سلبریتیهایی که بلای جان تئاتر شدند
ورود سلبریتیها در صحنه تئاتر با رضایت کارگردان و سالندارها از گیشههای پررونق در کنار انتقاد از عدم کیفیت بازی برخی چهرههاهمراه بوده است.
سلبریتی، چهره، بازیگر معروف، عناوینی که به بواسطه نوع استفاده از مدیومهای دیرینه رسانهای اعم از مجله، روزنامه، سینما، تلویزیون و … پررنگ شده؛ واژهای که اگرچه در هر قشر و حوزهای کاربرد دارد اما این روزها در حوزه سینما و تلویزیون به شدت خودنمایی میکند.
با وجود اینکه سلبریتیها لزوما توانایی، استعداد و یا کارایی بالاتر از دیگران ندارند اما عامل شهرت، به تنهایی در دیده شدن و شناخته شدن آنها یکهتازی میکند، تا جایی که بیراهه نیست اگر بگوییم حالا دیگر سلبریتیها بواسطه حضور پرتاثیرشان در جامعه و شهرت فراگیر، میتوانند ظرفیتی خوب در ساختن فرهنگ تودهای مردم داشته باشند از این رو نمیتوان به راحتی از حضور سلبریتیها گذشت.
اما موضوعی که به تازگی در محافل تئاتری با انتقاد بسیاری روبرو شده، ورود سلبریتیهای بعضا جوان سینما بر صحنه تئاتر است. سالنهایی که روزگاری تنها راه حفظ مخاطب خود را در گرو عواملی چون کارنامه درخشان فکری کارگردان، متن سنجیده و بازیهای قدرتمند بازیگران میدید، حالا به واسطه حضور سلبریتیها به راحتی میتوانند پر از تماشگر شوند؛ گویا دیگر خیلی هم لازم نیست عرقی ریخته شود یا خاک صحنهای چشیده شود، کافی است سلبریتی باشید تا تنها در عرض چند روز، گیشهای چند میلیونی را نصیب کارگردان و سالندار کنید.
اما این اتفاق هم مانند هر پدیده اجتماعی دیگر با ابعاد مثبت و منفی همراه است از این رو در این گزارش سعی شد تا با بررسی جنبههای مختلف موضوع، از زبان چند چهره فعال حوزه تئاتر، این پدیده بحثبرانگیز را به چالش بکشیم.
در این گفتگو از تمامی مصاحبه شوندهها پرسیده شد که آیا با حضور چهرهها در اجرای نمایش موافقند و اینکه در ادامه از مزایا و معایب این اتفاق بگویند.
ایوب آقاخانی: امیدوارم مخاطبان تئاتر تنها برای دیدن بازیگر به سالن نیایند
هیچ مخالفتی با حضور چهرهها در تئاتر ندارم و اگر چهرهها توانایی لازم را داشته باشند حضورشان بسیار عالی خواهد بود و به نحوی به رفت و برگشت امکانات و ارزشها بین سینما، تلویزیون و تئاتر رونق خواهد داد.
مشکل زمانی پیش میآید که این موضوع تبدیل به ضرورتی برای تئاتر شود، گویی اگر نمایشی فاقد آنها باشد فاقد ارزش نیز است. متاسفانه بال و پر دادن بیمهابا به این مساله باعث قرار گرفتن در معرض چنین تاثیراتی شده و ممکن است کار به جایی برسد که آثارِ فاقد این شرایط، هویت واقعی خود را در بازار کار حرفهای پیدا نکند.
چهرهها ناخواسته با حضورشان یک سری معادلات را برهم میزنند برخی از آنها بدون توانایی و با اعتماد به نفس بسیار بالا، به دلیل برخورد غلط مردم و تماشاگران، بدون عزم و اراده، عملا آرام آرام در از بین بردن سلامت فضای حرفهای نقش مهمی را ایفا خواهند کرد.
امروزه سینما آرام آرام در حال حرکت به سمت تئاتر است و من به شخصه از واهمه این اتفاق، با کمک به جوانها سعی در حفط تعادل مجموعه دارم، در تمام این سالها همواره کوشیدهام با چنین شیوهای از جوانها استفاده کنم، هرگز در هیچ نمایشی از من چهره صرف تلویزیون و سینمایی نبوده و همیشه پیشینه تئاتری داشتهاند، حتی اگر در روزگاری که من از آنها استفاده کردم چهره تلویزیونی آنها بیشتر باشد اما قطعا تاریخچه مشترکی با هم در تئاتر داشتهایم. به قطع یقین تکثیر و ادامه چنین تلاشهایی در میان سایر همکاران ما منجر به رسیدن به تعادل مورد نظر خواهد شد. اما گویی در این روزگار بیشتر زنده ماندن در این حرفه مهم است و همکاران من کمتر چنین دغدغههایی دارند.
