صف کاندیداهای اصلاحات کمکم شلوغتر میشود / محمدرضا خاتمی میآید؟
روزنامه اعتماد نوشت: شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان تشکیلاتی از هم پاشیده است. با دو استعفا و ماهها تعلیق جلسات حتی دوگانه بازسازی و ترمیم یا انحلال هم از رسانهها یا صفحات مجازی کنشگران اصلاحطلب رخت بسته است. شورای هماهنگی جبهه اصلاحطلبان هم که همواره از تشکیلات نسبتا بیاثر این جریان سیاسی بوده و در سالهای اخیر هم کنش قابلتوجهی از دل جمع این احزاب بیرون نیامده است. از سویی به نظر میرسد که سیدمحمد خاتمی بنا ندارد این بار شخصا و به صورت مستقیم به مقوله انتخابات وارد شود و از همین روی میتوان پیشبینی کرد که شورای مشورتی هم در راس تصمیمسازی قرار نداشته باشد. این گزاره کنار هم و البته تحرکات انتخاباتی هر چند اندک برخی اصلاحطلبان نشان میدهد که احتمالا فصل دیگری در کنشگری اصلاحطلبان رقم خواهد خورد و آن معرفی کاندیدای حزبی است. شنیدهها و رصد تحرکات انتخاباتی و زمزمههای شطرنج انتخاباتی نشان میدهد که میان احزاب اصلاحطلب، تاکنون کارگزاران سازندگی و اتحاد ملت مصادیقی درنظر گرفتهاند و در جلسات خصوصیشان بر سر انتخاب آنها بحث و بررسیهایی در جریان است؛ گرچه تفاوت رویکرد این دو حزب برای کیفیت و کمیت ورود به انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ از زمین تا آسمان است. در میان همه نامهایی که شنیده میشود «رضا خاتمی» برادر کوچکتر سیدمحمد خاتمی یکی از مهمترین گزینههاست که حزب اتحاد ملت در حال بررسی شرایط کاندیداتوری آن است.
صف کاندیداهای بالقوه
کارگزاران سازندگی، اینکه مصادیق این حزب برای حضور در انتخابات ریاستجمهوری مشخص شده را تکذیب کرد و تازه اوایل مهر ماه بود که خبری مبنی بر برگزاری جلسه حزب با محوریت انتخابات ۱۴۰۰ منتشر شد و در آن محمد عطریانفر گزارشی از جلسات کارگروه «تدوین برنامهها و بررسی مصادیق انتخابات ریاستجمهوری» ارایه داد و مقرر شد، تصمیمات کارگروه پس از بررسی در کمیته سیاسی در شورای مرکزی مطرح شود. همچنین محسن هاشمی به نمایندگی از کارگروه «رایزنی برای انتخابات ریاستجمهوری» از تصمیمات این کارگروه گفت و بر این اساس مقرر شد پس از تدوین برنامههای حزب در انتخابات ۱۴۰۰ رایزنیهایی با شخصیتها، احزاب تاثیرگذار اصلاحطلب و اهالی رسانه انجام شود. البته جزییات بیشتری از این خبر درز پیدا نکرد اما پیش از این زمزمه گزینههای جدی و قابل تامل کارگزاران در فضای رسانهای و مجازی شنیده شده بود. از علی لاریجانی اصولگرای معتدل که با کارگزارانیها رابطه خوبی دارد تا سردار حسین دهقان نظامی، از نوه امام که عقبه خانوادگیاش میتواند توجه افکار عمومی را جلب کند تا اسحاق جهانگیری و محسن هاشمی اعضای حزب فهرستی از اسامی هستند که گفته میشد این گروه در لیست خود قرار دادهاند. در این میان محسن هاشمی یکی از جدیترین گزینههاست.
