عراقیها خاک خرمشهر را هم با خود بردند
جاسم غضبان پور عکاس خرمشهری که از سالهای جنگ تا امروز از شهرش و مردمش عکاسی کرده ضمن رونمایی از چند عکس دیدهنشدهاش درباره دغدغههایش صحبت کرد.
جاسم غضبان از آن دسته عکاسان فعالی است که کارش را در عکاسی از دوره دفاع مقدس آغاز کرد و به دلیل اینکه اهل خرمشهر است بیش از دیگر عکاسان طی سالهای متمادی از این شهر در آرشیو خود عکس دارد.
۲ سال پیش در همین روزها او تابلویی را به ابعاد ۴ متر در ۴۰ متر آماده کرد تا بتواند عکس رزمندگان دوره دفاع مقدس در خرمشهر را در آن عکس بگنجاند و آن تابلو این روزها در خرمشهر در معرض دید عموم است. او همچنین چاپ کتاب های متعددی را در کارنامه خود دارد که از جمله کتاب «شکوه خوزستان» است. او یکی از عکاسانی است که از آزادسازی خرمشهر و روند بازسازی این شهر تا به امروز در گنجینه اش عکس های متعددی پیدا می شود.
در آستانه فرا رسیدن سالروز آزادسازی خرمشهر و گرامیداشت سوم خرداد، غضبان پور درباره فعالیت این روزهایش گفت: در حال تهیه بلیت برای رفتن به خرمشهر هستم زیرا هر سال سوم خرداد ماه همه کسانی که در ایام دفاع مقدس در کنار هم بودیم در این شهر دور هم جمع می شویم و یاد گذشته را زنده می کنیم. ما بدون توجه به اینکه در روزهای جنگ چه کسی سردار یا عکاس و یا رزمنده بود و امروز چه کسی هستیم دور هم جمع می شویم و خاطرات را زنده می کنیم.
عکس از خرمشهر بعد از آزادسازی(۱)/ عکس از زاویه یکسان با عکس پایین
وی ادامه داد: معمولا در تالاری به نام خلیج فارس که در کنار پل قدیم خرمشهر است کنار هم جمع می شویم. ۲ سال قبل که من تابلوی رزمندگان خرمشهر را آماده کردم خیلی ها که آمده بودند دنبال عکس خود در آن تابلو می گشتند و زیبایی این دورهمی ها همین است.
عکس از خرمشهر چند سال بعد از آزادسازی (۲)/عکس از زاویه یکسان با عکس بالا
این عکاس در پاسخ به اینکه این روزها پروژه جدیدی در دست دارد یا نه نیز بیان کرد: طبق معمول اگر بخواهم از پروژه هایم بگویم باید از گلایه ها و قدرنشناسی های سیستم دولتی بگویم. اگر کاری برای استان خوزستان یا در حوزه کشوری بخواهم انجام دهم ، بعد از چاپ بیش از ۳۰ جلد کتاب و برپایی نمایشگاه های متعدد، همچنان باید دنبال پول قراردادها بدوم و این مرا خسته کرده است.
دلخوشی ما عکاسان به هفته دفاع مقدس یا سالروز آزادسازی خرمشهر است
وی اظهار کرد: شاید تنها دلخوشی ما عکاسان دفاع مقدس چند روز در هفته دفاع مقدس یا سالروز آزادسازی خرمشهر باشد که بچه های آن دوران بی ریا و با همان صفا دور هم جمع می شوند.
عکس از خرمشهر بعد از آزادسازی(۱)/عکس از زاویه یکسان با عکس پایین
غضبان پور همچنین با گلایه از اینکه در داخل ایران عکاسی به عنوان یک مدیای هنری مستقل شناخته نمی شود، گفت: در ایران به راحتی و حتی بدون ذکر اسم عکاس، عکس ها را کپی و استفاده می کنند و این رشته به عنوان یک رشته هنری که محل درآمد یک عده عکاس است شناخته نمی شود. من چهار سال زمان گذاشتم و در بم زیر گرمای طاقت فرسا عکاسی کردم و باید چهار سال بدوم تا از بنیاد مسکن پول فاکتورهایم را بگیرم. برای میراث فرهنگی خوزستان پروژه ای کار کردم و یک سال قبل پیش فاکتور دادم و بیش از اندازه پول آن پروژه هزینه کرده ام برای رفت و آمد تا پول را بگیرم.
عکس از خرمشهر چندسال بعد از آزادسازی(۲)/عکس از زاویه یکسان با عکس بالا
وی همچنین با اشاره به داستان چاپ کتاب «شکوه خوزستان» بیان کرد: اصل کتاب آماده بود و ماکت آن را هم شهرداری اهواز دید و قرارشد آن را بخرد و من چهار سال برای دریافت پول آن دویدم و در نهایت شبانه عزیزان دلال ناصر خسرو را صدا زدم که بیایند تا بتوانم برای پاس کردن چک هایم تمام ادوات عکاسی ام را به زیر قیمت به آنها بفروشم. یکی از لنزهایی که همان زمان فروختم تا همین امروز نتوانستم دوباره بخرم چون بسیار گران شد.
