سیدعلی صالحی: موفق‌ترین اهل قلم ناامیدند

    کد خبر :52143

سیدعلی صالحی می‌گوید موفق‌ترین اهل قلم ناامیدند و موفق‌ترین ناشرین هم گله دارند.

این شاعر پیشکسوت در گفت‌وگویی با ایسنا، درباره مطالبات اهل قلم از مسئولان فرهنگی سخن گفته است. متن این گفت‌وگو در پی می‌آید.

خواسته شما از متولیان حوزه فرهنگ برای رفع مشکلات اهل قلم چیست؟

نیازی نیست دولت‌ها و متولیان این امور به مشکلات ما رسیدگی کنند. همان‌قدر که مشکل بر مشکلات اهل قلم نیفزایند خود فایده‌ای بزرگ است. هر انسان خردمند و مستقلی خواهان عدم فعالیت ساختاری دولت‌ها در کار هنر است. مطالبه ما پیشروی متولیان مربوطه به سوی حیات و خلاقیت فردی و جمعی صاحبان قلم و هنر نیست بلکه دولت‌ها باید از دخالت در این موارد عقب‌نشینی کنند. مطالبه تاریخی ما وجود واقعی امنیتِ قلم است نه قلمِ امنیت.

با توجه به این‌که در چند سال اخیر و در دولت جدید همواره یکی از شعارها رسیدگی به امور هنرمندان، نویسندگان، اهل فکر و اندیشه و حل مشکلات و مصائب این قشر از جمله تسهیل در انتشار آثار آنان بوده است به نظر شما متولیان فرهنگی چقدر در این زمینه به وعده‌های‌شان عمل کرده‌اند؟ آیا رفع ممیزی همچنان در صدر مطالبه اهل قلم قرار دارد؟

طبیعی است که رفع و دفع سانسور، همچنان در صدر خواسته‌های ماست چون حق ماست آزادی بیان بدون حصر، بی‌شرط، بدون استثنا، در همه اشکال آن، و این آمال و آرمانی نیست که فراموش شود. همه این سال‌ها، مسئولان درست دم هر انتخاباتی به شعار پناه می‌برند. بعد هم طی دوران درمان را فراموش می‌کنند. خودِ این مسکن‌ها، تبعات خوفناکی دارد، یکی مرگ اعتماد است.

مشکلات کتاب و نشر و نویسندگان را چه موضوعاتی می‌دانید؟ متولیان فرهنگی چه اولویت‌هایی را باید دنبال کنند تا شرایط کتاب و کتاب‌خوانی بهبود یابد؟ در عین حال راهکارهای رفع گرفتاری‌های اهل قلم در شرایط حاضر چیست؟

واقعا می‌توان در فرصت کوتاه این نوع بَرنوشت‌های سریع، به چنین سوالی پاسخ داد؟ سخن شما، سوال شما درست! اما من دچار وحشت می‌شوم پا به اقلیم سونامی‌زده این پاسخ بگذارم. مشکلات کتاب و نشر و نویسنده و توزیع اثر و مخاطب، و بی‌اعتمادی چندسویه…! این قانقاریا همه اندام جهان کتاب را له کرده است. جراحتِ عجیبی شده، موفق‌ترین اهل قلم ناامیدند. موفق‌ترین ناشرین هم گله دارند. یک ضدفرهنگی به نام «حالا امروز بگذرد…» جای آن امید ملی را گرفته است. راست و دروغ چنان هم‌آغوش شده‌اند که من یکی راه نجات را در انزوا دیده‌ام. به ندرت جایی می‌روم. این‌که من مقاومت کردم و سانسور دفتر شعر «دختر ویلن‌زن» را نپذیرفتم و دایره ممیزی ارشاد کوتاه آمد، دردی را درمان نمی‌کند. این‌که حتی از سوی رسانه‌ها و ارشاد تبلیغ می‌شود که مخاطبین کتاب کم شده‌اند، خود دردی است بی‌درمان. مخاطب کم نشده، یأس رایگان شده. این هشدار عظیمی است که می‌تواند از درون ریشه‌ها را فلج کند. من گفتم کار را به ناشرین و اهل قلم بسپارید، نه این‌که کار سانسور را به ناشر تحویل دهید. من این تیراژهای نادرست را در شناسنامه کتاب‌ها قبول ندارم. اعتماد ندارم. من این تجدیدچاپ‌ها را قبول ندارم. بیشترش واقعی نیست. من نباید بگویم مسئولین چه کار کنند. راه فقط آزادی بیان است. آزادی کتاب، آزادی رسانه‌ها، فسادشکن است، دزدها را نابود می‌کند، به فرصت‌طلب‌ها امان نمی‌دهد. فرهنگ و هنر را سوار قطار سیاست کرده‌اند، چه عواقبی داشته جز همین بازار آشفته؟! چه کرده‌اند که حتی آش نذری هم جناحی شده است… کتاب که پیشکش!

