قتل مقابل دادگاه هم برای دیده شدن کافی نیست!

    کد خبر :328887

«قتل»؛ ظاهرا این لغت برایمان خیلی ساده و دم دستی شده، ولی قتل مقابل دادگاه چیزی نیست که بتوان ساده انگاشتش و از اشکالاتی که فریاد می‌زند، صرف نظر کرد.

به گزارش تابناک؛ چند روز پیش، خبر قتل یک زن توسط همسرش درست مقابل دادگاه خانواده منتشر شد و روز گذشته با راه یافتن ویدیوی این قتل به رسانه‌های اجتماعی، اخبار آن دوباره بر سر زبان‌ها افتاد؛ خبری شوک آور که نمی‌شود از یادش برد و از کنار پرسش های به وجود آمده به واسطه آن به سادگی گذشت.

«همسرم را دوست داشتم و حتی وقتی فهمیدم او قبل از ازدواج با من با چهار مرد دیگر هم ازدواج کرده و جدا شده ‌است، باز هم تصمیم گرفتم با او زندگی کنم، اما وقتی حرف از جدایی زد، چیزی نفهمیدم و او را به قتل رساندم»؛ این‌ها گفته‌های مرد است و وقتی که صحبت‌های دیگرش را می‌شنویم، می‌بینیم که زن و شوهر هر دو مشکل اعصاب و روان داشته اند و در بیمارستان با هم آشنا شده اند.

یکی از زوایای این مسأله همین مشکل روان است. طبق آمار‌های منتشر شده، حدود ۲۳ درصد ایرانی‌ها از اختلالات روانی رنج می‌برند، در حالی که یکی از مهمترین مشکلات در کشورمان، نبود پایش در مورد مشکلات روان است.

تقریبا بیشتر برنامه‌های سلامت کشور فقط به سلامت جسمی اختصاص دارند و در این بین توجه به سلامت روان جامعه مورد غفلت قرار گرفته است. حتی در مواردی هم که به سلامت روان جامعه توجه می‌شود، حجم ناکارآمدی برنامه‌ها به حدی است که افراد به مداوای کامل نمی‌رسند و یکی از نتیجه‌های آن همین می‌شود که بیماری اعصاب و روان عامل اصلی قتل همسر می‌شود.

اگر به گفته‌های فرد مذکور توجه کنیم، می‌بینیم چند روز بعد از قتل همسرش ابراز ندامت کرده و همین گویای این است که قتل به یک اختلال روان به درستی کنترل نشده ربط دارد، زیرا در این قتل برنامه‌ریزی طولانی مدتی به چشم نمی‌خورد.

چیزی که محرز است این که برنامه‌های مشاوره، روان درمانی و روانپزشکی در کشور ما به شدت ناکارآمد هستند و اگر این نکته را هم به مباحث قبلی اضافه کنیم که ۳۱ درصد قتل‌ها توسط بستگان و افراد درجه یک خانواده روی می‌دهد، لزوم برنامه‌های کارآمد در حوزه پایش روان، به ویژه در سطح خانواده بیشتر از قبل می‌شود.

سلاح سرد را جدی بگیرید

زاویه دیگری از این مسأله به ناکارآمدی قوانین در پیشگیری از جرم با سلاح سرد بازمی‌گردد؛ هرچند در کشور ما برخلاف سایر کشور‌های غربی، حمل سلاح گرم جرم است، مشکل اصلی ما سلاح سرد است که بیشتر آمار جنایت هم با آن صورت می‌گیرد. بر اساس بررسی‌ها، از سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۵ حدود ۳۵ تا ۴۰ درصد از قتل‌های رخ داده در کشور با سلاح سرد رقم خورده‌اند و همین مسأله، خود لزوم بازنگری جدی در قوانین مربوطه را ایجاب می‌کند.

از سوی دیگر، در ناخودآگاه هر فردی، هنگامی که احساس ترس و عدم امنیت می‌کند، شنیدن صدای آژیر ماشین پلیس و یا دیدن هر تابلویی که به نهاد‌های انتظامی و قانونی مانند پلیس و دادگاه ربط دارد، می‌تواند احساس امنیت را القا کند، اما وقتی که یک قتل جلوی نهادی که وظیفه اصلی اش به نوعی حراست از امنیت است صورت می‌گیرد، ترس عمومی افزایش پیدا می‌کند.

برای کسانی که ویدیوی منتشر شده از این قتل را دیده اند، این پرسش ایجاد می‌شود، که چطور این فرد با خونسردی تمام می‌تواند مقابل دادگاه مرتکب قتل شود و بعد برای ناظران ـ که ظاهرا جز بهت زدگی کاری از دستشان ساخته نیست ـ سخنرانی کند؟ آیا این کار به منظور دهن کجی به قانون و مرجع قضایی است یا هیچ قصد و غرضی در میان نیست و صرفا برشی عادی از جامعه‌ای را شاهدیم که در آن قانون و مجازات هم بازدارندگی خاصی ندارد، چه برسد به دستگاه قضا و ضابط قضایی؟

این پرسشی کلیدی است که ظاهرا قرار نیست مورد توجه کسی قرار گیرد و حتی قدرت خارج شدن از صفحات حوادث روزنامه‌ها و سایت‌ها را هم ندارد که اگر داشت، به پرسشی کلیدی تبدیل می‌شد که مخاطبش مسئولان می‌بودند؛ همان مسئولانی که ظاهرا ندیده‌اند چند قدم آن طرف‌تر از محکمه یکی دیگری را سلاخی می‌کند و بعد بر سر پیکر بی جانش رجز می‌خواند؛ فردی که نهاد‌های متولی رسیدگی به حال و روز روانی جامعه هم ندیده بودندش و احتمالا به چشم خیلی‌های دیگر هم نیامده و نخواهد آمد!

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید