سلطه کتابهای صوتی بر مکتوب
حالا مدتهاست سلطه کتابهای صوتی بر مکتوب، بیچونوچراست و بحث برسر حقانیت و اولویت یکی بر آن دیگری را بر حاشیه برده است. دیگر مدتهاست کسی نمیپرسد آیا کتابهای صوتی میتوانند جایگزین مناسبی برای نسخههای مکتوب باشند یا نه، بلکه پذیرش جاافتادن نسخههای صوتی و رواج روزافزون آنها، ناظران را بر آن داشته تا ملاحظات خود را بر افزایش کیفیت متمرکز کنند و نه بر بیرونراندن آنها از چرخه تولید محتوا.
با این حال، مهمترین تاثیری که گرایش قشر کتابخوان به کتابهای صوتی داشته، پایینآمدن فاجعهآمیز شمارگان کتابها بوده است. کمتر ناشری است که کتابها را با همان تیراژ معروفی که گمان میبردیم خیلی کم است (هزارتا) منتشر کند و حتی بنگاههای بزرگ نشر در ایران به قراردادهایی با 300 نسخه با مولفان روی آوردهاند. البته نمیشود همه تقصیر را بر گردن رواج کتابهای صوتی انداخت؛ کاش همه مقصر آنها باشند… به هر حال گوشسپردن به آنها نیز به نوعی کتابخوانی است.
صوتی و غیررسمی
بسیاری از مخاطبان کتابهای صوتی در ذکر دلایل علاقهشان به این نسخهها میگویند کتاب خواندن آنها را یاد درس و مدرسه میاندازد و معتقدند کتابهای صوتی، تجربهای مفرح و در عین حال سودمند است. اینکه اهالی و دوستداران فناوری بتوانند بعد از کار و بازی یا هر چیز دیگری، خود را درگیر کتابهایی کنند که شاید خواندن نسخه کاغذیشان را تصور هم نمیکردند، به هر حال قدمی
روبه جلوست.
یکی از پرسشها درباره رواج روزافزون این نسخهها این است که چرا همچنان، موارد غیررسمی آنها از رسمی بیشتر است. لازم است جستوجویی ساده در اینترنت داشته باشیم تا پی ببریم سایتهایی که نسخههای بیناشر را برای دانلود قرار دادهاند، بیشتر از نسخههایی است که به صورت لوحهای فشرده در بازار موجود است. شاید حضور کمرنگ این نسخهها در بزرگترین جشن کتاب کشور یعنی نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران هم از همین رو باشد. این خود نشان از نوعی ناهمخوانی بین تقاضای مخاطبان و نوع عرضه در این نمایشگاه بزرگ میتوانست محسوب شود. خلأیی که البته مدتی است تا حدودی به آن رسیدگی شده است.
ابراهیم حیدری، مدیر اجرایی ناشران بخش الکترونیک در چند دوره از برگزاری نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران بوده است؛ او اوضاع نشر کتابهای الکترونیک در ایران را همواره روبهرشد عنوان میکند و معتقد است که e-book یا بازار جهانی الکترونیکی ایران، موفق شده آثار منتشرشده خود را به صورت گسترده در حوزه عمومی به نمایش بگذارد. با توجه به اینکه در بسیاری از نمایشگاههای مختلف دنیا، استقبال و فروش در این بخشها بسیار بالاست، امید مسئولان به این است که بتوانند در آینده این بخش را گسترش دهند.
چه کتابهایی را صوتی کنیم؟
«یک کتاب، باید قابلیت شنیدهشدن داشته باشد تا نسخه الکترونیک آن تهیه شود. برخی کتابها چندان قابلیت صوتیشدن ندارند و از آنجا که ابعاد ذهنیشان قویتر از بعد تصویریشان است کمتر مورد استقبال قرار میگیرند.» این تهیهکننده کتابهای صوتی با اشاره به این امر که در کتابهای صوتی برای مراجعه مجدد به کلمه خاص، نام و مرجع ضمیری امکان بازگشت مانند کتابهای کاغذی را نداریم، اجبارا در میان کتابهای صوتی کمتر به کتابهای نظری و مباحث فلسفی برمیخوریم.» او به اهمیت گوینده در این نوع کتابها اشاره کرده و ادامه میدهد: «انتقال متن کتاب با توجه به آنچه مورد نظر نویسنده بوده است بسیار اهمیت دارد. گاهی گوینده در خوانش کتاب میتواند معناساز بوده یا معانی اصلی را مخدوش کند. بههرصورت خوشصدایی شرط اول این کتابهاست چون در غیر این صورت مخاطب آن را پس میزند. صدای خوب برای کتابهای صوتی مانند چاپ خوب برای کتاب است. کتاب هرچند محتویات خوبی داشته باشد به همان اندازه حروفچینی، صفحهآرایی و چاپ آن نیز مهم است. در کنار همه اینها انتخاب موسیقی مناسب هم اهمیت خاصی در کتابهای صوتی دارد.»
موافقان و مخالفان راه به کجا میبرند؟
در دعوای موافقت و مخالفت با رواج کتابهای صوتی که البته مدتی است فروکش کرده، نابینایان همچنان بیشترین استقبال را از آنها میکنند. البته که وجود این نسخهها برایشان بحث انتخاب نیست و منابع مطالعاتیشان محسوب میشود. گروه دوم نیز خیل وسیع شاغلانند که اعم وقت خود را در مسیر خانه تا محل کار میگذرانند. محسن حکیممعانی که در رادیو، تهیهکننده برنامه «کتاب شب» بوده است، منتقدان این کتابها را چند گروه میداند: «گروهی که کتاب را رسانه نوشتاری میدانند و تغییر فرم آن را باعث ایجاد فهم غلط در مخاطب نسبت به محتوای اثر عنوان میکنند. گروهی دیگر شنیدن را وسیله ارتباطی نازلتری نسبت به خواندن میدانند که این امر میان افراد زیاد مورد قبول نیست ؛ زیرا در دنیا پس از گذراندن راههایی که ما میپیماییم و آزمون و خطاهایی که در جا انداختن این شیوه کتابخوانی گذراندهاند به فرمها و شیوههایی جدیدتر دست یافتهاند. اما گروه آخر ناشرانند که نگرانیهای اقتصادی داشته و این نوع مطالعه را باعث گوشهنشینی بازار کتاب و نشر دانسته و بشدت با آن مخالفت میکنند.»
چه کسانی بخوانند بهتر است؟
شاید بهروز رضوی را بتوان پدر کتابهای صوتی پس از انقلاب اسلامی در نظر آورد. البته اگر سابقه کتابخوانی او و دوستانش در رادیو را در نظر بگیریم، که معنایی جامع تر از «کتاب صوتی» را در نظر گرفتهایم، ماجرا کلی تاریخ و سابقه برای خودش پیدا میکند. او گوینده را عنصری موثر در این نوع کتابها میداند و عنوان میکند گوینده باید بهتر از مخاطب و گاهی نویسنده کتاب این داستانها را بخواند. این گوینده کتابهای صوتی درباره طیف مخاطبان این نوع کتابها میگوید: «مخاطبان ما تنها به روشندلان و مسافران محدود نمیشود بلکه هرکس قصه را دوست داشته باشد، به طرفداران این نوع کتابها میپیوندد. حتی در سینمای امروز نیز فیلمی موفقتر است که قصه داشته باشد. این اهمیت در قصهگویی به علاقه مردم به شنیدن قصهها برمیگردد.» رضوی گوینده این کتابها را محدود به کسانی که تنها صدای خوش دارند ندانسته و اضافه میکند: «هرکس که بتواند از عهده قرائت و خوانش راحت متن برآید میتواند از گویندگان اینگونه کتابها به حساب آید و به تبع آن تاثیر خود را بر مخاطب نیز بگذارد.»