند یا اگر نیستند، آن را فرا بگیرند. در کنار این موضوع بتوانند با کارکردن روی اکسیژن عاطفی خانواده زمینه ارتباط سالم را بیشتر ایجاد کنند زیرا فقدان ارتباط سالم میتواند آسیبهای مختلفی را به وجود بیاورد.
نقش تربیتی خانوادهها در تقویت یک رابطه سالم و مطلوب چگونه است؟
وجود اکسیژن عاطفی بالا در خانواده به استحکام روابط عاطفی بسیار کمک میکند. به هر میزان که پدر و مادر در دسترس بودن عاطفی برای فرزندان در عمل ایجاد کنند بستر سازی فضای مناسب بهتر اتفاق خواهد افتاد. وقتی از در دسترس بودن عاطفی صحبت میکنیم رفاقت، همراهی، همدلی، محبت و توجه به تمناهای عاطفی اعضای خانواده در صدر موضوعات اصلی قرار میگیرد. خانوادههایی که از اکسیژن عاطفی بالا برخوردار هستند با شیوههای متفاوتی نسبت به مشکل با خانواده برخورد میکنند. در سالمترین خانوادهها نیز میتواند مشکل وجود داشته باشد اما یکی از مهمترین خصایص خانوادههای سلامت محور در مقابل خانوادههای ناسالم به وجه برخورد با مشکلات برمیگردد. در خانوادههایی که سلامت در ارتباط موجود نیست، پرخاشگری، تحکم، تحقیر، استهزا، حالت تدافعی، کنایه و اشارههای تند از بسامد بالا برخوردار است. در خانوادههای سلامت محور طرز ارائه مشکل و وجه بیانی مرتبط با مشکل متفاوت است.