معمای ساخت سریال ضعیف در بیپولی سیما/ حرفهایها قربانی باندبازی
یک منتقد سینما و تلویزیون با اننقاد وز سریالهایی مثل «بوی باران» اظهار کرد که تلویزیون میگوید بودجه ندارد اما آن را صرف ساخت کارهای بیکیفیت میکند.
جبار آذین منتقد سینما و تلویزیون با اشاره به حواشی پخش سریال «بوی باران» و انتقاداتی که نسبت به تولید و پخش سریالهای ضعیف در ماههای اخیر از تلویزیون مطرح شده است، گفت: چند سالی است که سازمان صداوسیما به دلایل مختلف که بخش عمده آنها واهی و فرافکنی است، با عنوان کردن فقر در بودجهها یا کمبود مالی، اقدام به تولید مجموعههای متوسط و حتی ضعیف میکند و مدت.هاست که بینندگان میلیونی تلویزیون شاهد آثار شاخص، استاندارد و فاخر نیستند.
وی ادامه داد: تلویزیون میتوانست به جای تولید چندین سریال بد و متوسط بودجهای را که صرف آنها میشود در اختیار یک یا ۲ گروه کاملا حرفهای قرار دهد و با همت آنها دست به تولید دست کم دو سریال بزند که با باندبازیهایی که میشود از ساخت این سریالهای باکیفیت امتناع شده است.
«بوی باران» پرمدعا اما ضعیف
این منتقد اظهار کرد: یکی از سریالهای پرادعا اما ضعیف از نظر ساختار و مضامین سریال «بوی باران» است. سریالی که در چند قسمت نخست با نام دیگری شروع به پخش کرد و بدون هیچ توضیح مکفی در کمال بیاحترامی به مخاطب، نام آن عوض شد و ادامه آن از سیما پخش شد. با پایان پخش هم به صورت غیرکارشناسی و حساب نشده یک میزگرد فرمایشی تشکیل دادند تا شاید جلوی اعتراض مخاطبان گرفته شود و اعلام شد درصد بالایی از تماشاگران به تماشای سریال نشستهاند درحالی که نقدها و نظرات مردم نشان دهنده بازخوردهای منفی آنهاست.
«بوی باران» سریالی ضعیف بود که به رغم داشتن ادعا درباره معضلات اجتماعی مثل پولشویی و مواد مخدر، نتوانست به راهکار و راه حلهای اساسی دست باید
وی با اشاره به فضای سیاه این سریال توضیح داد: «بوی باران» در آغاز به صورت معمایی شروع شد و تا چند قسمت ابتدایی قابل تحمل بود اما در ادامه با موضوعات سطحی، تلخ و گاه سیاه باعث شد مخاطب به آن بی علاقه شود و به دلیل وجود ماجراهای فرعی و شخصیتهای پرداخت نشده کمتر تماشاگران با آن همراه شدند.
این منتقد افزود: پرداخت ضعیف شخصیتها هم نشاندهنده دانش ضعیف اجتماعی نویسنده و شخصیت شناسی اوست و اگر شخصیتها به درستی شناخته نشوند نویسندگان مجبور میشوند بر مبنای تخیل پیش روند. «بوی باران» سریالی ضعیف بود که بهرغم داشتن ادعا درباره معضلات اجتماعی مثل پولشویی و مواد مخدر نتوانست به راهکار و راه حلهای اساسی دست باید و صرفا به قصههایی پراکنده درباره ماجراهای خانوادگی تبدیل شد. مشکل اساسی این سریال در نگارش فیلمنامه بود که خط اصلی داستان که باید همراه با شخصیت اصلی که ترانه است جلو میرفت در میانه راه با ایجاد فضای کارخانه بازیافت از مسیر اصلی دور شد.
سوژههای خوبی که هدر شد
آذین با اشاره به سوژههای این سریال تصریح کرد: موضوعات بدی برای سوژه این سریال انتخاب نشد اما به این موضوعات از زوایای مختلف توجه نشده است و فقط خواسته شده است این سوژهها به عنوان ابزار و بهانهای باشد تا سریال با کشدار شدن به یک اثر تلویزیونی بلند تبدیل شود و دوستان سریالساز هم از منظر مالی به نوایی برسند. درواقع طرح معضلات اجتماعی در سریال صرفا در سطح باقی میماند و به همین دلیل به لحاظ کارشناسی، کار موفقی نیست و حتی اتفاقات مثبت سریال به شعارهایی تبدیل میشود که برای مخاطب غیرقابل باور است و جای تردید دارد.
وی درباره بخشهایی مثل چادری شدن ترانه، کمک به زن افغان در داستان و یا دیگر موارد مثبت سریال عنوان کرد: این موارد کاملا باورناپذیر هستند و مشخص است که به خط اصلی داستان تزریق شدهاند چراکه هیچ جایگاهی در قصه اصلی ندارند و گویی برای گرفتن مجوز این سکانسها گنجانده شدهاند. به هر حال برای دریافت مجوز سریالهای تلویزیونی از خانهای زیادی باید عبور کرد اما از انجایی که برخی از عوامل سازنده سریالها از کوچه رفیق گرایی و باندبازی عبور میکنند بهراحتی مجوز تولید برخی از سریالها داده میشود.
این فعال رسانهای درباره آمارهایی که نسبت به مخاطبان این سریال از طرف صداوسیما ارائه شد اظهار کرد: پیش تر هم شاهد آماری نادرست و دستکاری شده از سوی سازمان بودهایم بنابراین نمیتوان به این آمارها اتکا کرد.