سیاست داخلی منهای سیاست خارجی؛ آیا چپ‌ها به چپ و راست‌ها به راست بازمی‌گردند؟

  • سیاسی
  • چهارشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۸ ۹:۲۲
    کد خبر :688211

شش‌سال بعد از انتخابات یازدهم ریاست‌جمهوری حالا فضای سیاسی کشور آن‌چنان تغییر کرده است که دیگر این «سیاست خارجی» نیست که عنصری تعیین‌کننده برای انتخابات دیگری باشد. در سال92 با ورود سعید جلیلی به انتخابات ناگهان فضای انتخاباتی از اختیار گروه سه‌نفره قالیباف، حدادعادل و ولایتی خارج شد و یک دوقطبی تعیین‌کننده که یک‌سرش حسن روحانی ایستاده بود و آن سر دیگرش دبیر شورای عالی امنیت ملی قرار داشت، تشکیل شد. درست همین‌جا بود که برای اولین‌بار عنصر سیاست خارجی به یک مؤلفه تعیین‌کننده در سیاست داخلی ایران بعد از انقلاب البته در سطح انتخابات تبدیل شد به این معنا که به هم‌ریختگی سامان سیاسی کشور که در دوران احمدی‌نژاد پدید آمده بود، برای دوران بعد از او به‌جای این‌که دوباره به حالت اصولگرا-اصلاح‌طلب بازگردد، نمایه‌ای تازه پیدا کرد و به این شکل تغییر یافت: مذاکره – مقاوت.

به دیگر سخن آنچه اتفاق افتاد این بود که سیاسیون به دو بخش تقسیم شدند. کسانی که مانند سعید جلیلی باور داشتند نمی‌توان با غرب در فرایند مذاکره به نتیجه رسید؛ چه این‌که او حتی پیشنهاد وسوسه انگیز آلماتی2 را نپذیرفته بود و کسان دیگری که به لیدری حسن روحانی با سابقه مذاکره با غرب معتقد بودند، نه‌فقط با اروپا بلکه قبل از آن باید با ایالات متحده وارد مذاکره و سپس ورود به فرایند سازش شد. نقطه جوش این تقابلِ گفتمانی آن‌جا بیشتر هویدا شد که حتی علی‌اکبر ولایتی رخ‌به‌رخ سعید جلیلی در مناظره زنده تلویزیونی ایستاد و اشتباهاتش را در دوران مذاکره هسته ای به او یادآور شد و نشان داد که شکل تازه خط‌کشی‌های سیاسی چگونه شده است.

هرچه بود فرجام آن انتخابات پیروزی حسن روحانی شد؛ یعنی پیروزی کسی که معتقد بود می‌توان درب سیاسی داخلی را از پاشنه سیاسی خارجی چرخاند. همین پیروزی موجب شد سامان تازه سیاست ایران شکل رسمی‌تری به خود بگیرد و این‌چنین شود که با قدرت‌یافتن راستِ میانه در ایران چپِ سنتی نیز وارد یک ائتلاف با آنها شود و حتی بعضی احزاب پیشرو اصلاح‌طلب هم بی‌توجه به آنکه رئیس‌جمهور مستقر ذات اصولگرا دارد و دقیقا از مرکز اصولگرایی به قدرت رسیده است نیز به حمایت از او برخیزند. برای آنها همین که رئیس‌جمهور جدید به زعم آن روز با ریه‌های اصلاح‌طلب نفس می‌کشد، کافی بود. این سمت هم اتفاقات عجیبی رخ داد. با مهاجرت بخش قابل توجهی از اصولگرایان به نقطه مرکزی راستِ میانه حالا راست‌های پیشرو که البته تحول‌خواهان در نوک پیکان آنها قرار داشتند، به یک‌باره قدرت بیشتری برای در اختیارگرفتن سکان هدایت جناح اصولگرا پیدا کردند.

فرجام این تحول آن شد که کشور به برجامی‌ها و نابجامی‌ها تبدیل شد. دو سال بعد نسیم این تغییر به انتخاباتی دیگر رسید و آن‌چنان ریشه‌دار شد که در پایتخت دو فهرست که یکی برای حامیان گفتمان مذاکره و دیگری برای مخالفان آن بود، منتشر شد و در نهایت با پیروزی فهرست طرفداران برجام ماجرا پایان یافت. بعد از آن برای برجام اتفاقات عجیبی رخ داد تا آنجا که حسن روحانی در روزهای آخر نزدیک به انتخابات سال96 برخی از متحدان سابق خود را از دست داده و در نظرسنجی‌ها وضعیت نگران‌کننده داشت. آنچنان که خود روحانی چندهفته بعد از انتخابات مطرح کرده بود خیلی‌ها حتی در دولت خودش حاضر نشدند برای پیروزی او «پاشنه‌های خود را ور بکشند». روحانی که یک سیاست‌مدار هوشمند است، محافظه‌کاری را کنار گذاشت و در هفته آخر از سیاست خارجی خود دفاع کرد تا نتیجه آن انتخابات برای بار سوم پیروزی طرفداران مذاکره شود.

حالا اما خیلی چیزها تغییر کرده است. این تغییر فقط در روزهای اخیر نیست و تغییر از آنجا آغاز شد که مخالفت رئیس‌جمهور ایالات متحده با برجام امتیاز برجامی‌ها را از دستشان خارج کرد و حالا دیگر این سیاست خارجی نیست که عنصری تعیین‌کننده در آرایش سیاسی کشور و مهم‌تر از آن انتخابات باشد. انتخابات98 یک‌نقطه قابل توجه برای کسانی است که سیاست را با علاقه دنبال می‌کنند و منتظرند ببینید که این‌بار چه چیزی نتیجه انتخابات را تعیین خواهد کرد. اکنون در نزدیک‌ترین زمان به انتخبات در میان تکثر نامزدها و بی‌نظمی‌های موجود سیاسی هیچ عنصر تعیین‌کننده و تاثیرگذاری نتوانسته است غالب باشد اما مهم‌تر از انتخابات، آرایش جدید سیاسی کشور است که بی‌شک بعد از این انتخابات شکل جدیدی به خود می‌گیرد .

حالا سوال این است که آیا ممکن است مانند گذشته چپ‌ها به چپ و راست‌ها به راست بر گردند؟

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید