سیر تا پیاز فرزندخواندگی
روزهاي گذشته خبري تلخ اما تأييدنشده در شبکههاي اجتماعي دستبهدست شد که حکايت از آن داشت خانوادهای که سرپرستي کودک چهارسالهای را از طرف بهزيستي گرفته بودند فهميدند به کودک در سالهاي قبل از طرف پدرش تجاوز شده است، حالا او را نميخواهند و بهزيستي نیز چون پدر دارد، او را نميپذيرد و بچه در کلانتري سرگردان است.
اين خبر را البته مسئولان سازمان بهزيستي با قطعيت رد کرده و آن را تکذيب کردند؛ اما همين موضوع بهانهاي شد تا بار دیگر قانون سرپرستي کودکان از سوي بهزيستي را با محمد نفريه، مديرکل دفتر کودکان و نوجوانان سازمان بهزيستي کشور، مرور کنيم.
تعداد خانوادههاي در نوبت براي فرزندخواندگي و دريافت کودک، ٩ برابر تعداد کودکاني است که در مراکز مختلف سازمان بهزيستي کشور نگهداري ميشوند. آمار درخواستهاي فرزندخواندگي متقاضيان در کشور، در سالهاي اخير با افزايش دوبرابري همراه بوده است و تاکنون استقبال خوبي از اين موضوع شده است. در برخي از استانها تراکم درخواست فرزندخواندگي زياد است و در بعضي نقاط نيز درخواستها و همچنين تعداد کودکاني که در مراکز مختلف سازمان بهزيستي کشور حضور دارند، کمتر است.
اينها اظهارات پيشين محمد نفريه است و او هم با کذبخواندن خبر مطرحشده در شبکههاي اجتماعي، به «شرق» ميگويد: «آن خبر يک داستانپردازي شاعرانه بود. البته بچهاي را دو سال پيش در کلانتري يکي از مناطق داشتيم که پدرش به او تجاوز کرده بود و کيس کودکآزاري بود و اورژانس ما مداخله کرد و بچه به مرکز ما انتقال داده شد. بچه هر مشکلي داشته باشد، به خانواده ميگوييم. اينکه خانواده بخواهد پس بدهد و ما پس نگيريم، دروغ محض است. مگر ميشود ما بچه را پس نگيريم؟».
نفريه با اشاره به اينکه بعد از تسهيل قوانين، فرزندخواندگي افزايش چشمگيري داشته است، افزود: «آمار درخواست براي فرزندخواندگي امروز ٥٠ درصد نسبت به سال ١٣٩٢ افزايش یافته است و اين روند افزايشي حتي در سال ٩٥ نيز نسبت به سال ٩٤، ٣٠ درصد بوده است. البته اين قانون تا اجرائي شود، زمان ميبرد».
تعداد خانوادههايي که بچه را پس ميدهند بسيار کم است
او در پاسخ به اين پرسش که اگر خانواده بنا بر هر دليلي فرزندخوانده خود را نخواهد، سازمان بهزيستي چه برخوردي با او ميکند، گفت: «نميشود انکار کرد که برخي بچهها بعد از رفتن به خانه باز پس فرستاده ميشوند؛ اما بهقدري تعداد اين کودکان کم است که اصلا قابل اشاره نيست و البته دلايل مختلفي نيز دارد. ما يکسري مسائل را هم در نظر ميگيريم. در همين قانون حمايت از فرزندخواندگي جديد، اين موارد ذکر شده است.
اگر خانوادهاي بيدلیل فرزند را پس بدهد، تمام چيزهایي که به نام بچه کرده بودند، از بيمه عمرش گرفته تا چيزي که به نامش شده، براي بچه باقي خواهد ماند؛ اما ممکن است بعضي از بيماريهاي ژنتيکي بعد از ١٠-١٢سالگي خود را نشان بدهند، يا بچه اوتيستيک باشد و بعد از دوسالگي مشخص شود و خانواده اعلام کنند توانايي نگهداري از بچه معلول را ندارند، در چنين شرايطي ما بچه را پس ميگيريم. البته اين را هم بگويم خانوادههايي بوده اند که بچه را بردهاند و بعد از مدتي عوارض و بيماري کودک نمود پيدا کرده و آنها باز هم بچه را پس ندادهاند و تعداد آنها هم خيلي بيشتر از خانوادههايي است که بچه را پس ميآورند.
حتي الان خانوادههاي داريم که بچههاي معلول، فلج مغزي و اچآيوي مثبت را با کمال ميل ميبرند. البته بچههاي ما از همه لحاظها پيش از واگذاري چک ميشوند و اگر حتي گوشه ناخنشان ايرادي داشته باشد، به خانواده اعلام ميشود و آنها نيز ميتوانند کودک را پيش پزشک معتمد خود ببرند و از سلامت او اطمينان حاصل کنند».
او در ادامه تصريح کرد: «تلاش ما اين است از هر اتفاق احتمالي پيشگيري کنيم؛ اما بههرحال ممکن است بچه در آينده مريض شود و خانواده توانايي نگهداري نداشته باشد. ما با او همراهي ميکنيم؛ اما اگر خانوادهاي بدون علت بچهاي را در نوزادي در اوج زمان شيريني به خانه برده و حالا که بزرگ شده دلش را زده و ميخواهد پسش بدهد و او را از سر باز کند، در اين شرايط ما وکيل بچه هستيم و قاضي تمام حق و حقوق بچه را به نفع او ضبط خواهد کرد».
نفريه در پاسخ به اين پرسش که آيا چيزي از خانواده جديد کودک پنهان ميشود، گفت: «ما نميگوييم پدر و مادرش معتاد بودهاند، ميگوييم بچه بدسرپرست بوده که خدايي نکرده در آينده، کودک به خاطر خانواده بيولوژيکي معتادش تحقير نشود يا نميگوييم بچه سرراهي بوده، هيچ اطلاعاتي از اين مسئله نميدهيم؛ اما اگر بچه دچار آسيب جسمي و جنسي شده باشد يا مشکل روحي داشته باشد، حتما به خانواده اعلام ميکنيم.
ممکن است بچه کيس کودکآزاري بوده باشد، ما اين بچهها را به هر خانوادهاي نميدهيم. البته اين مسئله درباره کودکان بيمار و معلول هم صدق ميکند. آنها را به خانوادهاي ميدهيم که از نظر فرهنگي، مالي و کلاس اجتماعي سطح بالاتري داشته باشند. دو هفته پيش کودکي را که مثانهاش خارج از بدنش بود، به خانوادهای ساکن سوئد بهعنوان دومين فرزندخوانده آنها داديم؛ چراکه آنها گفتند در سوئد شرايط و تمکن مالي درمان او فراهم است».
نفريه با تأکيد بر اينکه تعداد خانوادههايي که بچهها را پس ميفرستند، بسيار پايين است، افزود: «دقت کنيد بازگشت بچهها در ايران از خانواده از نُرم جهاني کمتر است وآنقدر قبل از واگذاري خانواده متقاضي مورد بررسي قرار ميگيرد که مطمئن شويم قطعا آنها بچه را ميخواهند.
البته اين را هم بگويم که ما مشکلي از نظر واگذاري نداريم و در ازاي هر کودک هفتونيم خانواده متقاضي داريم، اما در هر صورت کودکان سن پايين و دختران متقاضي بيشتري دارند». وي همچنين با اشاره به اينکه بچهاي که به هر دليلي پس فرستاده ميشود، از نظر روحي شکنندهتر خواهد بود، خاطرنشان کرد: «اين بچهها مورد حمايت رواني قرار ميگيرند، اما اين نکته را فرض کنيد که ازدستدادن خانواده يک استرس است، اما باز هم ما فکر ميکنيم اگر يک بچه حتي دو سال در دامان يک خانواده رشد کند، خيلي بهتر از اين است که در بهزيستي و شيرخوارگاهي باشد که هر چند روز مربي عوض ميکند. اختلالات وابستگي در اين شرايط شديدتر است.
ما حالا به اين نتيجه رسيدهايم که بچههاي زير دو سال اصلا نبايد در مراکز بمانند و به سمتي ميرويم که شيرخوارگاه نداشته باشيم و بچهها حتي به صورت کوتاهمدت در خانوادهها پذيرش شوند. شايد بگوييد اين خانه و آن خانهشدن براي بچه خوب نيست، شما بايد اين شرايط را با مرکزي قياس کنيد که روزي دو مربي عوض ميشود. آنها حتي اگر به صورت کوتاهمدت در خانواده باشند بهتر از ماندن در مراکز بهزيستي است».
آماري از مادران مجرد در دسترس نيست
نفريه در پاسخ به اين سؤال که آيا آمار مادران مجرد در ايران مشخص است، گفت: «هنوز نه، اما سال بعد آنها را در آمار اضافه کرده و آمار مشخص ميشود، اما اين را بگويم که متقاضي از طرف آنان زياد است و بين اجتماع جا افتاده است. کودکاني که سنوسال بالاتري دارند مناسب است و اين را هم بگويم که آنها حتي کودکان معلول را نيز قبول ميکنند. خيليها ميگويند که نبايد بچه را از نعمت پدر محروم کرد و به مادران مجرد داد که در پاسخ آنها نيز ميگويم مادران مجرد تمام مهر خود را به اين کودکان ميدهند و خود را وقفشان ميکنند و رفتن کودکان به خانه اين زنان بهتر از ماندن در بهزيستي است. بچه فلج مغزي را يک مادر حاضر است به خانه ببرد، چرا بايد اين فرصت را از کودک بگيريم».
نفريه در پاسخ به اين سؤال که آيا بچهاي که به خانواده داده ميشود، خانواده اين اطمينان را دارد که هرگز پدر و مادر او پيدا نميشوند، گفت: «مطابق قانون، کودکي واگذار ميشود که يا والدينش شناخته نشدهاند يا پدر و مادري دارد که نميتوانند سرپرستي کنند و بچه بدسرپرست حساب ميشود.
روزنامه شرق :در قانون، هم آن بچهاي که شناخته نشده و هم خانواده بدسرپرست در صورتي که خانواده بازگردند و شرايط خود را بهتر کرده باشند و توانايي مراقبت از بچه را داشته باشند ميتوانند کودک را پس بگيرند و خانواده سرپرست نيز اين را ميداند، اما اگر بچه بالاي ٩ سال باشد، خودش ميتواند تصميم بگيرد که کجا بماند». به گفته محمد نفريه، اينکه هر خانواده چه چيزي را بايد به نام بچه کند بستگي به مال و اموال آنها دارد، اما در ابتدا چيزي بهجز بيمه عمر به نام بچه نميشود. خانواده بايد ثلث مال را به نام کودک وصيت کنند، چون فرد حق دارد ثلث مال خود را مطابق ميلش وصيت کند و اين آينده کودک را تأمين میکند.