فرانسه با “جلیقه زردها” چه میکند؟
یک استاد دانشگاه گفت: «در خصوص اینکه آیا مکرون در نهایت میتواند در این مسیر موفق باشد، تردیدهایی وجود دارد، اما آنچه که او نشان میدهد، نشاندهنده عقب نشینیهای تاکتیکی و تکنیکی در راستای یک فهم استراتژیک است. آیا این فهم استراتژیک در او نهادینه شده و در عرصه عمل خود را به نمایش خواهد گذاشت دقیقا همان تردیدی است که در خصوص مکرون وجود دارد. او اگر بتواند این بحران را از حالت تهدیدگونه خود به حالت فرصت تبدیل کند، قطعا نسبت به گذشته قدرتمندتر خواهد شد و خود را به عنوان یک رئیس جمهور برازنده برای فرانسه تثبیت خواهد کرد. اما همه اینها به تصمیمات و اقدامات او طی روزهای آتی بستگی دارد و باید صبر کرد و دید او تا چه اندازه این مسیر عقلانی را ادامه خواهد داد.»
مهدی مطهرنیا تحلیلگر مسائل بینالملل در گفتگو با فرارو در خصوص حوادث اخیر در فرانسه عنوان کرد: «آنچه که در فرانسه میبینیم، نمودهای بیداری ملتها و صفآرایی دانایی مردم در برابر قدرت دولتها است. در جهان امروز دولتها و حکومتها نمیتوانند بدون در نظر داشتن دانایی ملتها و شتاب روزافزون این دانایی در حوزه رفتارها و کنشها، تصمیمسازی و تصمیمگیری کنند؛ لذا باید نظام جامع شناخت یا دیدبانی دقیقی در حکومتها و دولتها شکل بگیرد که ضربان جامعه را در دست داشته باشد و اینگونه حساسیتهای موجود جامعه را به خوبی ادراک تا بر اساس آن بتواند فعالیت خود را از منظر حیات سیاسی انجام دهد.»
وی ادامه داد: «زمانی که امانوئل مکرون سرکار آمد و دیدگاهایی که او در جامعه فرانسه تبیین کرد، امیدهایی را زنده کرد که موجب شد جایگاه جوانترین رئیس جمهور معروفترین دموکراسی جهان از آن او شود. اما حالا وقتی وعدههای او عملیاتی نمیشود، زمینه پرور یک حرکتی میشود که به هر تقدیر میتوانند جناحهای راست افراطی از آن بهره ببرند و با توجه به فقدان توانایی پاسخگویی به مطالبات عمومی، امروز در پاریس مردم خواهان روی کار آمدن یک دولت راستگرایی هستند که نماد آن را در شخصیتی مانند ترامپ میبینند. یعنی یک نوپست محافظهکاری که قدرت را به فرانسه بازگرداند تا دولت این کشور بتواند پاسخگوی مطالبات اقشار مختلف مردم باشد.»
او افزود: «بیتردید این جهتگیری مورد استفاده و سواستفاده جناحهای رقیب دولت فرانسه در داخل کشور و حتی رقبای منطقهای و فرامنطقهای خواهد شد و در مرکز تمام این قضایا تنها مکرون است که باید پاسخگو باشد. اما باید در نظر داشت که با افزایش دانایی ملتها، قدرت گرفتن و در واقع رهایی از خودبیگانگی طبقات مختلف جامعه در عصر ارتباطات ما شاهد تنشها نه تنها در فرانسه بلکه در بسیاری از کشورها خواهیم بود و اگر حکومتها و دولتها نتوانند این نبض جامعه را در اختیار بگیرند، فشارهای ناشی از آن اضطرابها را افزایش و سطح خشونتها و درگیریها بالا خواهد رفت.»
این استاد دانشگاه در خصوص عملکرد مکرون در برخورد با حوادث اخیر در فرانسه عنوان کرد: «مکرون اگرچه مجرب نیست، اما یک فرد عاقل است. او تلاش دارد تا در یک فضای اعتدالیِ بر گرفته از عقل با مخالفان و معترضان برخورد کند. او به ظاهر نشان میدهد میداند اگر شورش را کاملا سرکوب کند به حالت زیرزمینی خواهد رفت و در بزنگاههای مختلف در روی زمین خود را به نمایش خواهد گذاشت. از سوی دیگر میداند که اگر به سرعت تمام خواستههای مخالفان را بپذیرد، موجب گسترش اعتراضات از جهت دیگر خواهد شد؛ لذا سعی دارد از افراط و تفریط در برخورد با مخالفان بپرهیزد و تا آرام آرام نبض مخالفان را در دست بگیرد تا این شرایط را تبدیل به فرصت کند.»
