ماجرای شاهزاده سعودی که برای کودتا آماده می شود /چرا ریاض عقب نشینی کرده است ؟ / تابلوی شکست سنگین مقابل دربار سعودی
اختلافات ریشه ای تر از آن هستند که فکر می شود و روند خوبی را بزودی نمی تواند پیدا کند. تماس اخیر قطر و عربستان نیز موضوع را پیچیده تر کرده است.
بحران قطر و چهار کشور محاصره کننده آن پس از چند ماه قصد فروکش کردن ندارد. قطر شرط و شروط چهار کشور عربستان، مصر، بحرین و امارات نپذیرفت و آنها را در راستای منافع خود و منطقه ندانست. بحث ها و میانجیگری ها هم به نتیجه رسید. ترامپ و پیغامها و دخالت او هم بیشتر بر شدت بحران افزود. به نظر می رسد این اختلافات ریشه ای تر از آن هستند که فکر می شود و روند خوبی را بزودی نمی تواند پیدا کند. تماس اخیر قطر و عربستان نیز موضوع را پیچیده تر کرده است.
در این باره یک نکته اساسی این است که چه چشم اندازی برای این ماجرا موجود است؟ با محمدعلی هژبری نویسنده و کارشناس مسائل خاورمیانه گفت و گوی مفصلی داشتیم که قسمت دوم آن را از نظر می گذرانید.
*****
شروط عربستان در تقابل با قطر منطقی نیست و نشانه هایی هم برای ارتباط با ایران بوجود آمده است. به نظرتان عربستان این روند را ادامه می دهد یا تلاش می کند روند دیگری بوجود آورد؟
در هر حال عربستان سعودی در سه سال گذشته، هزینههای هنگفتی را به خاطر سیاستهای محمدبنسلمان متحمل شده است. از یک طرف در یمن با یک بنبست مواجه شدهاست. از دیگر سو، در تحریم قطر نیز عملاً شکست خورده است. بنظرم بازگشت دوباره سفیر قطر به تهران، تابلوی شکست سنگین ریاض را بیش از پیش در دیدگاه حاکمان این کشور قرار داد. همین شکستها و انزواها محمدبنسلمان را مجاب کرده است تا از سیاستهای پیشین خود فاصله بگیرد.
سیگنالهایی که از سوی ریاض در موضوعات مختلف مانند عراق، بحران سوریه و حتی ایران و تلاش برای بازگشایی دوباره سفارتخانه ها ارسال میشود، نشان میدهد که این کشور درصدد است در سیاستهای خود در قبال این کشورها تجدیدنظر کند.هرچند تردیدهایی در اینباره وجود دارد و در بهترین حالت،باید گفت این تغییرات تاکتیکی و با قصد خروج ریاض از انزوای سیاسی صورت میگیرد.
نزدیک شدن بن سلمان به تشکلهای شیعی عراق، کمکهای مالی به بغداد، تبریک ازادسازی شهر تلعفر به دولت عراق، رایزنی برای افتتاح
کنسولگری ریاض در نجف اشرف و افتتاح دوباره گذرگاه عرعر، نشان از نقش متفاوت ریاض در دوره پساداعش و دوره بازسازی عراق دارد.همین تغییر موضع را تا حدی در قبال سوریه هم میتوانیم ببینیم. با شکست معارضان در سوریه و ابقاء بشار اسد، ریاض به دوره بازسازی سوریه می اندیشد.
مهمترین متغیر تاثیر گذار در حال حاضر بر روند اختلافات چه چیزی است؟
همانطور که عادل الجبیر در کنفرانس خبری خود با سرگئی لاوروف به ان اشاره کرد، بحران عربستان با قطر به بیست سال پیش باز می گردد. جبیر در مورد بحران قطر گفت: بحران عربستان با قطر به بیست سال پیش باز می گردد.
ما این موضع را علیه دوحه اتخاذ کردیم تا آن را ودار کنیم که سیاستهایش را تغییر دهد.
شاید منظور جبیر از اختلاف بیست ساله، به شروع رویکرد مستقل قطر به عنوان بازیگر منطقه ای و مجموعه اقدامات این کشور از جمله راه اندازی شبکه الجزیره و میزبانی کنفرانس اقتصادی آسیایی آفریقایی در دوحه در سال ۱۹۹۷ باز می گردد. قطر در ادامه تلاش کرد با ایفای نقش فعال در تحولات سیاسی لبنان، یمن، فلسطین و افغانستان به تحکیم جایگاه منطقه ای خود بپردازد. این رویکرد قطر بهانه های لازم را برای عربستان فراهم کرد تا نگرانی خود را از این واقعیت ابراز کند. در سال ۲۰۰۲ و به دنبال پخش اظهاراتی علیه ملک عبدالعزیز پایه گذار پادشاهی آل سعود در شبکه قطری الجزیره، عربستان سفیر خود را از قطر فراخواند. موضوعی که به بروز تشنج در روابط دو کشور و سپس سردی روابط تا سال ۲۰۰۸ انجامید.
