عواملی که میتوانند جنگ ناخواستهای بین ایران و آمریکارا کلید بزنند
مدتهاست مهمترین مساله رسانههای سیاسی غربی احتمال وقوع درگیری ایران با آمریکاست. موضوعی که غربیها اگرچه آن را محتمل میدانند، اما رهبر معظم انقلاب با تحلیلی واقعبینانه مبنی بر اینکه «جنگ نخواهد شد» آن را تنها و تنها ساخته غربیها برای ایجاد و افزایش فشار روی جمهوری اسلامی ایران قلمداد کرده است. در این میان این موضوع که بهرغم برخوردهای کلامی بیشماری که در ماههای اخیر بین ایران و آمریکا درگرفته، اما در این مدت، هر دو کشور از شرایطیکه ممکن است به یک درگیری مستقیم منجر شود، اجتناب کردهاند، نشان میدهد که تحلیل رهبر انقلاب تاکنون جامه عمل پوشیده و خطر جنگ همچنان بسیار دور است.
به گزارش وبسایت موسسه استراتفور؛ اما رسانههای غربی همچنان بر این نکته اصرار دارند که نبود کانالهایی برای ارتباط رودرروی دو کشور باعث میشود اگر شرایط از کنترل خارج شود و ریسک رودررویی بالا گیرد، هیچکدام از این دو کشور قادر نباشند جلوی سوتفاهمات را بگیرند- و این ریسک درگیری را بیشتر میکند. این موضوع که مهمترین ادله غربیها در جهت اثبات خطر یا احتمال وقوع درگیری است، در چند وقت اخیر دستمایه کارشناسان و رسانههای زیادی بوده است. مطلب زیر هم یکی از این نوع مطالب است. مطلبی که سایت موسسه نظرسنجی و پیشبینی استراتفور بهعنوان بخشی از سری تحلیلهایی که موسسه استراتفور تحت عنوان پیشبینی ماههای آتی منتشر میکند، روی وب گذاشته است. گفتنیست که این مطلب ساعاتی پیش از ماجرای حمله به دو نفتکشی که به مقصد ژاپن در حرکت بودند، به رشته تحریر درامده است.
در حالیکه ایران در حال آمادهسازی و بسیج نیروهایش است، آمریکا هم تصمیم به ارسال نیروهای بیشتری به خلیجفارس میگیرد. اقداماتی که بهشدت میتواند امکان وقوع درگیری رودررو را افزایش دهد. در کاخسفید، البته جناحی وجود دارد که خواستار افزایش این ریسک است. جناح تندرویی که جان بولتون مشاور امنیت ملی یکی از مهمترین نمایندگانش است. این گروه و بهخصوص این شخص مشتاقانه در پی ایجاد و افزایش شعلههای آتش درگیری و مواجهه رودررو است. بولتون، البته در ایران نیز همفکرانی دارد. البته نه اینکه بولتون و همتایان ایرانیاش از یک منبع فکری و ایدئولوژیک سیراب میشوند. نه. بلکه منظور این است که در ایران نیز کسانی وجود دارند که خواهان جنگ (حداقل جنگی کنترلشده) هستند.
جنگ بین ایران و آمریکا اگر بهوقوع بپیوندد، نبردی با عواقب و تبعات کوچک منطقهای نخواهد بود؛ بلکه چنین درگیری پرریسکی میتواند اقتصاد جهان و بازارهای انرژی را تحت تاثیرات شدید و شوکهکننده قرار دهد. چنین منازعهای توجه آمریکا را از رقابتی نیز که با چین و روسیه دارد (و چند وقتی است تمام توجه و منابعش را معطوف این رقابت کرده است)، منحرف خواهد کرد. با این وجود و بهرغم عدم تمایل عقلای هر دو کشور به جنگ مستقیم، اما عوامل و عنماصری وجود دارند که امکان وقوع درگیری را بین ایران و آمریکا افزایش میدهند.
همانگونه که رهبران ایران و آمریکا تاکید کردهاند، هر دوی این کشورها در قبال جنگی که اگر رخ دهد، بسیار پرهزینه خواهد بود، تاکنون رفتار احتیاطآمیزی داشتهاند. رئیسجمهور آمریکا دونالد ترامپ در زمینه مخالفت با جنگ با ایران پشتیبانان زیادی در آمریکا دارد، بهویژه پنتاگون که ترجیح میدهد از درگیری با ایران دوری کرده و توجه و منابعش را معطوف کند به رقابتی که با روسیه و چین بر سر نفوذ و قدرت وجود دارد. تهران هم بعید است از موضوعی چون درگیری با آمریکا استقبال کند، بهخصوص با توجه به شکافهایی که چنین جنگی ممکن است در جامعه بهوجود آورد. ولی گذشته از این مواضع محتاطانه، با توجه به سابقه خصومت و بیاعتمادی دو دولت نسبت به هم و در نبود کانالهای ارتباطی و متعادلکننده روابط دو کشور، ایجاد یک درگیری گسترده میان ایران و آمریکا چیزی نیست که چندان هم دور از ذهن بهنظر برسد. بهخصوص که در هر دو طرف هم نیروهایی وجود دارند که دوست دارند تا تنور داغ است نان را بچسبانند و آرزوی چهار دههای آغاز یک درگیری رودررو را براورده شده ببینند.
