طنز فارسی در کانادا
نخستین سمپوزیوم بینالمللی طنز فارسی همزمان با کنفرانس سالانه انجمن جهانی طنزپژوهی (ISHS) در دانشگاه مونترال کانادا با حضور جمعی از طنزپژوهان ایران و جهان برگزار شد.
به گزارش ایسنا بر اساس خبر رسیده، در این سمپوزیوم چهارروزه، همایون کاتوزیان استاد دانشگاه آکسفورد طی دو سخنرانی، یکی به “تحلیل طنز و شوخطبعی در ادبیات کلاسیک ایران تا عصر مشروطه”، و دیگری، “جایگاه طنز در آثار ایرج میرزا” پرداخت. مصطفی عابدینیفرد نیز درباره “بررسی منشأ تاریخی جُکهای رشتی” سخنرانی کرد. دیگر سخنران ایرانی این سمپوزیوم، پگاه شهباز، پژوهشگر دانشگاه سوربن هم درباره “طنز در داستانهای ایرانی با تاکید بر مکر زنان بر اساس “سندبادنامه”، ” طوطینامه”، ” جوامعالحکایات” و ” بختیارنامه”” به ارائه سخنرانی پرداخت. مریم مودت، پژوهشگر دانشگاه ناپل ایتالیا نیز درباره “آداب نسوان بر اساس کتاب کلثوم ننه یا عقاید النساء” سخنرانی کرد.
همچنین رویا صدر با عنوان” مدرنیته در طنز ایرانی”، حسن جوادی با عنوان “طنز در آثار عبید زاکانی” ، محمود فرجامی با عنوان “متحجر عزیز، اهل کجایی؟؛ بررسی جکهای سه قوم معروف در ایران معاصر”، پروشات کمالی با عنوان “من شوخی نمیکنم؛ مطالعه موردی پیرامون طنز مهران مدیری” و فرح نیازکار درباره “قلمرو طنز در شعر حافظ” از طریق اسکایپ در این سمپوزیوم به ارائه سخنرانی پرداختند.
کورش کمالی سروستانی، مدیر مرکز سعدیشناسی، نیز درباره “طنازی سعدی در کلام” سخن گفت که متن سخنرانیاش در اختیار ایسنا قرار گرفته است.
او در بخشی از سخنانش اظهار کرد: طنز را برخی فاخرترین گونه شوخطبعی میدانند. در ادبیات شوخطبعانه و مضاحک کلاسیک فارسی، سه اصطلاح هجو، هزل و مطایبه بیشترین کاربرد را داشته است. هجو ضدمدح است. مدح به ستایش فضیلتها میپردازد و هجو بیشتر جنبه شخصی دارد؛ اما هزل برای انبساط خاطر با لحنی رکیک و زننده و بیپروا گفته می شود. مطایبه هزلی است معتدل که در پرده سخن میگوید و طنز هجوی است که از جنبه فردی خارج شده و جنبهای اجتماعی پیدا کرده است. طنز که در آثار گذشتگان به نیش و کنایه آمده است، در روزگار ما به ژانر ادبی ویژهای اطلاق میشود که به صورت منظوم یا منثور، کژیها و ناراستیهای اجتماعی، فرهنگی، مذهبی، حکمی و سیاسی را به شیوه خندهداری به چالش میکشد. از این روست که تفکربرانگیز است و ماهیتی پیچیده و چندلایه دارد. گرچه طبیعتش بر خنده استوار است، اما خنده را تنها وسیلهای میانگارد برای نیل به هدفی برتر و آگاه کردن انسان به عمق ناراستیها و نادرستیها. در ذات خود انسان را برمیانگیزد، بر تردیدهایش میافزاید و با آشکار ساختن جهان همچون پدیدهای دوگانه، چندگانه یا متناقض، او را به اندیشیدن وامیدارد. در ادبیات کلاسیک فارسی، طنز در میان آثار نویسندگان دورههای مختلف به اشکال گوناگون وجود داشته و سعدی نیز در این مقوله، دستی چیره داشته است.
کمالی در ادامه افزود: سعدی با نیّت تربیت اخلاقی و تاثیر در مردمان با زبانی طنزآلود و طربانگیز به بیان برخی از نصایح اخلاقی میپردازد که در بوستان تلخداروی پندش نام مینهد: اگر شربتی بایدت سودمند/ ز سعدی سِتان، تلخدارویِ پند/ به پرویزن معرفت بیخته/ به شهد ظرافت برآمیخته. صفا نیز معتقد است که: «سعدی در عین وعظ و حکمت و هدایت خلق، شاعری شوخ و بذلهگو و شیرینبیان است و در سخن جّد و هزلِ خود آن قدر لطایف به کار میبرد که خواننده خواه و ناخواه، مجذوب او میشود و دیگر او را رها نمیکند». یان ریپکا نیز درباره طنزپردازی سعدی مینویسد: «ما سعدی را یکی از محبوبترین شعرای اخلاقی ادبیات فارسی و یکی از مشهورترین شعرای ایران، نه به صورت یک نفر مربّی عبوس، بلکه به صورت شخصی بشّاش، خوشمشرب با کورسویی از بذلهگویی شیطنتآمیز، میدانیم». هانری ماسه ایرانشناس فرانسوی معتقد است: «سعدی شخصی جدّی بود و در عین حال از مطایبه خودداری نمیکرد». باربیه دومنار مترجم فرانسوی بوستان نیز: «حضور ذهن طنزآمیز رابله نویسنده قرن شانزدهم فرانسه را در او میدید». طنز سعدی آن خصوصیتی را که بعدها ولتر برای طنز قائل شده، یعنی «شاد و گزنده» به نهایت واجد است و یکی از موجبات اقبال اندیشهوران جهان به آثار او، گذشته از محتوای فکری، همین شیوه بیان طنزآلود است. قرینه این معنی، گفته ارنست رنان، نویسنده و متفکّر بزرگ قرن نوزدهم فرانسه است. «سعدی واقعاً یکی از گویندگان خود ماست… و یا با یک منتقد بذلهگوی قرن شانزدهم سر و کار داریم».
مدیر مرکز سعدیشناسی اظهار کرد: بدین ترتیب چهره او به عنوان شخصیتی طنزپرداز، شناختهشده است. او در طنزهایش شخصیتهای متعددی را به تصویر میکشد و تنها به یک طبقه خاص بسنده نمیکند. گاه پادشاه ستمگری را دستمایه طنز قرار میدهد و گاه عابد ریاکاری را. گاهی به قاری ناخوشآواز طعنه زده و زمانی با مؤذنی بدآوا و خطیبی کریهالصوت و خوانندهای بدصدا از منظر طنز رویاروی میشود. صوفیان نیز از این مقوله بیبهره نیستند؛ بازرگانی مالیخولیایی و بقال نامیزان و ثروتمند ابله هم همین وضعیت را دارند. گدایان را با تازیانه طنز تادیب میکند و شاعران و جهانگردان را مورد خطاب طنزآمیز خود قرار میدهد. محتسب مست و ابله، توانگرزاده، منجم و قاضی و صیاد و معلم، کشتیگیر و مرید و مرشد و… همه موضوعهای خاص طنز او شدهاند. گاهی شخصیتها تاریخیاند؛ همچون حجاج یوسف، هارونالرشید و عمرولیث و گاه خیالی و گاه عارف و زاهد پرآوازهاند همچون چون ذوالنون مصری و ابوالفرج ابن جوزی، و گاه رند و لاابالی. از این روی طنز در آثار سعدی جایگاه ویژهای دارد. چه در خَبیثات که در آن ، طنز را برای طنز نوشته و از نظر قالب و مضمون بر نویسندگان پس از او از جمله عبید زاکانی و ابواسحاق شیرازی صاحب دیوان اطعمه تأثیر گذاشته است؛ به گونهای که عمران صلاحی، سعدی را اولین مضحکهنویس حرفهای در ادب فارسی میداند.
کوروش کمالی در ادامه سخنانش گفت: اگر چه سعدی بوستان و گلستان و غزلیات و رباعیها و قصایدش را برای طنز نسروده است، اما آثارش سرشار از طنز، مطایبه و شوخطبعی است. به گونهای که نمک طنز در برخی حکایات و اشعار حلاوت خاصی به این آثار بخشیده و تأثیر را بیشتر و خواندنش را دلنشینتر کرده است؛ به گونهای که ظریفترین سخنان طنزآمیز سعدی، در گلستان است، پس از آن، در هزلیات، بوستان، قطعات و رباعیات بیشترین گونه طنز را میتوان یافت و در غزل و قصاید کمتر میتوان از این نوع ادبی در کلام سعدی سراغ گرفت.