پیش از آن نیز صحبت از کاندیداهای احتمالی حزب اتحاد مطرح بود. ۳ نام محمدرضا خاتمی، محسن صفاییفراهانی و مصطفی معین اسامیای بودند که اولینبار عبدالله ناصری، عضو شورای مشورتی خاتمی صراحتا از آنان به عنوان گزینههای اصلاحطلبان- مشخصا اصلاحطلبان نزدیک به شورای مشورتی و اتحاد- نام برد. البته هیچکدام از این افراد اظهارنظر صریحی در رد یا تایید این ادعا نداشتند. علاوه بر نام این افراد، شنیدههای «اعتماد» حاکی از آن است که گزینههای دیگری نیز در این حزب مورد بررسی قرار گرفتهاند و در صف کاندیداها قرار دارند. محمدرضا ظفرقندی، جراح، رییس سازمان نظام پزشکی همچنین عضو انجمن اسلامی پزشکان که اصلاحطلب حامی خاتمی و در انتخابات سال ۸۴ طرفدار معین بود یکی از این گزینههاست. او در جریان انتخابات سال ۸۸ نیز از میرحسین موسوی و سال ۹۲ از حسن روحانی حمایت کرد. اخیرا به دلیل شیوع کرونا و بحران سلامتی که دولت با آن دست به گریبان است، فرصت بیشتری برای حضور در رسانهها پیدا کرد اما اینکه ظفرقندی گزینه طیفی از اتحادیهاست در این پررنگ شدن فعالیتهای اخیرش نیز بیتاثیر نبود. علاوه بر او محمد صدر، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز طرفداران خود را در اتحاد دارد. صدر دیپلمات اصلاحطلبی است که از مشاوران سیدمحمد خاتمی و از موسسان حزب مشارکت بوده است. او و محسن امینزاده از مدیران ارشد وزارت خارجه در دوران اصلاحات بودهاند و ارتباط نزدیکی با یکدیگر دارند. طیف دیگر اما اقلیتی نیز گزینهای چون عباس آخوندی را مناسب میدانند. وزیر دولت هاشمی و روحانی که گروهی تکنوکرات بودن او را نقطه قوتش میدانند. در واقع دو پزشک- خاتمی و ظفرقندی و احتمالا معین-، یک دیپلمات- صدر- و یک لیبرال که مدیر اجرایی ارشد بوده- آخوندی- و البته شاید محسن صفاییفراهانی به عنوان یک مدیر اقتصادی موفق و سیاستمدار گزینههای اتحادیها هستند.
دو حزب کارگزاران سازندگی و اتحاد ملت هم گزینههای حزبی و هم فراحزبی دارند و احتمالا منتظرند که نتیجه رایزنیهای درون تشکیلاتی مشخص شود و دماسنج سیاسیشان وضعیت و احوال زمین انتخابات را نشان دهد تا دست به تصمیمگیری قطعی بزنند. با این حال تفاوت مهم این دو حزب در انتخاب گزینههاست. کارگزارانیها همانطور که انتظار میرفت بر تکرار استراتژی کاندیدای اجارهای و ائتلافی اصرار دارند، استراتژیای که به نظر در نتیجه شکست خورده میآید. از آن سو اتحادیها بر انتخاب گزینه اصلاحطلب تمامعیار تاکید دارند که نامهای ردیف شده پشت هم نشان میدهد که این استراتژی هم به دلیل شرایط موجود در عمل شکست خورده است.
رضا خاتمی آری، رضا خاتمی نه؟
آنطور که شنیده میشود صفاییفراهانی و مصطفی معین تمایلی به حضور در کارزار انتخابات ندارند. آخوندی برای کاندیداتوری آماده است اما طیف همراه او در اتحاد اقلیت هستند. صدر و ظفرقندی هم دست بالا را ندارند و هم برای افکار عمومی چهرهای کاریزما، شناخته شده یا تاثیرگذار نیستند. بنابراین با نگاهی به گزینههای موجود میتوان گفت که رضا خاتمی مهمترین گزینه اتحادیهاست که اکثریت با حضور او موافق هستند. یک اصلاحطلب تمامعیار که نایبرییس مجلس ششم و دبیرکلی جبهه مشارکت را در کارنامه دارد و البته شاید در اذهان یادآور حضور سیدمحمد خاتمی هم مسند ریاستجمهوری باشد. به نظر میرسد که گزینه خاتمی، گزینه جدی باشد. روز گذشته هم روزنامه شرق و کانال خبری امتداد، ارگان رسانهای حزب اتحاد به صورت همزمان مصاحبهای از رضا خاتمی منتشر کردند. در این مصاحبه که مصاحبهکننده حسین نورانینژاد، سخنگوی حزب اتحاد و از فعالان رسانهای سابق است با محوریت «جنگ» بود. خاتمی در این گفتوگو از شروع جنگ تا فتح خرمشهر گفته و به این پرسش، پاسخ داده که «آیا پس از فتح خرمشهر پایان دادن به جنگ امکان نداشت؟» پرسشی که حتی سالها پس از جنگ پرسش کلیدی محسوب میشود و کیفیت و کمیت پایان جنگ به نوعی جریانبندی و جناحبندی و نگاه امروزشان به سیاست را مشخص میکند. او در این مصاحبه از اختلافات جناحی و سیاسی در دوران جنگ نیز گفته است. رضا خاتمی همانطور که در این مصاحبه نیز گفته هیچوقت به عضویت سپاه درنیامده، تا زمان فتح خرمشهر در جبهه حضور داشته و پس از آن به دلیل مجروح شدن به تهران بازگشته و درسش را ادامه داده است. آنطور که خودش گفته از طریق محسن میردامادی و رضا سیفاللهی با رده بالاهای سپاه در ارتباط بوده و در جلسات سیاسی و تحلیل ایدئولوژیکشان شرکت میکرده است. پس از آن هم وقتی سپاه تهران تشکیل شده برای انجام کارهای روابط عمومی و فرهنگی حضور کوتاهمدتی داشته است.
بنابراین اگر به مجموعه مصاحبه نگاه کنیم، بیان جریانشناسی سیاسی در دوران جنگ است و شاید اولین تریبون نسبتا انتخاباتی رضا خاتمی که از دوران جنگ شروع شده و احتمالا ادامه پیدا خواهد کرد.
اما به واقع رضا خاتمی یک کاندیدای واقعی برای بدنه اجتماعی اصلاحطلبان است؟! پاسخ این پرسش از سال ۱۳۸۸و پس از انتخابات دوره دهم ریاستجمهوری مشخص شد. نه تنها رضا خاتمی بلکه اکثر گزینههای اصلاحطلب با کیفیت این جریان سیاسی پس از بازداشتها و زندانها و جمله حوادث آن روزها متوجه شدند که باید قید زمین سیاست را دستکم تا سالها بزنند. اغلب گزینههای مدنظر اتحادیها ازجمله رضا خاتمی از گزینههایی هستند که احتمالا پشت سد نظارت شورای نگهبان خواهند ماند و تایید صلاحیت آنها دور از ذهن است مگر آنکه تغییری غیرقابل پیشبینی و شگفتانگیز در چارچوب فرآیند احراز صلاحیت شورای نگهبان اتفاق افتد یا مجموعه حاکمیت برای بازتر شدن فضا مجوز حضور برخی چهرههای سیاسی را صادر کند. اگر چنین اتفاقی رخ ندهد و رضا خاتمی رد صلاحیت شود، تنها یک عایدی دارد و آن اینکه اصلاحطلبان پیشرو پیام مدنظرشان را به جامعه دادهاند. پیامی از این قرار که زمین بازیشان آنچنان محدود است که نه میتوانند اصلاحطلبانه پای کار بیایند و نه میتوانند متکی به کاندیدای اجارهای کاری از پیش ببرند. در همین شرایط اما گزینه کارگزارانیها احتمال تایید صلاحیت بالاتری نسبت به اتحادیها دارد.
مردم چه میخواهند؟
شاید پرسش مهمتری که باید از همه جریانهای سیاسی و حتی از طیفهای مختلف اصلاحطلب پرسید این باشد که «مردم چه میخواهند؟ مردم کجای سیاستورزی کنشگران سیاسی و صاحبان قدرت ایستادهاند» در این ایام اغلب فعالان سیاسی با استناد به آمار حداقلی مشارکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی و فضای اجتماعی متاثر از حوادث و مصایب سال ۹۸ و البته عملکرد دولت و مجلس مدعی شدند که مردم رغبت چندانی برای حضور در انتخابات ندارند. این گزاره اما نصف و نیمه ماند و هیچکدام از طیفها یا تشکیلات دستکم اصلاحطلب راهکار عملیاتی برای جلب و احیای امید مردم به صندوق رای ارایه نکردند و البته در این راه و آسیبشناسی جریانی نیز گامی برنداشتند. در این روزها که صحبت از کاندیداهای هر دو جریان به میدان آمده همه مولفهها در انتخاب گزینه نهایی دخیل هستند. از انتخاب امریکا تا شرایط دیپلماتیک و برجام تا فضای سیاسی کشور اما به نظر میرسد آنچه اساسا درنظر گرفته نمیشود و جزیی از مولفههای مهم این شطرنج سیاسی نیست، این است که «مردم چه میخواهند؟»