با توجه به این‌که هر روز شاهد پایین آمدن شمارگان کتاب‌ها هستیم، آیا سیاست‌های متولیان فرهنگی در طی سالیان گذشته در حوزه کتاب و کتاب‌خوانی رو به بهبودی رفته است؟ آیا این سیاست‌ها باعث شده‌اند جامعه ایرانی به کتاب خواندن ترغیب شود؟

نمی‌شود جلوِ دهان طرف را گرفت، همزمان هم از او بخواهی برایت اُپرا بخواند. من تکرار می‌کنم: ما به سیاست و سیاست‌بازی‌های سپنج روزه نیازی نداریم. ادبیات که پیاز نیست که بنا به شرایط، کاشت و داشت آن کنترل شود. شمارگان آثار ادبی سقوط نکرده. مافیای توزیع کتاب، بعد از ممیزی، دومین عامل ویرانی جهان کتاب است. بیشترین سود کتاب، متوجه بعضی بنگاه‌های پخش کتاب است، همه سرنخ‌ها دست این مراکز است. یک چرخه ناقص در حیات نشر، همین است. همت آن‌ها باعث مطرح شدن یک اثر متوسط می‌شود و خواست آن‌ها موجب انبارماندگی یک تألیف و یا ترجمه درخشان خواهد شد. من تا بُن این حکایت رفته و تحقیق کرده‌ام. ببینید قدرت و توان دخالت‌ بعضی مراکز پخش کتاب تا کجاست که به اکثر ناشرین گفته‌اند ما دیگر کتاب‌های شعر را توزیع نمی‌کنیم، نیاورید. سیاست متولیان چنین خروجی سرکشانه‌ای دارد.

سال‌هاست در دولت‌های مختلف در نمایشگاه‌ها و طرح‌های گوناگون با این توجیه که ارائه یارانه می‌تواند باعث تشویق مخاطبان برای خرید کتاب شود سیاست ارائه یارانه دنبال شده است. آیا شما دادن یارانه‌های دولتی برای خرید کتاب را به صلاح صنعت نشر، توسعه فرهنگ و ادبیات در ایران می‌دانید؟

گفتی نمایشگاه یادم آمد: نمایشگاه جهانی کتاب را می‌برند پشت کوه قاف (اوایل کویر تهران)، اما نمایشگاه سنگ را در مصلی (محل سابق نمایشگاه کتاب) برگزار می‌کنند. باور نمی‌کنید؟ بروید ببینید. بیلبورد آن آویزان است!

اما حرف آخرم: یارانه، صدقه، گداپروری، هر چه اسمش را بگذاری، آن هم در کار شریف فرهنگ، آن هم در امر انسانی هنر، واویلای غم‌انگیزی است. چه رخ داده که اگر یارانه ۴۵ هزار تومانی قطع شود، واقعا خانواده‌هایی دیگر نان شب ندارند؟ ما باید چقدر از این همه درد… در خلوت خود گریه کنیم!؟ آن صدقه دولت عجیب رعایا کم بود، حالا یارانه کتاب؟ فروش و دلالی بُن کتاب؟ جریان قاچاق به خانه کلمه رسیده است. راه یاری رساندن این نیست.

به من زنگ می‌زنند که می‌خواهیم جلو خانه شما کاشی استادی نصب کنیم. گفتم در روزگاری که عده‌ای به سنگ قبر مرده‌ها رحم نمی‌کنند آن وقت به کاشی استادی زنده‌ها رحم خواهند کرد؟ تازه خیلی از اهل قلم ما اجاره‌نشین‌اند، فردا از این محل می‌روند، آن وقت کاشی‌کِشانش چه می‌شود.

بشکن بشکنِ شگفتی‌آوری راه افتاده… ببخشید، سوال‌های شما خوب بودند، اما به درد یک فضای آرام و باثبات می‌خوردند. امیدوارم من اشتباه کرده ‌باشم، و فقط بحران‌های درونی یک شاعر باشند و نه آن تصویری که بیرون…

من چند سال بود سکوت کرده بودم و روزنامه‌ها و رسانه‌ها را نمی‌دیدم (مثل گذشته) و فعال نبودم. الان هم که…

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید