ماموریت ویژه ترامپ؛ ناتوی خاورمیانه علیه ایران به نتیجه می رسد؟

نشنال اینترست در گزارشی به این پرسش پاسخ داد: ایجاد یک ناتوی خاورمیانه چه دستاوردی برای ترامپ می تواند داشته باشد؟
نشنال اینترست در گزارشی به قلم جیمز جای کارافانو تحت عنوان « ایجاد یک ناتوی خاورمیانه ای چه دستاوردی برای ترامپ می تواند داشته باشد؟ » نوشت : ایده ایجاد ناتوی خاورمیانه نخستین بار این هفته در نشریه واشنگتن پست مطرح شده بود. جاش راگین در مقاله ای در این نشریه نوشت که احتمالا دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا در سفر به عربستان سعودی این پیشنهاد را به منظور ایجاد یک ائتلاف امنیتی منطقه ای از اعراب مطرح خواهد کرد. جای تعجبی ندارد که دو بخش عمده سفر خاورمیانه ای ترامپ را به منطقه اسرائیل و عربستان سعودی تشکیل می دهند.
دولت آمریکا برقراری صلح و آرامش را در خاورمیانه در صدر دستور کار سیاست خارجی خود قرار داده است.افزون بر این سفر ترامپ پیشتر با رهبران مصر و اردن و امارات عربی متحده و ترکیه در واشنگتن دیدار و گفتگو کرده بود. همه این دیدارها و مذاکرات در چارچوب تلاش های منطقه ای آمریکا به منظور تحقق دو هدف کلیدی استراتژیک صورت می گیرد : مقابله با نفوذ بی ثبات کننده ایران در منطقه و شکست دادن داعش و القاعده. آمریکا همواره به طور سنتی تلاش کرده است تا نفوذ خاورمیانه ای خود را از طریق ایجاد ائتلاف های دوجانبه اعمال کند. ولی حتی در دوران تبلیغات ریاست جمهوری ، پیشنهادهایی درباره ایجاد یک ساختار امنیتی رسمی دو تا چندجانبه در موازات ناتو در خاورمیانه مطرح شده بود. البته طرح ایده های مشابه در گذشته نیز سابقه داشته است. چنانچه در دهه ۱۹۵۰ آمریکا از ایجاد سازمان معاهده مرکزی متشکل از کشورهای ترکیه ، عراق ،ایران و پاکستان در چارچوب بخشی از راهبرد مهار اتحاد جماهیر شوروی سابق حمایت می کرد.
مایکل دوران در کتاب خود با اشاره به ظهور قدرت آمریکا برای استیلا بر خاورمیانه در سال ۲۰۱۶ به ناتوانی آمریکا در درک تحولات و پویایی داخلی منطقه می پردازد. ائتلافهای موفقیت آمیز امنیتی ، مستلزم وجود یک تهدید مشترک هستند، ولی ساختن یک تهدید مشترک ، برای ایجاد و حفظ این ائتلاف در کنار یکدیگر کافی نخواهد بود. چرا که دوام و ثبات ائتلافها به وجود منافع مشترک نیز بستگی دارد. داشتن نگرانی ها یا علایق و سلایق متناقض همواره هر گونه تلاش برای ائتلاف سازی در خاورمیانه را با مشکل روبرو کرده است. به عنوان مثال کشورهای عضو شورای همکاری خلیج (فارس)تاکنون چندین توافقنامه همکاری نظامی منعقد کرده اند. ولی این توافقنامه ها هرگز جدی نشده است.
آمریکا در ایجاد یک نیروی ائتلاف عربی در جریان جنگ اول خلیج (فارس) موفق بود ولی این تلاشی موقت بود که برای انجام یک ماموریت خاص و ویژه طراحی شده بود. بنابراین این ائتلاف پس از پایان جنگ نخست خلیج (فارس) دوام نیاورد و باقی نماند.
لوک کوفی از تحلیلگران ارشد بنیاد مطالعاتی هریتیج در این باره می گوید : « صراحتا باید گفت میان کشورهای منطقه بی اعتمادی زیادی وجود دارد و در میان آنان جو ظن و گمان و بدبینی حاکم است به همین دلیل ایجاد ائتلافهای منطقه ای میان آنان موثر و کارساز نخواهد بود. پس بهترین راه برای آمریکا ، به منظور تقویت توانمندی های دفاعی منطقه ای ، تنها تعمیق هر چه بیشتر مناسبات دوجانبه با کشورهای کلیدی در خاورمیانه خواهد بود . با این همه حتی اگر تشکیل چنین ائتلافی هرگز ثمره ای به دنبال نداشته باشد و نتیجه بخش نباشد ، حتی پیشنهاد ایده تشکیل آن می تواند ارزشمند قلمداد شود. هم کشورهای عربی و هم اسرائیل از تعاملات دوباره آمریکا در منطقه عصبانی و خشمگین هستند و در دستیابی به توافق برای مقابله با خطر دوگانه ایران و داعش والقاعده به یکدیگر کمک می کنند.
جیم فیلیپس کارشناس امنیت منطقه ای نیز در این باره می گوید : « از هرگونه همکاریهای دفاعی و امنیتی میان اعراب بسیار استقبال می شود چراکه این راهی برای اعمال فشار بر ایران محسوب می شود. ولی در هر حال کاخ سفید لازم است تا سطح انتظارات از چنین همکاریهایی را مدیریت کند. « تشکیل ائتلاف رسمی در این باره در فاصله کم و به سرعت بعید به نظر می رسد و شاید ارزش عملی چندانی نداشته باشد. افزون بر آن حتی در صورت فکر کردن به تشکیل چنین سازمانی ، این ائتلاف نباید و نمی تواند – به جایگزینی برای مناسبات مهم دوجانبه ای که آمریکا هم اکنون با کشورهای بزرگتر خاورمیانه برقرار کرده است تبدیل شود. ایده تشکیل چنین سازمان و پیمان ائتلافی احتمالا تنها در قالب کمک به ایجاد شوک در منطقه معنا پیدا خواهد کرد ، به این معنا که کشورهای منطقه این موضوع را باور کنند آمریکا واقعا به عنوان یک نیروی برقرار کننده موازنه و به منظور کمک به فرونشاندن چرخه آشوب و هرج و مرج به خاورمیانه بازگشته است. از سوی دیگر آمریکا نباید زیاد از حد بر روی چنین تلاشی به منظور ایجاد ساختار ائتلاف رسمی سرمایه گذری کند و باید بیشتر به فکر سرهم بندی ائتلافی باشد که درست در شرایط کنونی به منظور اجرای وظایف فوری و اعمال فشار بدان نیاز مبرم دارد. وظایف فوری و لازم الاجرای کنونی آمریکا عبارتند از نابودی داعش ، تثبیت اوضاع آوارگان ، مقابله با تهدیدات تروریستی داعش در منطقه ، کنترل اوضاع در سومالی ، لیبی و یمن و جلوگیری از تبدیل این کشورها به پایگاهی دائمی برای تروریسم بین الملل و در نهایت مقابله با نفوذ مخرب ایران در منطقه . انجام این وظایف مستلزم یک تلاش فراگیر نظامی و دیپلماتیک و مبتنی بر همکاری و تعامل به رهبری آمریکا در منطقه خواهد بود . اینها وظایفی هستند که نمیتوان در انجام آنها تعلل کرد و منتظر ایجاد یک ساختار ائتلاف رسمی ماند ، البته اگر قرار باشد چنین ائتلافی در عالم واقع محقق شود.