در ژانویه ۲۰۱۱ هم افشای مکالمه تلفنی حمد بن جاسم وزیر خارجه وقت قطر و معمر قذافی پرده از توطئه تقسیم عربستان برداشت. در این مکالمه وزیر خارجه وقت قطر آمادگی خود را برای ورود به منطقه القطیف در شرق عربستان و اجرای طرح تجزیه عربستان اعلام می کند. حمد بن جاسم ضمن اظهار نگرانی از نفوذ گسترده سعود الفیصل وزیر خارجه وقت عربستان، ملک عبدالله را مهره ای تمام شده تلقی می کند. حمد با اشاره به ساختار سیاسی پیر عربستان، پادشاه واقعی را سعود الفیصل می داند. وی در آن مقطع خطر تجزیه عربستان پس از ملک عبدالله را جدی جلوه می کند. در بخش دیگری از این مکالمه وزیر خارجه قطر عنوان می کند که آمریکا و انگلیس از وی خواسته اند که گزارشی در خصوص وضعیت عربستان سعودی تهیه کند. وی انگیزه این کار را هدف این دو قدرت بین المللی یعنی براندازی نظام پادشاهی سعودی قلمداد می کند.
متغیرهای مهم دیگر که بر این روند تاثیر گذار بوده چه چیزهایی است؟
متغیرهای بعدی اختلافات مرزی و رویکرد واگرایانه قطر نسبت به شورای همکاری خلیج فارس است. بی شک متغیر بعدی که روابط ریاض و دوحه را تحت تاثیر قرار داده است، موضوع اخوان المسلمین و تحولات سوریه بعد از انقلابهای عربی(موسوم به بهار عربی) است. مواضع مشترک قطر با ترکیه در خصوص حمایت از اخوان المسلمین به شکل جدی با سیاست های منطقه ای عربستان که از گروه های سلفی وهابی حمایت می کند در تقابل قرار می گیرد. صرفنظر از تلاش عربستان در جهت مقابله با نفوذ منطقه ای محور مقاومت شیعه، دغدغه اصلی سعودی ها در درون گفتمان های اسلام سیاسی اهل سنت، تقویتِ جبهه سلفی وهابیت نسبت به جریان های اخوانی است. پس از تحولات ۲۰۱۱؛ حمایت قطر از اخوان المسلمین از یک طرف و تلاش عربستان در قرار دادن این گروه در ردیف سازمان های تروریستی در سال ۲۰۱۴ به اختلافات جدی میان دوطرف درجریان نشست شورای همکاری خلیج فارس در مارس ۲۰۱۴ منجر شد. این اختلافات در نهایت به خروج سفرای عربستان، امارات و بحرین از قطر انجامید. در نهایت و با امضای موافقتنامه تکمیلی قطر متعهد گردید ضمن اصلاح رویکرد واگرایانه خود در قبال سایر اعضای شورای همکاری خلیج فارس، حمایت مادی و معنوی خود را از گروه های غیر همسو با سیاست های این شورا و در رأس آن عربستان متوقف کند.
سعودیها در زیر چتر حقوقی و نهادی شورای همکاری خلیج فارس تلاش دارند، با توجه به خلاء رهبری به وجود آمده در میان اعراب(بعد از مصر و سوریه)، ضمن تحکیم نقش این شورا به عنوان سازمان منطقه ای سیاستگذار در خلیج فارس، نقش رهبری جهان عرب را برای خود بازتعریف و تحکیم کنند. اما سیاست سعودی ها در دستیابی به این موقعیت منطقه ای طی سالهای گذشته با چالش های جدی همانند نافرمانی برخی از هم پیمانان منطقه ای و حتی در درون شورای همکاری خلیج فارس همچون قطر، روبرو شده است. با این تفاسیر، بنده رویکرد استقلال طلبانه دوحه و تلاش برای رهبری اعراب از سوی عربستان و قطر را متغیر اصلی بحران اخیر میدانم. خشم ریاض در قبال رویکرد دوحه در سوریه و حمایت از گروه های اخوانی به حدی است که بندر بن سلطان در جریان نشست هماهنگی مربوط به پشتیبانی نظامی مخالفان سوری، مشروعیت کشور قطر را مورد حمله قرار داده و می گوید: قطر صرفا ۳۰۰ نفر و یک کانال تلویزیونی است و نمی توان از آن بعنوان یک کشور یاد کرد.