وی تاکید کرد: «در خصوص اینکه آیا مکرون در نهایت میتواند در این مسیر موفق باشد، تردیدهایی وجود دارد، اما آنچه که او نشان میدهد، نشاندهنده عقیب نشینیهای تاکتیکی و تکنیکی در راستای یک فهم استراتژیک است. آیا این فهم استراتژیک در او نهادینه شده و در عرصه عمل خود را به نمایش خواهد گذاشت دقیقا همان تردیدی است که در خصوص مکرون وجود دارد. او اگر بتواند این بحران را از حالت تهدیدگونه خود به حالت فرصت تبدیل کند، قطعا نسبت به گذشته قدرتمندتر خواهد شد و خود را به عنوان یک رئیس جمهور برازنده برای فرانسه تثبیت خواهد کرد. اما همه اینها به تصمیمات و اقدامات او طی روزهای آتی بستگی دارد و باید صبر کرد و دید او تا چه اندازه این مسیر عقلانی را ادامه خواهد داد.»
این تحلیلگر مسائل بینالملل در پاسخ به این سوال که آیا واقعا روی کار آمدن مکرون باعث تضعیف فرانسه شده، گفت: «آنچه که در وضعیت کنونی میبینیم این است مکرون تلاش کرده همانگونه که در کمپینهای انتخاباتی خود عنوان کرده بود، از رویکردهای افراطگرایانه دوری کند و تا جایی که میتواند این قبیل اقدامات را در فرانسه کاهش دهد و زیرساختهای مناسبی برای گامهای رو به جلو برای پاریس فراهم کند. اما آنچه که او تا امروز انجام داده به هر تقدیر نمیتوان بر اساس جامعه شناختی در حوزه اقتصاد زمینه ساز برآورده شدن انتظارات همه اقشار جامعه باشد. البته این اصلا عجیب نیست و هیچ دولت و حکومتی نمیتواند یک سیستم اقتصادی مطلقی را ایجاد کند که هم طبقات پاین جامعه و هم اقشار متوسط بالای جامعه از آن سود ببرند.»
او تصریح کرد: «واقعیت این است که دولتها باید در بافتهای موقعیتی گوناگون سیاستهایی را برگزینند که بتوانند اقتصاد جامعه را رو به جلو ببرند. حالا آیا در این بافت موقعیتی، تثبیت قیمتها اهمیت دارد یا توسعه رشد یا باید ایجاد اشتغال به عنوان راس حرکت اقتصادی باشد، اینها متمایز از هم میشوند؛ لذا اگر مکرون هرکدام از اینها را برگزیند و به عنوان پیشانی حرکتی در دستور کار قرار دهد، طبقاتی را راضی و برخی دیگر را ناراضی خواهد کرد. در مجموع به نظر میرسد که مکرون تلاش داشه که زمینه ساز پیشرفت توسعه اقتصادی فرانسه در یک فضای دموکراتیک سیاسی باشد که این تصمیم کاملا مفید و مثبت است. اما وجود طبقات پایین و ناراضی برای پیشرفتی که مکرون به دنبال آن بوده الان به شکل یک دمل چرکین سرباز کرده و او باید این طبقات را به عنوان بخشی از جامعه که بسیار قابل احترام هستند، به گونهای مورد توجه قرار گیرد که تبعات ناشی از سیاستهای فعلی خیلی گریبانگیر آنها نشود.»
مطهرنیا در پایان در خصوص اینکه آیا حضور راست افراطی در راس امور فرانسه میتواند شرایط این کشور را بهبود ببخشد، اظهار کرد: «تمایل به راست افراطی ناشی از وضعیت نابسامان اقتصادی مرحله گذار منطق کهن به منطق نوین جهان است. با سقوط اتحاد جماهیر شوروی جهان وارد دوره گذار از منطق کهن به منطق مدرن شده است. اما هنوز این منطق جدید به صورت پایدار قرار ندارد. باید در نظر داشت که این دوران هم از منطق خودش تبعیت میکند و آن منطق بحرانزا بودن است. به همین دلیل است که جهان امروز نیازمند مردان بزرگ و قدرتمندی است که بتوانند یک دوران جدید را ایجاد و مدیریت کنند. آنچه در فرانسه شاهدش هستیم نوعی الگو برداری از ایالات متحده است که طی دورههای بوش پسر، اوباما و حالا ترامپ اتفاق افتاده و آمریکا به دنبال تثبیت هژمونی خود بر جهان است به همین دلیل معترضان هم تمایل به راست افراطی پیدا کرده اند.»