سیاستی که «اصلاحات» را زمین گیر کرد / آیا استراتژی «سکوت» همان حفظ حضور در قدرت به هر قیمتی است؟
با برگزاری انتخابات ریاست کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی حجت الاسلام ذوالنوری بعد از علاءالدین بروجردی و حشمت الله فلاحت پیشه سومین رئیس این کمیسیون در مجلس دهم شد. ریاست فلاحت پیشه در کمیسیون امنیت ملی مجلس یک سال بیشتر دوام نیاورد اما در این زمان شاهد یک دیدگاه منطقی در سیاست خارجی از جانب کمیسیون امنیت ملی بودیم.
برای نمونه می توان به پیشنهاد فلاحت پیشه درباره «میز قرمز در عراق یا قطر» با هدف «مدیریت تنش» ایران و آمریکا اشاره کرد. او گفته بود: «بالاترین مقامات ایران و آمریکا جنگ را رد کرده اند اما بازیگران ثالثی برای ویران کردن بخش بزرگی از دنیا عجله دارند.باید یک میز قرمز در عراق یا قطر از مسولان دو طرف تشکیل شود.کار ویژه این میز مدیریت تنش است.» و یا در مورد نبستن کانال مذاکره با آمریکا بیان داشت: «آمریکا ترامپ نیست هرچند این نظر مخالفان جدی هم دارد، معتقدم کانال مذاکره با آمریکا را نباید ببندیم اگر مذاکره در حوزههای مختلف وجود دارد، باید شرایط را فراهم کنیم. ضمن آنکه مخالفتهای جدی با دولت ترامپ در حال ایجاد است.»
اما از جانب دیگر مجتبی ذولنوری از مخالفان سرسخت برجام است. او حتی به صورت نمادین، برجام را در صحن علنی مجلس آتش زد. محمد علی ابطحی، مشاور رییس دولت اصلاحات در وصف این انتخاب نوشت «آقای ذوالنوری نماینده ای که همیشه سمبل تند روی سیاسی بوده، رییس کمیسیون امنیت ملی مجلس شد. انتخاب خطرناکی است.کسی که در مجلس برجام آتش می زد، نمی تواند مصالح کشور را از راه های دیپلماتیک دنبال کند. این انتخاب به نفع منافع ملی نبود. شرایط سخت ما درایت نیاز دارد نه شعار افراطی.»
به نوشته انتخاب، لیست امید نه تنها کمیسیون امنیت ملی که تقربیا بقیه کمیسیون های موثر را هم از دست داده. کمیسیون های عمران، آموزش، اجتماعی، قضایی، صنایع، فرهنگی، تدوین آیین نامه، انرژی، امور شوراها و کشاورزی نیز در اختیار رقباست.
اما ذوالنوری چگونه به ریاست کمیسیون امنیت ملی رسید؟
فلاحت پیشه در توضیح چرایی شکست خود در انتخابات ریاست کمیسیون امنیت ملی گفته «مستقلین فقط آقای دهقانی به من رای دادند و بقیه در قالب ائتلاف به آقای ذوالنوری رای دادند.» اما این جمله به چه معناست و یادآور کدام رویداد است؟
در روز پنجم خرداد در انتخابات هیات رئیسه مجلس، مشکلات فراکسیون امید در سال آخر مجلس از جایی بیشتر نمایان شد که محمدرضا عارف اصرار به حضور خود برای ریاست مجلس داشت و لیست هیات رئیسه بدون توجه به باقی فراکسیون های مجلس تهیه شد. این امر منجر به ائتلاف فراکسیون مستقلان و ولایی و شکست فراکسیون امید در سال پایانی مجلس منجر شد. شیوه مدیریت عارف علاوه بر از دست رفتن جایگاه علی مطهری در هیات رئیسه و همچنین ریاست کمیسیون ها منجر یه شکل گیری یک فضای رادیکال نیز شد. با توجه به ائتلافی که بین مستقلین و تندروهای مجلس ایجاد شده، احتمال تغییر شیوه مدیریت مجلس و سخت تر شدن کار برای اصلاح طلبان نیز وجود دارد. اینها همه در صورتی است که شیوه مدیریت مجلس دهم به ویژه از طرف علی لاریجانی تا کنون یک روش اعتدالی منطقی بوده؛ شبیه به فلاحت پیشه در کمیسیون امنیت ملی و حال اصلاح طلبان هر دو را از دست داده اند.
اکنون باید پرسید شیوه مدیریت محمدرضا عارف، رئیس فراکسیون امید به چه شکلی بوده که لیست ۱۵۸ نفره امید به ۱۰۳ نفر رسیده است و همین تعداد نیز توان کسب ریاست کمیسیون ها را هم نداشته اند. اگر عارف مهره چینی های خود را بر اساس واقعیت های موجود انجام میداد، میتوانست با فراکسیون مستقلین مجلس ائتلاف کند و فراکسیون ولایی را به حاشیه براند نه این که باعث همبستگی فراکسیون ولایی و مستقلین شود و هیچ دستاوردی برای فراکسیون امید نداشته باشد.
