شرم میکنم بعضی تئاترها را با خانواده ببینم
با رحیم نوروزی بازیگر تئاتر و تلویزیون مصاحبه کرده است.
میخواهم نظرتان را درمورد حضور ستارههای سینما در تئاتر بپرسم.آن هم بدون هیچ پیشینه تئاتری.
یکی از نتایج بیزینس قلمداد کردن تئاتر، حضور چهرههای سینمایی و سوپراستارهاست. تولید کننده تئاتر برای پر کردن تالار وحدت مجبور است برود سراغ مهناز افشار یا ستارههای دیگر. من خیلی مایل نیستم که قاطعانه موافق یا مخالف این حضور باشم اما اساسا روی موج راه رفتن را مبتذل میدانم. هرچیز که تبدیل به اپیدمی میشود، قطعا یک جای کارش میلنگد و بیماری ویروسی است. هر چیز خوب را با زیادهروی و زیادهگویی و دنبالهروی همگانی میتوان به ابتذال کشاند و به چیز پوچ و بیمصرفی تبدیل کرد. وقتی تئاتر بازی کردن و تئاتر دیدن هم مد میشود، تئاتر هم تب میکند و بیمار میشود. به تئاتر میآییم که از غافله عقب نمانیم. این حضور با شعور ما کاری نمیکند و فقط بلاهت عمومی را رواج میدهد.
به نظرتان حضور ستارهها، موفق به جذب تماشاگر شده است؟
تئاتر هنر خواص است وقتی شما بخواهید عوام را بکشید توی سالن مجبور هستید کار عوام زده اجرا کنید. الان خیلیها میگویند که تئاتر رونق گرفته و مردم بیش از سینما به تئاتر میآیند. من اصلا این را به معنای رونق نمیدانم. کثرت که به معنای رونق نیست. تماشاگر ما تعدادش زیاد شده اما قطعا سطحش نازل شده است. تماشاگرانی که میآیند نوید محمدزاده را از منظر نشریات زرد ببینند یا به شوخیهای سخیف و جنسی بخندند تماشاگر جدی تئاتر نمیتوانند باشند. این تماشاگر باید تئاتر آزاد تماشا کند. تئاتر زیاد شده اما جایگاهها هم عوض شده. تئاتر فاخر و اندیشهورز در رقابت با تئاتر آزاد خودش را در هیاهوی بیمایگی و پول گم کرده. خنده گرفتن و گیشه پرکردن به زور شوخیهای جنسی و ابتذال هیچ ارتباطی با تئاتر اندیشه ورز و جدی و فاخر ندارد. تماشاگر جدی تئاتر یک شهروند متفکر است. کسی که میخواهد از تماشای یک نمایش، شعورش تحریک شود. چه اجراکننده این نوع تئاتر و چه تماشاگرش برای تفکر در این نوع تئاتر حضور دارند نه برای سرگرمی و مد!
آقای نوروزی قطعا یکی دیگر از پیامدهای اقتصادی تئاتر امروز ظهور تماشاخانههای خصوصی است که تعدادش هم روز به روز بیشتر میشود.همینطور تعداد اجراها. آینده این تماشاخانهها را چطور ارزیابی میکنید؟ بنظرتان توی این چرخه شکست میخورند یا به فعالیتشان ادامه میدهند؟
من به هیچ عنوان موافق افزایش قارچ گونه و بی رویه تماشاخانهها و اجراها نیستم. مشکل بزرگ تئاتر این است که ما از سالهای دور، نظارت ممیزی داریم ولی نظارت کیفی نداریم. باید چهارتا کارشناس و بزرگتر بالای سر این سازندهها باشند به آنها مشاوره بدهند و از آنها بپرسند به چه حقی و به چه پشتوانه کیفی میخواهید این اجرا را روی صحنه ببرید؟ اصلا این کار ارزش بلیت فروختن دارد یا نه؟ ارزش وقت صرف کردن و دیدن دارد؟ چهار تا نوجوان دور هم جمع میشوند، یک متن از نیل سایمون و این نویسندههای دم دستی مد روز را دستشان میگیرند، دو تا چهار پایه و چند متر طناب میاندازند توی صحنه و اسمش را میگذارند تئاتر! با 20 روز تمرین و دور همی و سیگار کشیدن در کافهها یک زیلو میاندازند کف صحنه، راه میروند و حرف میزنند. خانواده هایشان هم ذوق میکنند که بچه ما هنرمند است. این خاله بازیها تئاتر نیست. با قصههای سطحیای که تنه زده به سریالهای ترکیهای و کلمبیایی شبکه جم. یک رئالیسم آبکی و بیمایه که هیچ چالشی با شعور مخاطبش ندارد. این حال و روز خیلی از همین اجراهاست.
در اکثر کشورهای دارای صنعت سینما، همواره تئاتر (چه بازیگر و چه نویسنده) پشتوانه معتبری برای سینما بوده اما در ایران این چرخه روندی برعکس را طی میکند. به نظرتان وارونگی این روند منطقی که در اروپا و آمریکا نتیجه مطلوبی داشته، به تئاتر ایران آسیب نمیزند؟
همه چیز به ساختار اقتصادی حاکم بر تئاتر امروز بر میگردد. طرف پول ساخت فیلم ندارد میآید یک انگولکی به تئاتر میزند. در این وضعیت اقتصادی، همه قدمهای زودبازده برمیدارند. دیگر آموزش و طلبگی و تجربه مطرح نیست. این موج حضور سینماییها در تئاتر قطعا به تئاتر ضربه زده است. از خروجیهای این جریان میشود فهمید. کسی که نه تئاتر را میشناسد، نه مناسباتش را و نه حتی تماشاگرش را. مثلا آقای مهرجویی میآید کارگردانی تئاتر میکند. خب ایشان انقدر شناختی از تئاتر ندارند که بیایند تئاتر روی صحنه اجرا کنند و اساسا حق این کار را هم ندارند. مگر به من تئاتری اجازه میدهند که فیلم بسازم؟ مجوز و پروانه ساخت میدهند؟ در بازیگری هم همینطور. طرف را بدون هیچ پیشینهای میکنند نقش اول یک نمایش یا فیلم.
یک باوری بین اهالی تئاتر هست که بازیگری تئاتر تفاوت زیادی با بازیگری سینما دارد و شما به این تقسیم بندی اعتقاد دارید؟
من بازیگری تئاتر را یک کار فیزیکال میدانم. حرکت و پرفورمنس. تئاتر فیزیکال، تئاتر مورد علاقه من بوده و هست.توی تئاتر، بازیگر همواره با بدنش بازی میکند. منظورم از بدن، صرفا انجام حرکتهای آکروباتیک، ژیمناستیک و خارقالعاده نیست. منظورم سکوت و بیان بدن است. بازیگری تئاتر بازیگری لانگشات ( نمای دور) است. اما بازیگرسینما در نماهای بسته دیده میشود. اگر یک بازیگر سینما را روی سن تئاتر بیاوریم با دست و پایش مشکل خواهد داشت. نمیداند باید با گردن به پایینش چه کار کند. از سکوت و بی کنشی رنج میبرد. بازیگر تئاتر باید با تمام آناتومیاش بازی کند، نه تنها صورت و بیان. اما بازیگر سینما بیشتر روی عضلات صورتش تسلط دارد. برای همین اغلب، حضور یک بازیگر سینما در یک تئاتر جدی، نتیجه مطلوبی را در بر ندارد.
منبع:روزنامه جام جم