رئیسی یک حکم اعدام هم در طول عمر قضائی خود صادر نکرد/ احمدی نژاد فضا را به سمتی برد که هیچیک از اصولگرایان نتوانند در قدرت باشند
![رئيسي يك حكم اعدام هم در طول عمر قضائي خود صادر نكرد/ احمدی نژاد فضا را به سمتی برد که هیچیک از اصولگرایان نتوانند در قدرت باشند](https://baztab.ir/wp-content/uploads/2017/09/21-28.jpg)
چطور شد که اصولگرایان در سومین انتخابات پشت سرهم، بازهم باختند؟ چطور شد که حتی اتحاد انتخاباتی هم نتوانست جناح راست را از ریل شکست خارج کند؟
اصلاح طلبان با چه ساز و کاری از شرایط دشوار بیرون آمدند و اکنون در انتخاباتهای مختلف برنده شدن را تجربه میکنند؟ فضای حاکم بر انتخابات را چطور میتوان تحلیل کرد؟
این مباحثی است که در گفتوگوی عباس سلیمی نمین چهره طرح شد. در ادامه این گفتوگو را میخوانید.
بهانه این گفتوگو پرداختن به مولفه های سیاسی حاکم بر انتخابات ۹۶ است.در آغاز خودتان اگر مورد خاصی هست، مطرح فرمایید.
انتخاباتها در کشورهای مختلف، هر کدام ویژگیهای خاص خود را دارد. ما در هر انتخابات همزمان با رشد سیاسی مردم شاهد رشد جریانهای سیاسی هم هستیم. رشد به این معنی که آنها هم متوسل به شیوههایی میشوند که بتوانند رأیآوری را برای خودشان راحتتر کنند. بهطور مشخص در انتخابات سال۹۶، تلاش برای به صحنه آوردن قشر متوسط به بالای جامعه عمدتا در فضای مجازی شکل گرفت. به همین تعبیر انتخابات سال۹۶ را میتوانیم انتخابات مجازی به نامیم تا انتخابات واقعی. به این معنا که بیشتر جهتگیریها در فضای مجازی رخ داد. البته در مراجع تصمیمگیری نظام، این مساله اندیشیده شده بود که این حالت شکل نگیرد و تلاشهای فراوانی در این مسیر صورت گرفت تا آنچه مردم در مناظرات با آن مواجه شوند یک امر واقعی باشد، اما متاسفانه این مهم حاصل نشد. آن هم در شرایطی که با سرمایهگذاریای که از جانب نظام صورت گرفت تا انتخابات در یک فضای واقعی و رشددهنده باشد، اما انگار ارادههایی انتخابات را بیشتر وارد فضای مجازی کرد.
چه تفاوتهایی در این دو حالت است که نظام را به این واداشته بود تا از تاثیرگذاری فضای مجازی ممانعت به عمل آورد؟
این قطعی و غیرقابل انکار است که تفاوت فضای مجازی با فضای واقعی مسئولیت نپذیرفتن در قبال موضوعات گوناگون است. در واقع در فضای واقعی همه شخصیتهایی که به صحنه آمدهاند، ناگزیر به مستند سخن گفتن هستند، ناگزیرند به ارائه استدلال و ناگزیرند به اینکه در شأن رئیسجمهور ظاهر شوند. اینها لازمه یک فضای واقعی است.
البته این موارد مهم در فضای واقعی مناظرهها بهطور ملموسی رعایت نشد.
هرجا رعایت نشد، یک نقطه یا یک پوئن منفی به حساب آمد. چون در فضای واقعی اگر کسی حرفی بزند و مستندی ارائه ندهد، این برایش یک امتیاز منفی در نظر گرفته میشود. اما در فضای مجازی چنین چیزی نیست. در فضای مجازی اصولا قاعدهمندی وجود ندارد و قائل به یک مطلب مشخص نیست که چه کسی در حال پراکنده کردن این حرف است و دقیقا به همین دلیل، فضای مجازی باعث میشود تا ما در یک فضای موهوم و نامشخص حرکت کنیم. اتهامزنیها، ادعاها، همه اینها در یک فضای مجازی شکل میگیرد. من فکر میکنم یکی از ویژگیهای برجسته این انتخابات، حرکت در فضای موهوم بود و همین فضای موهوم بر واقعیتهای جامعه غلبه یافت. واقعیتهای جامعه این بود که دولت خوب عمل نکرده بود، دولت نتوانسته بود مشکلات اقتصادی جامعه را حل کند و بیکاری بهطور جد مردم را رنج میداد. اما مسائلی چون ایجاد وحشت از جنگ احتمالی، مثل تفکیک جنسیتی در جامعه مجازی بود که فرصت طرح شدن پیدا کردند و موجی از ترس و استرس را به وجود آوردند.
آقای سلیمی نمین! شما به اشتغال و مشکل معیشت اشاره کردید. همچنانکه برای قضاوت مرسوم است دولت مستقر با دولت پیشین قیاس شود، قبول دارید که چنین قیاسی در بحث معیشت و اشتغال و… ما را به این نتیجه میرساند که شرایط به هر حال بهتر شده است؟
ما میتوانیم کارهای آماری دقیقی انجام دهیم. اما در انتهای چهار سال عملکرد یک دولت برای دادن یا ندادن رأی به این شخص لزومی وجود ندارد که به دولت قبل از آن برگردیم. وقتی یک دولت امروز قرار است در سبد سنجش قرار بگیرد، کارنامه خودش باید مورد بحث واقع شود.
دولت مستقر میتواند ادعا کند که در زمان تحویل گرفتن مسئولیت، در کشور چالشهایی وجود داشته است که آن چالشها موجب شده تا نتوان در آرامش و امنیت کافی به اجرای برنامه های تعیین شده اقدام کرد.
بله، اینها بخشی از استدلالهای دولت میتواند باشد، البته باید کاملا آماری باشد و دولت قبلی هم بتواند از خودش دفاع کند و بگوید که این آمارها درست است یا درست نیست. اما این میتواند بخشی از دفاعیات دولتیها باشد نه همه دفاعیاتش. در واقع دولت مستقر باید بگوید در چهار سال در فلان زمینه در کشاورزی چه کاری انجام داده است. مثلا بگوید در کشاورزی این اقدامات را انجام دادهام، کما اینکه وقتی میگوید در کشاورزی توانستیم تولید گندم را افزایش بدهیم، در جاهای دیگر هم باید بگوید که چرا نتوانستم کاری انجام بدهیم تا مثلا زمینهای فلان محل به کانون ایجاد گرد و غبار تبدیل نشود. برای اینها باید توضیح دهد و باید برای کارهای انجام شده یا نشده خود توضیح دهد و نمیتواند آنها را به دولت قبل ربط بدهد. پس در جاهایی کارنامه مثبت ارائه میدهد که تولید گندم افزایش پیدا کرده است و در جاهایی هم باید از خودش دفاع کند که چرا زمینهای کویری افزایش پیدا کرده است و توجه نکرده و بعد از بحران متوجه این مسائل شدهاند. باید کارنامهای ارائه شود. اما وقتی وارد فضای مجازی شود، این مسائل به حاشیه میرود و برخی ادعاهای موهوم برای مردم مانند قضیه تفکیک جنسیتی ایجاد میشود. یا اینکه مردم را با حرفهایی مانند اینکه اگر دیگران به جای ما بیایند، جنگ راه خواهد افتاد و همه امکانات شما را خواهند گرفت، اقناع کردند. پس میتوان گفت که این فضای مجازی و موهوم است که معلوم نیست چه کسی با چه دلایل و استدلالی این حرفها را ارائه میکند. لذا این انتخابات از جمله تجربیاتی است که در آن مجاز بر واقعیت پیروز شد. برای مثال شما از دیگران سوال بپرسید که رقیب آقای روحانی آدم کشته است، خب چه کسی را کشته؟ آقای رئیسی یک حکم اعدام هم در طول عمر قضائی خود صادر نکردهاند، اما تردیدی ایجادشده که مردم هم بر اساس همین تردید ایجاد شده، ترجیح میدهند به همان فضای سخت اقتصادی تن بدهند تا اینکه به استقبال نگرانیهای اجتماعی جدید بروند، حالا آیا این واقعی است یا مجازی؟
خب طرحهای ۵ میلیون شغل و یارانه ۲۵۰هزار تومانی هم در فضای مجازی بیشتر نمود داشتند.