عربستان چرا سعی می کند شاهزاده قطری از خاندان آل ثانی در عربستان را با خود همراه کند. از همین فرد برای شکل دادن کودتا در قطر یاد می شود؟
ماجرا از این قرار است که عبدالله بنعلی آلثانی از اعضای خاندان حاکم بر قطر اواخر تیرماه به ریاض سفر کرد. او دیداری هم با ملک سلمان در شهر طنجه مراکش داشت. افشای این دیدار که با تفاسیر مختلف روبرو شد،یکی از موضوعاتی بود که جنجال گستردهای میان قطریها برپا کرد.
عبدالله بنعلی آلثانی،در توئیتی نوشته بود: سفر به عربستان با هدف حل و فصل مسئله حجاج قطری و تسهیل سفر قطریها به عربستان برای دیدار با نزدیکان و رسیدگی به املاک خود در آنجا صورت میگیرد. این شاهزاده قطری نوشت: سلمان بن عبدالعزیز،پادشاه عربستان سعودی به وی اجازه داده «اتاق عملیات» ویژهای برای آنچه «خدمت به مردم قطر» نامیده، افتتاح کند.این اتاق به امور حجاج و شهروندان قطری در عربستان و دیگر کشورهای جهان رسیدگی خواهد کرد. بعد از این سفر بود که به قطریها اجازه داده شد به صورت زمینی و هوایی(بصورت رایگان و به حساب ملک سلمان)وارد عربستان شوند.
نگاه بدبینانه این است که هدف از تاسیس “اتاق عملیات”، فراهم کردن زمینه کودتای نرم در هیئت حاکمه و فعالیت معارضان ضد نظام قطر مانند اتاقهای مشابه برای حمایت از مخالفان سوری در اردن و استانبول است. ریاض می خواهد با شیخ عبدالله بنعلی و قطریهایی که به او خواهند پیوست مانند دولت در تبعید قطر رفتار کند. در همین راستا، به محض اینکه عبدالله بنعلی دلایل سفرش را اعلام کرد بیش از ۲۴۰ هزار کاربر به حساب عبدالله بن علی پیوستند و از او قدردانی کردند. اما برخی قطریها هم هشتگ «بیعت با تمیم» را به راه انداختند و مخالفتشان را با سفر شاهزاده قطری به عربستان اعلام کردند. برخی از این توئیتها هم با تهدید ضمنی برای شیخ عبدالله که در عربستان حضور دارد همراه شد و عبدالرحمن بنحمد آلثانی، خواهرزاده این امیرزاده قطری که مدیر اجرایی مؤسسه رسانهای قطر هم هست، در توئیتر خود نوشت: اگر دستم که جزئی از من است تلاش کند در مقابل وطنم یا امیرم از حد خود بگذرد با دست دیگر قطعش میکنم.
به نظر شما شاهزاده قطری تمایل دارد اگر کودتایی علیه قطر طرح ریزی شود، در این برنامه شرکت کند و به عربستان کمک کند؟
اگر شاهزاده قطری بدون هماهنگی با دولت قطر با سلمان دیدار کرده باشد، این بدین معناست که ریاض میخواهد شکاف جدی در هیئت حاکمه قطر به وجود آورد. شکافی که از یک سو میتواند باعث عقبنشینی قطر از مواضعش در قبال کشورهای تحریمکننده آن شود و از سوی دیگر ممکن است باعث ایجاد یک دولت موازی یا حتی کودتا در این کشور شود. نکته مهمی که درباره عبدالله بنعلی گفته میشود و به نوعی فرضیه فوق را تایید میکند، این است که او یکی از اعضای خاندان حاکم در قطر است، اما هیچگونه مسئولیت رسمی در دولت ندارد. پدربزرگ او شیخ عبدالله بنجاسم الثانی، سومین حاکم قطر بود.پدرش نیز چهارمین و برادرش، پنجمین حاکمان این کشور بهشمار میآیند؛ بنابراین علی رغم اینکه او عضوی از خاندان حاکم قطر است، اما او و خانوادهاش از ساختار قدرت در قطر دور هستند و به همین جهت، انگیزه لازم برای هرگونه اقدام علیه خانواده حاکم را دارد.
ولی تحلیل دیگر هم این است که سفر شیخ عبدالله به عربستان برای رسیدگی به املاک شخصیاش در «حائل» بوده است. اما وقتی او درباره موضوع حج با سعودیها صحبت کرده، آنها این فرصت را غنیمت شمردند تا از بحرانی که برای حجاج قطری ایجاد کردهاند خارج شوند و ادعا کنند این مسئله نتیجه میانجیگری او بوده است.