او معتقد است که بنابر تقسیماتی که درباره انواع طنز در دایره طنزپردازی صورت گرفته است، میتوان مصادیق حکایات و عبارات طنزآمیز سعدی را در انواع زیر مورد بررسی قرار داد:
طنز اجتماعی: مهمترین هدف طنز در گلستان، طنز اجتماعی است. او آگاهانه، اخلاق و مسائل و دغدغههای اجتماعی را در قالب طنز بیان میکند و بدین ترتیب با بزرگنمایی موضوع مورد نظر، در صدد اصلاح امر بر می آید؛ مثلا وقتی کسی از درویشی دعا می خواهد، چون انسان ظالمی است او دعا می کند که خدایا جانش را بستان . و یا در حکایتی دیگر پارسایی به پادشاهی توصیه میکند که بهترین عبادت برای تو آن است که در خواب رَوی تا مردم را کمتر بیازاری و دیگر حکایاتی از این دست…
از این روی مهمترین هدف سعدی از طنز اجتماعی در حقیقت اصلاح جامعه و افراد آن است. در سایه چنین پرورشی است که توانگر و بخیل روی در روی یکدیگر به سخن مینشینند و آشکارا از حق و حقوق خویش به دفاع برمیخیزند. «سعدی داستانها و حکایات طنزآمیز خود را با دقت یک هنرمند بزرگ پرداخته و با ریزهکاریهایی آثارش را آراسته است. طنزی خالص و بینظیر دارد که از هتاکی و هزالی فاصله میگیرد و از قید زمان و مکان میگذرد و جاودانه و جهانی میشود. طنز سعدی بیشتر از آنکه معترض، سیاسی و زمانمند باشد، آموزنده، انسانی و جاودانه است».
طنز بدیهیگویانه: در این گونه طنز، غالبا از سعدی سخنی بدیهی میشنویم که انتظار شنیدنش را نداریم و این امر نه از آن روست که بدیع است، بلکه به این سبب است که مضمون به قدری بدیهی است گمان عنوان کردنَ نمیرود.
طنز موقعیت: علاوه بر آثاری که به قصد طنز و هزل نوشته میشوند، در هر اثر جدی هم ممکن است طنز و شوخی و مطایبه دیده شود. گاهی اوقات حادثه آنقدر غیرمنتظره است که ممکن است بیاختیار باعث خنده شود، به این حالت طنز موقعیت میگویند. یعنی از تناقض موقعیتهایی که روبهروی هم قرار میگیرند و ما انتظار وقوعشان را نداریم، موقعیت طنز به وجود میآید. در سخن سعدی، بهویژه در گلستان، طنز به این معنی، فراوان است؛ مثل داستان مردی که چشمدرد داشت و پیش بیطار رفت، و یا در داستان منجمی که زن خود را در خانه با بیگانه مییابد، سعدی از تقابل طنزآمیز شغل و دانش منجم سخن میگوید؛ و یا در قطعه فقیهی که خربزه ارزانتر میخواهد، حتی اگر حرامتر هم باشد، نیز حکایت همین ماجراست؛ فقیهی که انتظار می رود حلال از حرام بشناسد و مردمان را از آن برحذر دارد، اما خود آشکارا به حرام خوردن تن میدهد؛ و نیز برخی عبارات موجز همچون: «همه کس را دندان به ترشی کُند شود، مگر قاضیان را که به شیرینی» که تعارض میان ترشی و شیرینی یک طنز موقعیت (رشوه) را به وجود میآورد.
طنز کلامی: در این نوع طنز ، طنزپرداز با واژهها به گونه ای کار میکند که نوعی خنده یا تمسخر را موجب شود. نمونه بارز این نوع طنز را در این مصرع سعدی میتوان یافت: «نه مجنونم که دل بردارم از دوست» که علیرغم آنکه ما مجنون عامری را فردی عاشقپیشه و نمونه پایبندی در عشق میدانیم که تا سرحد جان در راه دوستی محبوب، پایداری میکند اما به بیان سعدی او را فردی مییابیم که دست از دوست شسته است. از این دست است داستان مؤذن مسجد سنجار. و یا حکایت توانگر بخیل در گلستان که برای شفای پسر بیمار خود «ختم قرآن را بر بذل قربان» ترجیح میدهد.
طنز نگاه: سعدی با نوع نگاه خاصی که به دنیای پیرامونش دارد، موقعیتهایی را کشف میکند که دیگران نادیده از کنارشان میگذرند و این موقعیتها را به زبانی توصیف میکند که طنزشان در تعارضآمیز بودنشان نمایان میشود. چنانک هدر حکایت: “یاد دارم که در ایام طفولیّت، مُتِعَبّد بودمی و شبخیز و….” نیز حکایت «عابدی را حکایت کنند که شبی دَه من طعام بخوردی …» آمده. سعدی در این قبیل حکایات تنها بر آن است تا مخاطبان خود را به تامل برانگیزد؛ بر آن است تا با ژرفنگری در رفتارها و کردارهای عموم مردمان، کاستیها و ناراستیهای فکری و رفتاری را بدانان یادآور شود. سعدی در همه احوال، نگاهی شاد و طربانگیز به جهان دارد، زیرا که شاعر زندگی است و اگر چه از رنجهای انسانها آگاه است. برای لبخند زدن و گریز از رنج هستی، حاسدان ، ظالمان و بخیلان را دستمایه استهزاء قرار میدهد تا علاوه بر اینکه راهی به فضیلت بگشاید، خندهای نیز بر لب بنشاند.