امیدوارم از چهره ها درست استفاده کنند و امیدوارم مخاطبان تئاتر، بازیگر، متن، کارگردان و تمام عوامل به اندازه متن مهم باشد و تنها برای دیدن بازیگر تئاتر نروند، کاری که در حقیقت به نوعی توهین به کارگردان اثر است، با این کار تمام انرژی آفرینشگر در حوزه تئاتر از دست میرود و در اولویت پایانی قرار میگیرد در نهایت باید بگویم من با حفظ هماهنگی تعادل و اولویت هنری به حضور این دوستان اعتقاد دارم.
محمدرضا خاکی: ما باید سعی کنیم برای تئاترمان تماشاگر فهیم جلب کنیم
مسیری که امروزه در تئاتر تحت عنوان سلبریتی و چهره ایجاد شده است در حقیقت دو سو دارد؛ یک طرف آن امکان تبلیغ در فضای مجازی است که به نوبه خود به موضوع دامن زده است؛ امکانی تقریبا رایگان که پیش از این در اختیار تئاتر نبود؛ معرفی تئاتر و اطلاع رسانی که اگرچه اتفاقی خوب است و ایرادی هم ندارد اما توجه کنید که این نوعِ عرضه، بسیار خارج از عرضه کردن یک کالای فرهنگی است؛ در بسیاری از موارد ما نمیدانیم کار عرضه شده چه کیفیتی دارد؟ سابقهاش چیست و اصلا متن چهطوری نوشته شده است.
از طرف دیگر برخی تئاترها که به خصوص در فضای خصوصی گسترش پیدا کردهاند باید به هر نحوی برگشت سرمایه داشته باشند، هر چند خیلی از این سالنها با بستن قرارداد با جوانها از همان ابتدا سرمایه خود را برمیگردانند. در حقیقت گروه باید گارانتی شود و آنها حاضر نیستند هیچ ریسکی را برای بهبود کیفیت کارها بپذیرند.
اما نکته جالب اینجاست که در تئاتر دنیا و بطور خاص اروپا عکس این اتفاق رخ داده است؛ تمام فعالیتهایی که اتفاقا جنبه تحولطلبانه و پیشرو داشت در تئاتر خصوصی رخ میداد، تئاتر خصوصی این امکان را برای کارگردانان ایجاد کرد که با کارهایی متفاوت که مملو ار ارزشهای فکری و فرهنگی است عرضه شوند، در حالی که در کشورما عکس این پروسه اتفاق افتاده است، گویی همه چیز به این ختم میشود که تئاتری خوب است که خوب فروش کند و گیشه داشته باشد.
در این بین برخی عادات اشتباه هم بوجود آمدهاند، بطور نمونه پس از اتمام یک نمایش، آن اجرا به شخصی خاص که اغلب یک چهره سرشناس است تقدیم میشود، انگار سایرین آدم نیستند، حرکتی که نه فرهنگی و نه در دفاع از تئاتر است و نه اخلاق خوبی را در تئاتر نشان میدهد.
تا زمانی که این مساله نه به صورت یک امری جزئی، بلکه به عنوان بررسی وضعیت عمومی تئاتر مورد توجه قرار نگیرد،مشکل حل نخواهد شد، و حتی ممکن است نوعی نق زدن و مخالفت تلقی شود.
مخاطبانِ سلفی گیر، شما به این میگویید تماشاگر؟
ما باید با عرضه تئاترخوب، تماشاگر فهیم جلب کنیم؛ تئاتر خوب تئاتری است که طراحیهای مختلف بر روی آن صورت گرفته و با فکر و تمرین آماده شود، در برخی موارد به دلیل فضای محدود تجاری، کارهای نامناسب روی نمایش صورت میگیرد؛ به طور مثال برخی کارگردانها با تبدیل کاری دو ساعته به یک ساعت کار محدودیت زمان سالن را عنوان میکنند، این افراد چطور به خودشان اجازه میدهند یکی از آثار بزرگ دنیا را تکه پاره کنند، چرا از همان ابتدا نمایش یک ساعته پیدا نکردهاند، نمایش اثری هنری است و ما اجازه نداریم تکه پاره کنیم.
همچنین گاهی نام نمایشنامهنویس و یا مترجم در بروشورها ذکر نمیشود؛ مصادره نمایش نامههای دنیا به نام خود که معلوم نیست با چه ضابطهای صورت میگیرد، با وجود زحمتهای مترجم برای متن راحتی با کلمهای به نام دراماتورژی آن را تغییر میدهند. شاید باور نکنید اما در کل واحدهای دانشگاهی ما دو واحد هم دراماتورژی نداریم!!! معلوم نیست این کار با کدام ضابطه انجام میگیرد.
