فرشاد مومنی: عدم برخورد با آقازادهها خطرناک است
فرشاد مومنی، کارشناس مسائل سیاسی و اقتصادی معتقد است عدم برخورد با آقازادهها منجر به افزایش طبقاتی و در نهایت اضمحلال میشود.
رفتارهای اخیر تعدادی از آقازادهها در فضای مجازی چه تاثیری بر شکاف اجتماعی و دلسردی مردم از مقاومت در شرایط سخت کنونی دارد؟
موضوع آقازادهها یک موضوع جدی و اساسی است و متاسفانه از آنجا که ما هیچوقت تمرکز جدی و ویژه بر موضوعاتی از این دست نداشته و نداریم، این موضوعات آنقدر استمرار پیدا میکند تا منجر به خلق یک وضعیت بحرانی شود. درواقع شرایطی که اکنون شاهد آن هستیم، استمرار مناسباتی است که در آن نسبت به نابرابریهای غیر موجه، حساسیت و دقت کافی وجود ندارد. این عدم دقت هم درباره جهتگیریها و سیاستگذاریهایی که منشأ این نابرابریهای ناموجه میشود وجود دارد و هم درباره پیامدهای این اتفاق. اگر به کشورهای توسعهیافته دقت کنید، عموما شاهد بحثهای مبسوطی درباره پیامد روند فزاینده نابرابریهای غیرموجه خواهید بود. در این بحثها گفته میشود وقتی نابرابریهای غیرموجه از یک حدودی فراتر میرود، الگوی مسلط مناسبات اجتماعی به جای آنکه الگوی همکاری، تقسیم کار عقلایی و تخصصی شدن امور باشد، به سمت الگوی ستیز میل کرده و افراد به جای آنکه با یکدیگر همکاری کرده یا برای ارتقا به کمک هم بشتابند یا برای دستاوردهای بهتر بسترسازی کنند به سمت حذف یکدیگر، برخوردهای خشونتآمیز و موضوعاتی از این قبیل کشیده میشوند.
مناسبات مبتنی بر ستیز چه تاثیری بر مراودات و مناسبات اجتماعی دارد؟
مناسبات مبتنی بر ستیز سبب میشود تا انباشت سرمایههای انسانی دچار اختلال شده و همچنین انباشت سرمایههای فیزیکی با محدودیت و چالش جدی روبهرو شود. اثر این اتفاق بر عملکرد اقتصادی به صورت رشدهای اقتصادی اندک، نوسانی و بیکیفیت ظاهر شده و برآیند آن گسترش فقر و عقبماندگی است. آنچه در جامعهشناسی توسعه اضافه شده، آن است که اگر نابرابریهای غیرموجه رو به افزایش، بستر اجتماعی برای به رخ کشیدن پیدا کند، جامعه را به سمت آشفتگی یا آنومی اجتماعی هدایت میکند.
منظور شما آن است که ادامه این روند منجر به آشفتگی اجتماعی میشود؟
دقیقا؛ متاسفانه شرایط کنونی اجتماعی ما به دلیل برخی رخدادها مانند رفتارهای اخیری که شاهد آن بودهایم بسیار به چنین شرایطی نزدیک شده است. در واقع شرایط آشفتگی اجتماعی را بیهنجاری یا ناهنجاریهای گسترده و وسیع به حساب میآورند. کارشناسان معتقدند مرحله پساآنومی اجتماعی مساله فلج اجتماعی و درنهایت اضمحلال جامعه است. این شرایطی است که ناهنجاریها و بیهنجاریها خصلت سازمان یافته پیدا کرده و سازمانهای تبهکاری صحنه گردان میشوند.
راهکار مقابله با این پدیده چیست؟
برای اینکه موضوعاتی مانند آقازادهها به شکلی اصولی، دقت نظر گردانندگان و قاعدهگذاران جامعه را جلب کرده و برای آنها آشکار کند که هزینه و فرصت غفلت از موارد در چه مواردی ظاهر میشود، مناسبترین توصیه آن است که قاعدهگذاران مجموعه چهار جلدی آندره فونتن درباره پیدایش اتحاد جماهیر شوروی و فرآیندی که منجر به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شد، مرور کنند. در این کتاب نشان داده میشود چگونه یک ابرقدرت که اصلیترین سرزمینهای جهان را تحت کنترل داشت و برای سالهای طولانی توانسته بود هم در رقابتهای تسلیحاتی و هم فناوریهای فضایی اروپاییها را پشت سر گذاشته و با امریکا پنجه در پنجه شود و در برخی موارد در دوره جنگ سرد از امریکا چه در زمینه تسلیحات و چه فناوری جلو بیفتد، به واسطه بیاعتنایی به نابرابریهای غیر موجه فزاینده و ایجاد بستر اقتصادی و اجتماعی برای افرادی که به صورت غیرعادی و بیرابطه ثروتمند شدهاند بتوانند امکانات خودرا به رخ آنهایی که ندارند بکشند چگونه سبب شد تا اتحاد جماهیر شوروی نه از طریق دشمن بیرونی بلکه به اعتبار آثار و عوارض مشروعیت زدای این مناسبات از درون فرو پاشید.