شلیک اول
ایران با شناخت صحیح تواناییهای نظامی آمریکا در درگیریها و جنگهای مرسوم و قراردادی؛ در حال حاضر مدتهاست روی ارتقا و افزایش تواناییهایش در نبردهای نامتقارن کار کرده است. کشوری که با استفاده از آموزش و ارتقای نیروهای نیابتی، موشکهای دوربرد، مینهای دریایی و امکانات و نیروهای آموزشدیده برای نبردهای سریع چریکی قصد داشته تا در موقع لزوم بتواند بیشترین ضربه را به ایالات متحده آمریکا، زیرساختهای حیاتی انرژی کشورهای حاشیه خلیج فارس و دیگر اهداف استراتژیکی که در منطقه وجود دارد، وارد آورد. این نیروها و تاکتیکها که برای روابط خارجی تهران غرامتهای زیادی داشتهاند، اما میتوانند توازن کلاسیک قدرت را در منطقه بر هم بزنند، اما تهران در عین حال بهخوبی میداند که این امکانات و ابزارها اگر در بنادر، پادگانها و پایگاههای مرسوم مورد استفاده قرار گیرند، در مقابل حملات ناگهانی آمریکا در موضع ضعف قرار خواهند گرفت. برای همین تهران از مدتها قبل چاره این معضل را یافته است.
بهعنوان مثال توانایی جمهوری اسلامی ایران برای تهدید یا بستن کامل تنگه هرمز به امکانات دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بستگی تام و تمام دارد. امکاناتی چون مینهای ضد کشتی، قایقهای تندروی موشکانداز و اژدرافکن و البته موشکهای ضدکشتی ساحل به دریا؛ که البته تصویربرداری ماهوارهای به احتمال زیاد مکان اغلب آنها را برای آمریکاییها روشن کرده است. با این پیشفرض اگر جمهوری اسلامی ایران قصد استفاده از این امکانات را برای بستن تنگه هرمز داشته باشد، باید پیش از اینکه نیروهای آمریکایی بهخود بجنبند و قصد نابودی آنها را داشته باشند، یعنی قبل از اینکه درگیری آغاز شود، این سلاحها را به کار گیرد. به عبارت بهتر جمهوری اسلامی ایران پیش از اینکه توانش مصروف دفاع از انکانات و تجهیزاتش شود، باید در تنگه هرمز مینها را بهکار انداخته و در واقع مشت اول را بزند و هرقدر میتواند به دشمنانش خسارت وارد آورد. در زمینه حمله به زیرساختهای حیاتی انرژی کشورهای حاشیه خلیج فارس و دیگر اهداف استراتژیکی که در منطقه وجود دارد، نیز همین قاعده برقرار است و جمهوری اسلامی ایران برای اینکه از توانایی قابل ملاحظه موشکیاش استفاده بهینهای کند، پیش از اینکه آمریکا این موشکها را مورد هدف قرار دهد، باید دست به عمل بزند.
تعطیلی گفتگو
فاکتور دیگری که میتواند ریسک مواجهه ایران با آمریکا را بالا ببرد، نبود ارتباط و گفتگوی مستقیم و موثر بین این دو کشور است. نبود گفتگو بهعنوان روشی اثباتشده برای آرام ساختن تنشها، مهمترین اثرش افزودن به بار بیاعتمادی و سو تفاهم است؛ و اینکه طرفین نیات و اهداف و اغراض هم را متوجه نشده یا مبتلا به بدفهمی میشوند. این کمبود آشکار در زمینه کانالهای برقراری دیالوگ –که میان این دو کشور حتی در سطح وزیران نیز وجود ندارد- میتواند عامل مهمی در برافروختن آتش درگیریها باشد. وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، دکتر جواد ظریف به تازگی گفته که برخلاف گفتگوهایی که در زمان اوباما با سناتور جان کری داشته، در دولت ترامپ حتی یک بار هم بهطور مستقیم با مایک پمپئو دیدار و گفتگویی نداشته است. موضوعی که البته به دلیل خروج ناگهانی آمریکا از توافق برجام بوده و طبیعی است که طرف ایرانی دیگر انگیزهای برای ارتباط و گفتگوی مجدد با کشوری نداشته باشد که ناگهان تصمیم میگیرد تمام توافقات را نادیده گرفته و توافقی را که حاصل سالها مذاکره بوده، یکطرفه و ناگهانی ملغی اعلام کند!
البته اگر شرایط چنین بحرانی نبود، میشد انتظار داشت بالاخره ایرانیها و آمریکاییها سر میز مذاکره بنشینند. اما بیاعتمادی ایران در حال حاضر مانعی بزرگ دراین راه است. حالا در شرایطیکه اوضاع منطقه جوری است که حتی دقایق هم اهمیتی حیاتی دارند، نبود امکانات و کانالهای گفتگو میتواند بحران را تشدید و تسریع کند.
در کل با اینکه عقلای هر دو کشور نشان دادهاند که خواهان جنگ مستقیم نیستند و ترجیح میدهند با شعار علیه هم دشمنیشان را تسکین دهند، اما بیاعتمادی عمیق و ریشهدار، جنگهای نیابتی موجود در منطقه، نبود کانالهای مذاکره و گفتگو و مسایلی از این دست عرصه را جوری شکل دادهاند که یک جرقه تصادفی هم میتواند آتش جنگ را در منطقه بیفروزد. وضعیتی که هم در تهران و هم در واشینگتن خیلیها مصرانه به دنبال اجتناب از آن هستند.