متاسفانه امروز موارد آزاردهنده بسیار است اما در عین حال باید توجه کرد که عدهای زیاد جوان با استعداد در این حوزه وجود دارند که نیاز به حمایت دارند تا امکان کار برایشان فرهم شود، باید نگرانیهایشان کم شود و دغدغه و ترس پیدا کردن پول تئاتر را نداشته باشند.
مطمئن باشید این دکههای درست شده هیچ کدام برای نجات تئاترِ مرده نیامدهاند، تئاتر در همه جای دنیا با نفس تماشاگر زنده است، تماشاگر تئاتر در این شهر کم نیست، ما اگر تربیت تماشاگر تئاتر را به این سمت ببریم که چند چهره بیایند، تئاتری تربیت نکردهایم، مخاطبان سلفی گیر، شما به این می گویید تماشاگر؟
در نوعی از تئاترهای آتراکسیون و شوها ما شاهد حضور یک سری سلبریتی هستیم اما در تئاترهای جدی مانند شهر پاریس تئاتر برلین و پیکولو تئاتر میلان امکان این اتفاق وجود ندارد، این موضوع پدیدهای غاصب و نوعی سرمایهداری جدید است که دلش میخواهد از هر چیزی تولید پول کند، من مخالف پول درآوردن کسی نیستم اما اصلا مناسب نیست که با پس زدن عرصه فرهنگ آن را به محلی برای پول درآوردن تبدیل کنیم، در جایی که روز به روز تعداد تماشاگرانمان را به هر ضرب و زوری زیاد میکنیم و میخواهیم از این راه پول به دست بیاوریم گاهی اوقات یک دانشجوی تئاتر برای خرید یک کتاب به سختی می افتد. فکر نمیکنم چنین فضاهایی در نهایت به آن بخش از تئاتریهایی که برای تئاتر وقت میگذارند و تلاش می کنند کمک کند.
تئاتر یکی از بهترین فرصتهای تعامل اجتماعی است، تئاتر فقط اجرای نمایش نیست؛ عرصه هایی مختلف از جمله ادبیات، متن و نویسندگی دارد.
از طرف دیگر بخش بیزینسی که امروزه وارد تئاتر شده است اصلا مطالعه نمیکند و کتاب نمیخواند.
ما با یک فضای دوگانهای روبرو هستیم، از یک سو جمعیت زیاد جوانهای با استعدادی که باید حمایت شوند، بسیاری عاشقانه تئاتر را دوست دارند و برایش کار میکنند، از سوی دیگر جریانها و باندهایی که در راس آنها چند دلال قرار گرفتهاند و با تبدیل تئاتر به یک جریان دلالی جز به پول به هیچی فکر نمیکنند و در این بین برخی از مخاطبان تئاتر حاضر هستند برای تفریح با رفقایشان، شبی یک میلیون پول خرج کند. واقعا برای تفکر ادبیات و فرهنگ وارد می شود.
باید جامعه تئاتری، نهاد رسمی دولتی، متولی تئاتر و خانه تئاتر در عرصه های مختلف با یکدیگر همکاری و ارزیابی کنند و نقاط قوت و ضعف را خالصانه با دوستی بررسی کنند، ما نمیخواهیم مانع کسی بشویم، باید انواع تئاتر وجود داشته باشد اما اینکه یک شکلی از تئاتر تمام عرصه ها را غصب کند جفایی در حق جامعه فرهیخته تئاتر ایران است.
مسعود دلخواه: کارگردانی که نتواند سالنش را با کاری قوی و خوب پر کند، به چهره ها متوسل خواهد شد
بازیگر حق انتخاب هر مدیومی را دارد و محدودیتی از این نظر برای او وجود ندارد، اما مساله مطرح شده این است که آیا یک کارگردان حق دارد با کار ضعیف و فاقد خلاقیت و به زورِ سوپراستار و چهره، گیشه و سالنش را پر کند؟
قطعا استفاده از چهره در کاری با کارگردان خوب، متن ارزشی و اجرای کیفی هنری بالا، مشکلی نخواهد داشت اما گاهی اوقات کاری بسیار ضعیف و فاقد هر گونه ارزش هنری است و تماشاگر صرفا برای سلفی گرفتن با چهره به دیدن نمایش آمده، این جاست که میگوییم تئاتر ما نباید به سمت چنین جریانی حرکت کند، تماشاگر باید به خاطر اجرای خوب به دیدن کار بیاید نه اینکه صرفا چون چند ستاره در کار حضور دارند.