تاجگردون در مورد نحوه مدیریت عارف می نویسد: «در دوره مجلس نهم لشکر نداشتیم ولی تدبیر بود و هرانچه میخواستیم با تدبیر عمل کردیم. اما اکنون لشکر هست و تدبیر نیست.»
علی مطهری نیز روایت خود از انتخابات هیأت رئیسه مجلس را به این شکل مطرح کرد: درباره انتخابات هیئت رئیسه مجلس در فراکسیون امید دو نظر وجود داشت، یک نظر مخالف معرفی کاندیدا برای ریاست بودیم و دیگر نظر جوانترها و شخص آقای عارف که به شدت طرفدار معرفی کاندیدا برای ریاست بودند. استدلال ما این بود که احتمال رأی آوری کاندیدای ریاست که قاعدتاً آقای عارف خواهند بود ضعیف و زیر ۵۰ درصد است و علاوه بر این در صورت کاندیدا شدن ایشان دو فراکسیون دیگر متحد میشوند و توافق میکنند که به ازای رأی ولاییها به آقای لاریجانی، مستقلها نیز به کاندیداهای نایب رئیسی آنها رأی بدهند و در نتیجه خطر از دست رفتن برخی کرسیهای فراکسیون امید در هیئت رئیسه وجود دارد. اما استدلال گروه دوم از جمله جناب آقای عارف این بود که ما باید به جامعه پیام بدهیم که این جریان سیاسی بیتفاوت نیست و برای ریاست هم کاندیدا دارد هرچند رأی نیاورد، آنگاه اعلام میکنیم که تعداد ما در مجلس این مقدار است و در اقلیت هستیم پس انتظار بیش از حد نداشته باشید و این پیام در واقع برای انتخابات اسفند ۹۸ و انتخابات ۱۴۰۰ خواهد بود. البته برخی از این افراد – نمی دانم بر چه اساسی – معتقد بودند که آقای عارف رأی میآورد.
سخنان علی مطهری و تاجرگردن به خوبی شیوه مدیریت عارف بر فراکسیون امید را تشان می دهد؛ روشی که منجر عکس العمل مستقلان مجلس شد و فراکسیون ولایی بیسترین بهره را از آن برد.
علاوه بر فقدان مدیریت صحیح فراکسیون امید در مجلس، محمدرضا عارف در قالب ریاست شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان در سال ۹۶ اقدام به بستن لیست امید شورای شهر کرد که همان زمان با انتقادات فراوان روبه رو شد. شکوری راد، دبیر کل حزب اتحاد ملت در گفتگو با روزنامه ایران در تیرماه ۹۶ بیان داشت: «رئیس دولت اصلاحات به دلیل اینکه برخی انتقادها به ایشان منتقل شد، نسبت به فهرست مسأله داشتند و تا ۶ روز بعد از بسته شدن فهرست، از تأیید فهرست خودداری کردند … در نهایت ایشان مجاب شد از همان فهرست حمایت کند. وقتی ایشان اعتراض خود را به آقای عارف منتقل کرد، آقای عارف به جای اینکه مسأله را حل و فصل کنند، کار را رها کردند» و نتیجه اقدام دکتر عارف استقرار شورای شهری است که تاکنون سه شهردار به خود دیده است.
عارف اما در کنار مدیریت منفعل و سئوال برانگیزش در فراکسیون امید، انتقادات تعجب برانگیزی از اندک فعالیت های مثبت شورای شهر اصلاح طلب بروز داده است، انتقاداتی که احتمالاتی در مورد تلاش بی سر و صدای او برای حفظ حضورش در قدرت و برخی نهادهای غیرانتخابی در آینده را در ذهن متبادر می کند.
اصلاح طلبان در اثر تصمیم های اشتباه مکرر، امروز در جایگاهی بس بغرنج قرار گرفته اند، جایگاهی که شاید پیش از این و پس از پیروزی های مطلق در دو انتخابات، هرگز تصور آن را نمی کردند، اما این غیرممکن به مدد بی توجهی به خواسته های حقیقی سرمایه اجتماعی اصلاحات، ممکن شد. چهره هایی که شاید در مخیله خود نمی دیدند که رهبری جریان اصلاحات را در برخی نهادها و حوزه ها به دست گیرند، به یکباره پس از سخت گیری ها و حذف چهره های اصیل و برجسته، مدیریت اصلاحات و لیست ها را برعهده گرفتند که نتیجه ی آن را امروز شاهد هستیم. شاید آقایان فراموش کرده اند که چه هزینه هایی داده شد و چه اعتبارهایی سوخت که به اینجا رسید اما اکنون جریان اصلاحات را نشسته در گِل می بینیم.