مشق از روی دست مسعود کیمیایی
«معکوس» پولاد کیمیایی و «درخونگاه» سیاوش اسعدی، دو فیلم امسال جشنواره هستند که ادای دین به سینمای مسعود کیمیایی به شمار میآیند.
در هنر خوشنویسی یکی از روشهای یادگیری، مشق کردن از روی دستخط استادان است؛ یکجور کپی کاری برای یادگیری بهتر. طبعا هنرجو باید خودش صاحب خلاقیت باشد تاپس از یادگیری اولیه و ممارستهای بعدش، هنرمند خوانده شود.
به گمانم در نقاشی هم همین شیوه برقرار است و در سایر هنرها هم کم و بیش. اما هیچکس از روی یک دستخط متوسط مشق نمیکند چون نتیجه تاسفآور خواهد بود.
«معکوس» پولاد کیمیایی یک سیاه مشق معمولی از روی دستخطهای خیلی متوسط و حتی ضعیف یک استاد است و در خوشبینانهترین حالت یک اثر زیر متوسط و حتی ضعیف خلق شده است.
«معکوس» کمتر نشانی از خلاقیت در خود دارد، به لکنت دچار است، کم و بیش شعار میدهد، سنگین و غیرجذاب پیش میرود و نمیتواند خود را به تماشاگر تحمیل کند. کارگردان خلاقیتی در متن و اجرا از خود نشان نمیدهد و این نشانه خوبی نیست!!
امیدوارم ناامیدیام برای آینده نهچندان روشن کارگردانی پولاد کیمیایی اشتباه از آب دربیاید.
«درخونگاه» سیاوش اسعدی اما وضعیت بهتری از این حیث دارد. فیلمساز، گرچه رسما به مسعود کیمیایی ادای دین کرده و فضاها و آدمها و دیالوگها از همان جنساند، اما ردپای یک فیلمساز با ایدهها و تفکرات تازهتر به چشم میآید.
فیلم اما کند و کشدار است. قصه اصلی بسیار دیر شروع میشود و دوسوم اول فیلم، هیچ قلابی برای ادامه دادن، به تماشاگر نمیچسبد. بهنظر میرسد معماری فیلمنامه دچار مشکل است و نیاز به بازنگری دارد. کارگردان اگر به ریتم اثر مسلطتر میبود، «درخونگاه» در اجرا کار قابل قبولتری از آب درمیآمد.