در میان پیچیدگی مسائل مختلف ما باید موضوعات را از هم جدا کنیم، قاعدتا یک بازیگر حق و حقوقی دارد، به علاوه اینکه بنده به عنوان کارگردان اگر در کاری به یک بازیگر خوب و حرفهای که ممکن است از میان چهره ها باشند نیاز پیدا کنم این حق را خواهم داشت.
اگر من به عنوان کارگردان ضعف دارم و با کارم قدرت پر کردن سالن را ندارم، قطعا به دنبال چهرهها میروم که تماشاگر غیر تئاتری را هم به سالن خواهد کشید غافل از اینکه با این کار جریانی خطرناک شکل میگیرد. متاسفانه با این کار تماشاگری بد پرورش میدهیم، تماشاگر چهره پرست و این خیلی بد است.
البته من بازیگر را مقصر نمیدانم چون کسی نمیتواند برای بازیگر محدودیت بگذارد. یک کار خوب ممکن است چند چهره هم بطلبد.
محمد نادری: الزاما حضور سلبریتیها و بازیگر معروف تعیین کننده میزان فروش کار نیست
وقتی از تئاتر صحبت میکنیم یکی از ابتداییترین مفاهیم تئاتر دیالوگ است؛ برقراری ارتباط، حرف زدن آدمها و حضور نگرشهای مختلف درکنارهم، پس نباید در این موضوع هیچ محدودیتی قائل شد.
حضور سلبریتیها در تئاتر در وهله اول بخشی از تماشاگران غیر تئاتری را جذب می کند، کسانی که تا به حال در طول زندگیشان تئاتر جدی ندیده بودند وارد سالنهای تئاتر شده و تئاتر را شناختند؛ بنابراین از این جنبه اتفاقی مثبت بود.
بواسطه حضور چهرهها یک تعداد تماشاچی جدید به تئاتر اضافه شد که فرآیندی خوب است، رفته رفته پس از مدتی همین تماشاگرها تبدیل به تماشاچی تئاتر و خودشان صاحب سلیقه می شوند.
اما باید از خود بپرسیم آیا امروزه لزوما چهرهها باعث فروش کار هستند؟ قطعا خیر، در تئاتر ایران در وهله اول برندینگ یک کارگردان حرف اول را خواهد زد. بسیاری از کارگردانها لزوما بدون حضور چهرهسینمایی یا به اصطلاح سلبریتی فروش خوبی میکنند. بخشی از کارگردانها نیز هستند که خارج از جریان معمول تئاتر، با انجام کارهای تجربی، اعتبار کسب و تماشاگر جذب میکنند؛ پس لزوما حضور سلبریتیها و بازیگر معروف تعیینکننده میزان فروش کار نیست، در طول زمان نمونههایی از حضور سلبریتی داشتیم که کار، فروش خوبی داشته اما همان بازیگر در کاری دیگر موفقیت اقتصادی نداشته است.
مواردی هم بوده که بخشی از تماشاگرها به واسطه فلان بازیگر اجرا می آیند. به عنوان مثال اتفاق صحنه در جایی دیگر رخ داده است اما تعدادی از تماشاگرها محو چهره سلبریتی نمایش بودهاند و فقط او را نگاه میکردند؛ نوعی از شیفتگی که بار منفی به کار وارد کرده است.
البته در این بین باید به این موضوع هم توجه کرد که خیلی از بازیگرهایی که به عنوان چهره شناخته شدهاند کار خود را از ابتدا با تئاتر شروع کرده و بازیگرهای خوب تئاتری بودهاند، پس نباید تاریخچه تئاتر این افراد را نادیده گرفت.
زمانی بود ما برای اجرای یک تئاتر چندین ماه وقت میگذاشتیم اما امروزه متاسفانه تعدادی از بازیگران مشهور که عمدتا با کار تصویر شناخته شدهاند بسته به محدودیت زمانی و برنامه فشرده کاری زمان زیادی برای تمرین تئاتر در اختیار ندارند و متاسفانه برخی از کارگردانها هم این موضوع را پذیرفتهاند و این یکی از معضلات اساسی حضور سلبریتیهاست.
کاری که با پانزده جلسه تمرین به صحنه برود قطعا کیفیت لازم را نخواهد داشت، تماشاگری که وقت و هزینه خود را گذاشته قطعا دوست دارد کاری را ببیند که برای تک تک لحظههای آن تلاش شده، موضوعی که ممکن است بر تعداد تماشاگر ما هم در سالنهای مختلف نیز تاثیر بگذارد. موضوعی که به شخصه آن را تجربه کردهام اما تربیت تئاتری خلاف آن است.
در دروهای ما شاهد اعتراض خانه تئاتر بودیم اما من با این حرف مخالفم، این که یه عده خاص که تنها تئاتری هستند در تئاتر بمانند.