اصلا اینطور نیست. اینها در فضای واقعی مطرح شده و شما میتوانید در بحث کارشناسی آن را اثبات یا انکار کنید. چون مشخص است که اینها را چه کسی گفته است، استدلالهایش هم مشخص است و میتوانید استدلالهای بیشتری را هم از او مطالبه کنید. این مجازی نیست و به همین دلیل کارشناسان جامعه را یک جمعبندی میرساند. آقایروحانی خودش هم همین وعدهها را داد. قبل از آن هم آقای معاون اول آقای روحانی گفتند ایجاد یک میلیون شغل در کشور اصلا ممکن نیست. بعد بر اساس پافشاری آقای قالیباف گفتند ما طبق قانون خودمان را متعهد خواهیم کرد که یک میلیون شغل ایجاد کنیم. اینها بحثهای واقعی است. چون شخص مجبور میشود مسئولیت حرف خودش را بپذیرد. اما وقتی مسائل به فضای مجازی راه پیدا میکنند، نگرانی ایجاد میشود، اما کسی مسئولیت این ایجاد نگرانی را برعهده نمیگیرد. هیچ استدلالی هم برای ارائه لازم ندارد، هیچ منطقی هم ندارد. فقط در فضای مجازی با کمترین هزینه ایجاد تشویش میکنند. بسیاری از کسانی که به آقای روحانی رأی دادهاند، با علم به ضعفهای آقای روحانی به ایشان رأی دادهاند، چون درفضای مجازی نگرانیهایی ایجاد شده بود، بنابراین این انتخابات از این جهات به مطالعه جدی نیاز دارد.
مردم درباره اصولگراها دچار تردید شدهاند که چه کسی اصولگراست. مثلا ما باید آقای احمد توکلی را اصولگرا بدانیم که حتما فساد گریز است یا مثلا فلان مدیر برجستهای که در اوین دوران محکومیت را سپری میکند، یا طیف لاریجانی یا طیف قالیباف یا پایداریچیها را که اختلافهای عمیقی با هم دارند؛ کدام را باید اصولگرا بدانیم. اینها خیلی با هم فرق دارند. این باعث گیج شدن مردم شده است که بالاخره چه کسی اصولگراست. آیا قبول دارید که تکلیف جریان اصولگرایی اصلا معلوم نیست؟
این مساله درباره اصلاح طلبها هم وجود دارد، کسانی که ادعای اصلاحطلب بودن میکنند، اصلا اصلاح طلب نیستند. اما وقتی چنین ادعایی داشته باشند به راحتی نمیتوان آنها را کنار گذاشت.
اما در انتخابات رأی آنها یکی است.
البته باید این را هم در نظر گرفت که اصولگرایی و اصلاحطلبی طیف هستند. یعنی چارچوب و قواعد مشخصی ندارند.
با این حال اصلاح طلبها با وجود همه اختلافنظرها که طبیعی هم هست، رایشان یکی است.
با این حال آنها هم با هم فرق میکنند. مثلا آقایی که از فلان شرکت خارجی رشوه گرفته، خودش را اصلاحطلب میداند و آقای عارف که حتما آدم موجهی است هم اصلاحطلب است. اما آقای عارف نمیتواند دیگری را از اصلاح طلبی بیرون کند، مگر جامعه به این جمعبندی برسد چه کسی یک اصلاحطلبی واقعی است و به او رأی بدهد و دیگری اصلاح طلب واقعی نیست به او رأی ندهد.
شما قبل از انتخابات به من گفتید که روحانی شانس زیادی برای ماندن در مسئولیت ندارد.
برخی کارها و مسائل موجب شد تا رئیس جمهوری دوره اش را تمدید شده ببیند. وقتی استاندار، فرماندار و بخشدار مجری انتخابات هم هستند و همان وقت که برای اولین بار رقابت با رئیسجمهور مستقر جدی شد، دخالتهای جدی در انتخابات کردند. البته کسی منکر سلامت انتخابات نیست، اما تخلفها را نمیتوان نادیده گرفت.
اصلاح طلبها هم به خیلی از استانداران نقد دارند و بهاعتقاد آنها اتفاقهایی باعث شد که رأی روحانی به ۳۰ میلیون نرسد.
خیر، تعرفهها دست وزیر کشور و وزیر کشور تحت امر رئیسجمهور است. حرف آنها چیز دیگری است. آنها میگویند چرا شورای نگهبان نگذاشته است انتخابات دو روز شود. شورای نگهبان هم میگوید اگر بعد از ساعت ۱۲ انتخابات طول بکشد به دو روز میرسد و این خلاف قانون است، غیر از این کسی در انتخابت دخالتی نداشته است و مجریان کاملا مربوط به دولت آقای روحانی بودهاند.
البته بعضی استانداران از دولت آقای احمدینژاد هنوز ماندهاند.
اصلا چنین چیزی نیست. مثلا استاندار همدان با بیتربیتی با آقای قالیباف برخورد کرد، این نشان میدهد که بیطرف نبود. خیلی از استانداران دخالت کردند و به عنوان مبلغ سخنرانی کردند. وزرا در برنامههای تبلیغاتی در حضور آقای روحانی ظاهر شدند که اینها همه تخلف به حساب میآید.
اصولگرایان از اسفند ۸۱ تا اسفند ۹۰ دو دوره شورا، دو دولت و مجالس هفتم تا نهم را تصاحب کردند. چه چیزی باعث شد از سال ۹۲ همه چیز برعکس شود و این اصولگراها باشند که شکست در انتخابات را بپذیرند؟
به هر حال، اصولگرایان در مدتی که در قدرت بودند، نقاط قوت و ضعفهایی داشتند. طبیعتا این نقاط ضعف و قدرت از جانب جامعه مورد بررسی قرار میگیرد. اصولگرایان میبایست نسبت به عملکردشان در دوران قدرت یک بازخوانی داشته باشند. گرچه خدمات قابل توجهی داشتند، اما همین که جریانی در قدرت باشد، آفاتی هم متوجه او خواهد شد. این آفات گریبانگیر اصلاحطلبان هم خواهد شد که شاهد آثار این آفات هستیم. برای مثال دعواهایی که بر سر قدرت در جاهای مختلف مانند شورای شهر و تشکیل کابینه دارند، از جمله این آفات میباشد. این آفات، آفات قدرت است که اصولگرایان هم از این آفات به دور نبودند. ما از اصولگرایان هم خدمات شایان توجهی دیدهایم و در عین حال هم آفاتی در بعضی از آنها میبینیم.
قبل از این عنوان شده بود که اصولگرایان به دلیل اینکه نمیتوانند یکپارچه بشوند، رقابت را واگذار میکنند. این یکپارچگی در ۹۶ دیده شده، اما باز هم شکست را متحمل شدند.
باید این را در نظر بگیرید که نتیجه برای اصولگرایان خیلی فرق کرده است. آنها یک پایگاه اجتماعی قوی از خودشان ساختهاند، اما به دلیل اینکه اتهامات فضای مجازی علیه آنها بسیار زیاد بوده است و ارتباطات آنها در دوران قدرت با مردم کم شده بود همین کاهش ارتباطات مردمی اصولگرایان موجب شد بسیاری از اتهام زنیها در فضای مجازی مردم را دچار تردید کند، همین امر موجب شد این پایگاه اجتماعی وسیع نتواند اقشار غیرسیاسی جامعه را به طرف خودش جذب کند. در حالی که اگر به ارتباطات مردمی بیشتر توجه میشد، آنها قادر بودند بخش قابل توجهی از اقشار غیر سیاسی جامعه را به طرف خود جذب کنند و در کنار خودشان قرار بدهند که چنین نشد. شاید در آینده اصلا ح طلبان هنوز به قدرت نرسیده که در حال دعوا بر سر قدرت هستند، جامعه را از این توهمات خارج کنند و مجددا اصولگرایان را با این پایگاه اجتماعی قوی به قدرت برگردانند.
شما قبول دارید که هر قدر آمار مشارکت انتخابات بالاتر میرود به همان میزان شانس پیروزی اصلاحطلبان بیشتر میشود؟
خیر، هم در بعضی از انتخابات عکس این قضیه را شاهد بودیم و هم اینکه بنده چنین قاعدهای را نمیپذیرم. چون این بستگی دارد که چه کسی توانسته باشد فضای عمومی جامعه را به دست بگیرد. اگر شما بتوانید فضای عمومی جامعه را به دست بگیرید، طبیعتا هرچه مشارکت بیشتر باشد شما توفیق بیشتری خواهید داشت. آنها این بار با طرح برخی مسائل توانستند فضای عمومی جامعه را از آن خود بسازند.
سال ۹۲ فضای مجازی به گستردگی الان نبود، شما این را قبول دارید؟
در آن سال آقای احمدینژاد به خاطر اینکه نظام را تحت فشار قرار دهد، عمدا اقتصاد را رها کرده بود که نظام را تحت فشار خود و تابع خواستههای خودش بکند. اینها امتیازاتی بود که آقای روحانی در اختیار داشت. مرحوم آقای هاشمی ادعا کرده بودند که آقای روحانی ۳درصد بیشتر رأی نداشته و آنها باعث رأی آوردن ایشان شدهاند. اما باید گفت محمود احمدینژاد در ماههای آخر دولتش فضا را به سمتی برد که هیچیک از اصولگرایان نتوانند در قدرت باشند تا از این طریق، بقای اصولگرایان در قدرت مرتبط با او باشد.
بحث لیستی را چطور ارزیابی میکنید؟
برخی اقدامات عمدا جامعه را تحریک میکند، برای مثال درانتخابات سال ۸۸ در تهران برخلاف کل کشور به دلیل اینکه اکثریت به کاندیدای مورد نظرشان رأی داده بودند، این شائبه برایشان پیش آمد که رئیس جمهور، کاندیدای مورد نظر آنهاست، اینها باید کاملا برای آنها باز میشد اما متاسفانه باز نشد و حتی بعضا بهگونهای سخن گفته شد که این قشر بیشتر زخمی شدند. منافقین هم دخالتهایی داشتند و اهداف خود را دنبال میکردند که آنها باید از هم تفکیک میشدند. به هر حال برای تهرانیها معلوم نشد که فقط در تهران اکثریت داشتهاند و در کل کشور اقلیت بودند. متاسفم که این مسائل هنوز برای آنها روشن نشده است. این را باید در نظر داشت، این خیلی هنر نیست که ما رأی آدمهای زخمی را به صورت لیستی از آن خودمان کنیم، بلکه بیهنری جناح مقابل است که نتوانسته جوانی که در تهران رأی آورده و احساس میکند که رأی اکثریت داشته را به جمعبندی معقول و منطقی برساند. طبیعی است کسانی که در تهران رأی دادهاند تا مادامی که بحث انتخابات ۸۸ برای آنها باز نشده است به صورت لیستی رأی خواهند داد. در پایان ذکر این نکته را هم لازم میدانم که ویژگی اصلاحطلبان قدرتطلبی است و به همین دلیل، دیری نمیپاید که مردم به این نتیجه برسند که رأی به آنها با مصلحت در تناقض است.
منبع: روزنامه آرمان