این عکاس با اشاره به آماده سازی تابلوی بزرگ رزمندگان خرمشهر نیز اظهار کرد: کل قرارداد آماده سازی آن تابلو ۱۱ میلیون تومان بود که فقط دستمزد گرافیست کار ۴ تا ۵ میلیون تومان بود اما در نهایت من ۱۰ میلیون تومان خرج رفت و آمد کردم تا بتوانم پول قرارداد را بگیرم. حالا در این گیر و دار باید کار خلاقانه هنری هم انجام دهید!
داستان بی مهری ها نسبت به عکاسان بیشتر از هنرمندان دیگر شاخه هاست چرا که مسئولان و مردم فکر نمی کنند عکاسی یک شاخه هنری است و آن را به عنوان یک مدیا قبول ندارند و اجازه می دهند حق و حقوق عکاس را بخورند
این عکاس درباره بی مهری ها نسبت به عکاسان ادامه داد: داستان بی مهری ها نسبت به عکاسان بیشتر از هنرمندان دیگر شاخه هاست چرا که مسئولان و مردم فکر نمی کنند عکاسی یک شاخه هنری است و آن را به عنوان یک مدیا و حتی شغل قبول ندارند و اجازه می دهند حق و حقوق عکاس را بخورند.
با زبان تصویر درباره شهرم و مردمش حرف می زنم
این عکاس با بیان اینکه از سال ۵۷ تا امروز به صورت مداوم از خرمشهر عکاسی می کند، توضیح داد: من در طول چهار دهه از جوانان خرمشهر که در زمان جنگ ایستادند و از شهر دفاع کردند عکاسی کردم. این پروژه را کسی به من سفارش نداده است اما معتقدم این تاریخ مملکت من است. ما یک روزی انقلاب کردیم و در خرمشهر گروهی بودیم که دور هم جمع شدیم و همین جمع در مقابل ضد انقلاب و تهاجم نیروهای بعثی مقاومت کرد. از ۱۵ سالگی با هم بودیم و من از همان روزها از این افراد عکس دارم. در نهایت تصمیم گرفتم از این نسل در فراز و فرودهای زندگیشان عکاسی کنم و زندگیشان را در یک روایت تصویری دنبال کنم. این عکس ها آماده است و هر وقت اسپانسری پیدا شود می تواند تبدیل به کتاب یا حتی فیلم شود چرا که با این افراد مصاحبه هم شده است. از سال ۵۷ دارم برای این پروژه از جیب هزینه می کنم ولی دیگر برای ارائه اش توان مالی ندارم.
غضبان پور همچنین با بیان اینکه عکس هایی دارد که از یک زاویه مشخص در طول سالهای متمادی از خرمشهر عکاسی کرده است نیز گفت: من خرمشهری هستم و وظیفه خودم می دانم با زبان تصویر درباره شهرم و مردمش حرف بزنم. گرچه هر کس مرا می بیند می گوید این همه عکس های تو چه فایده ای به حال ما دارد؟ و من متاسفانه جوابی برایشان ندارم ولی با اینهمه باز هم به عکاسی ادامه می دهم.
این عکاس همچنین گفت: دوست دارم در این فرصت یادی بکنم از زندهیاد بهمن جلالی که شاید دو یا سه بار به جبهه برای عکاسی رفت اما سهمی که او در عکاسی دفاع مقدس و تربیت نسل ما داشت بسیار مهم است. ما هر وقت به جبهه می رفتیم با آرشیو عکس هایمان نزد او در دفتر سروش می رفتیم و او با حوصله همه عکس ها را می دید و ما را راهنمایی می کرد و پشت عکس هایمان یادداشت می نوشت. او در هدایت یک نسل از عکاسان سهم عمده ای داشت.
غضبان پور همچنین از مجموعه عکسی در آرشیو خود خبر داد که تا به حال نمونه ای از آن را جایی ارائه نداده است و دو قطعه از این عکس ها را در اختیار خبرگزاری مهر گذاشت.
وی درباره این عکس ها گفت: این دو عکس متعلق به مجموعه ای هستند که از خرداد ۶۱ عکاسی آن را شروع کردم و تا سال ۷۴ این عکاسی ادامه داشت. داستان از این قرار است که عراق در مدت ۱۸ ماه اشغال شهر خرمشهر اقدام به صاف کردن بخش وسیعی از شهر کرد و حتی خاک خانه ها را هم برای ساخت خاکریز و سنگرهایش برد و وقتی مردم به شهر برگشتند امکان پیدا کردن خانه هایشان را نداشتند.
وی در پایان عنوان کرد: اینجا خرمشهر، شهر من، محله و خانه من، قبلا اینگونه نبود. بیابان نبود. خانه های عمه و خاله و فاملیم بود. مردم شهر بعد از جنگ برای پیدا کردن خانه هایشان از روی موزاییک های کف حیاط و اتاقها به شناسایی و پیدا کردن آنها می پرداختند و این مجموعه عکس های من به تلاش مردم برای پیدا کردن منزلشان می پردازد.