یعنی عدم برخورد با این پدیده اتفاقات ناگواری را به همراه خواهد داشت.
درست است. مساله فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی از این نظر بسیار مورد توجه است یک کشوری که از نظر نیروی تولیدی و رقابت با بزرگترین قدرت جهان تواناییهای قابل اعتنایی از خود نشان داده بود و یک ماشین نظامی و امنیتی قدرتمندی داشت که مردم را تحت کنترل قرار میداد با وجود همه این تواناییها به واسطه آثار ناهنجار ترکیب نابرابریهای ناموجه و بستر اقتصادی اجتماعی امکانپذیرکننده به رخ کشیدن نابرابریها از درون فروپاشید و هیچیک از تواناییهای علمی، فنی، نظامی و امنیتی نتوانست مانع فروپاشی شود.
عدم برخورد با افراد موسوم به آقازادهها چه تبعاتی برای کشور به همراه دارد؟ چرا با این افراد برخوردی صورت نمیگیرد؟
برای پاسخ به این سوال میتوان به جلد چهارم کتاب آندره فونتن رجوع کرد. در جلد چهارم فونتن نشان میدهد عنصر کلیدی مشروعیتزدا برای اتحاد جماهیر شوروی عدم توانایی دستگاه قضایی اتحاد جماهیر شوروی است. فونتن در جلد چهارم این کتاب که فرآیند فروپاشی را به نمایش گذاشته، میگوید دستگاه قضایی که برای کوچکترین خطاهای سیاسی و امنیتی وحشتناکترین تنبیهها را در نظر میگرفت، تیغ این دستگاه رهبران حزب کمونیست، فرزندان و وابستگان آنها را شامل نمیشد و بدینترتیب وقتی آن افراد احساس مصونیت قضایی داشتند بستر برای فساد میان آنها فراهم میشد. از دل مناسبات خاص این افراد بستری برای شکلگیری و رشد فعالیتهای مافیایی پدیدار شد. علت آنکه فعالیتهای این افراد خصلت مافیایی پیدا کرد، آن بود که اتحاد جماهیر در ظاهر مالکیت خصوصی را به رسمیت نمیشناخت بنابراین رانتهای اطلاعاتی، سیاسی و اقتصادی که به تبع آن فساد پدیدار میشد، ناگزیر باید خصلت زیرزمینی و غیررسمی پیدا میکرد. کسانی که بحران پس از فروپاشی شوروی را دنبال کردند، میدانند که در دوره پس از شوروی نیز گردانندگان اصلی بازارهای سیاست و اقتصاد روسیه همان مافیاها بودند. برداشت شخصی من آن است که ما میتوانیم از مرور عمیق آن تجربه، درسهای بزرگی بگیریم و از آن درسها سه محور کلیدی را برای خود در نظر داشته باشیم. محور نخست آن است که نابرابریهای غیرموجه، مشروعیتسوز و بحرانساز هستند. محور دوم آن است که اگر نابرابریهای غیرموجه در معرض شرایطی ویژه قرار گیرد، امکان به رخ کشیدن آنها فراهم شده و بستر اجتماعی برای آنومی و آشفتگی فراهم میشود. این مهم در کشورهای در حال توسعه معمولا از طریق برخوردهای سهلانگارانه همراه با آزادسازی واردات امکانپذیر میشود. بستر سوم آن است که اگر این مناسبات با یک دستگاه قضایی دوگانه همراه شود، نظم اجتماعی را تا مرز فروپاشی و اضمحلال پیش میبرد که باید امیدوار بود متناسب با شرایط ایران دستگاههای نظارتی و مسوول دقت و توجه کافی داشته باشند تا بتوانیم جامعه خود را در برابر این عوارض واکسینه کنیم. متاسفانه در سالهای اخیر در توجه به این عرصه سهگانه غفلتهایی صورت گرفته است که باید امیدوار بود پیش از آنکه کشور در یک مسیر بدون بازگشت قرار گیرد برخورد بایستهای با این مشکلات صورت گیرد.