قالیباف هوس تشکیل حزب به سرش زده است؟
مشاور شهردار سابق تهران گفت: قالیباف نواصولگرایی را کلید زد بقیه هم در این حوزه کمک می کنند تا این اتفاق مثبت و مطلوب برای این جریان بیفتد و حتما هم فعالیت او بیشتر در بیشتر از گذشته است و تلاش می کند این تئوری و این نظریه جا بیفتد.
7 ماه از خروج قالیباف از شهرداری تهران می گذرد، او بعد از سالها مدیریت کلان اجرایی، مسئولیتی را به عهده نگرفت. آیا او منتظر خالی شدن صندلی در یکی از مناصب پرطمطراق اجرایی است یا آنکه می خواهد وجهه سیاسی شخصیت خود را کامل کند.
برای پاسخ به این سئوال با حسین قربانزاده مشاور محمدباقر قالیباف به گفتگو نشستیم که مشروح آن در ادامه آمده است؛
****
امروز در ذهن خیلی از آحاد جامعه آقای قالیباف یک مدیر اجرایی موفق است اما وجهه سیاسی او کمرنگ به نظر می رسد، حتی برخی معتقدند اگر آقای قالیباف به لحاظ کنشگری سیاسی جایگاه قوی تری داشت، شاید معادلات انتخابات ریاست جمهوری به گونه دیگری رقم می خورد، به نظر شما آقای قالیباف بعد از خروج از شهرداری تهران بهتر است در حوزه سیاسی کنشگری فعالتری کند یا آنکه به عرصه مدیریت اجرایی برگردد؟
کسی که دوره ای مسئولیت مستقیم اجرایی در سطح کلان شهرداری یا نیروی انتظامی داشت وجه عملکردی اش بیشتر به چشم می آید، آقای قالیباف کاندیدای ریاست جمهوری بود و مفصل بازیگر عرصه سیاسی است بنابراین در حوزه سیاسی نمی شود گفت او کمرنگ بود یا نقش ایفا نکرده است. در کنش و فعالیت سیاسی آقای قالیباف تردیدی نیست که او در 12 سال گذشته یکی از عناصر مهم و تأثیرگذار سیاست داخلی ایران بود.
در این که آقای قالیباف فعال حوزه سیاسی کشور بود شکی نیست اما بدنه تشکیلاتی نداشت، زمان انتخابات ریاست جمهوری همه نامزدها عقبه و خاستگاه سیاسی خود را داشتند، آقای رئیسی عضو جامعه روحانیت مبارز، آقای میرسلیم عضو حزب موتلفه، آقای جهانگیری و هاشمی طبا عضو حزب کارگزاران، آقای روحانی عضو جامعه روحانیت و مورد حمایت حزب اعتدال و توسعه محسوب می شدند یا به عبارتی عقبه کارتشکیلاتی آنها در حوزه سیاسی مشخص بود اما آقای قالیباف چنین ویژگی نداشت، آیا امروز که آقای قالیباف مسئولیت اجرایی ندارد دنبال پرکردن این خلاء خواهد رفت؟
خیلی هم مزیتی نیست که نبود این مسئله خلاء محسوب شود. آن مجموعه هایی که از آنها نام برده شد لزوم معلوم نیست که آورده ای برای فعال سیاسی بیاورند. گاهی ممکن است استقلال و حضور موثر باعث شود اتفاقا فضای بهتری برای یک فعال سیاسی شکل بگیرد، چون مردم هم این طوری نگاه نمی کنند ولی به در مجموع آقای قالیباف در اردوگاه اصولگرایی بوده و بدنه تشکیلاتی خودش را داشته است.
ضمن آنکه این بدنه تشکیلاتی تفاوت هایی با انواع دیگر مجموعه های سیاسی دارد. برخی علاقه دارند که آدم ها را در یکی از دو سر طیف جریان اصولگرایی بسته بندی و قالب بندی کنند. آقای قالیباف چون در یکی از دو سر طیف جا نمی گرفت این سرگردانی را ممکن است به وجود بیاورد برای کسی که از بیرون بخواهد چنینی تحلیلی کند. در باره بدنه تشکیلاتی اش نیز به همین ترتیب است. کسانی که او را قبول داشتند کسانی که او را شایسته اداره قوه اجرایی کشور می دانستند، هم نظر نبودند، از طیف های مختلفی این دیدگاه را مطرح می کردند.
به همین دلیل وقتی او انصراف داد لزوما همه رأیش به سمت آقای رئیسی نرفت. به طور روشن در پاسخ به این سئوال که آیا آقای قالیباف با توجه به نداشتن مسئولیت اجرایی، می خواهد در عرصه سیاسی فعال بماند و نقش پررنگتری ایفا کند؟ بله، جواب این سئوال مثبت است.
یعنی آقای قالیباف برای فعالیت بیشتر در حوزه سیاسی می خواهد تشکیلات سیاسی و حزبی راه اندازی کند؟
حزب وقتی مطرح می شود ذهن به سمت حزب خاصی می رود، ایشان فعالیتش در عرصه سیاسی طبیعتا ادامه دارد. در این حوزه با طرح ایده نواصولگرایی به دنبال تجدید نظر در مشی سیاست ورزی جریان اصولگرا است ولی لزوما این را دنبال نمی کند که حتما پرچم دار یا رهبر جریان نواصولگرایی باشد، ضمن آنکه ضرورتی نیست این اتفاق بیفتد. مهم این است که این تجدید نظر در مشی این جریان اتفاق بیفتد. ایشان هم طبیعتا موضوع نواصولگرایی را کلید زد بقیه هم در این حوزه کمک می کنند تا این اتفاق مثبت و مطلوب برای این جریان بیفتد و حتما هم فعالیت او بیشتر در بیشتر از گذشته است و تلاش می کند این تئوری و این نظریه جا بیفتد.
یعنی این احزاب آقای قالیباف را پدر معنوی قرار می دهند؟
اصلا ایشان دنبال این نیست حالا چه آنها قبول داشته باشند و چه نداشته باشند.
یعنی خود آقای قالیباف نیز قبول نمی کنند که پدر معنوی یک یا چند حزب جریان اصولگرا باشد؟
خیر، ایشان دنبال این موضوع نیست و اصلا چنین نقشی را برای خود در این جریان تعریف نکرده است که در واقع بیاید و پرچم به دست بگیرد و تبدیل به پدر معنوی یا رهبر و دبیرکل جریان نواصولگرایی شود. دلسوزی و مشی آقای قالیباف این است که این تحول باید آغاز شود.