سرنوشت مذاکرات احیای برجام چه خواهد شد؟
مولفه “تاریخ” و “تجربیات تاریخی” در چهارچوب مذاکرات 20 ساله اتمی میان ایران و غرب، در نوع خود می تواند حامل درسهای مهم و قابل توجهی در مورد آینده و سرنوشت مذاکرات اتمی وین باشد که حداقل در شرایط کنونی، وضعیتی توام با بنبست و رکود را تجربه می کند. در این راستا، حتی اگر توافقی نیز حاصل شود، به دلیل بحران هایِ انباشته ایران و غرب(به ویژه ایران و آمریکا)، شانسِ تداوم یافتن توافق مذکور و اینکه به سرنوشت برجام دچار نشود، بسیار کم است.
بازتاب– مذاکرات اتمی وین با محوریت احیای برجام در مدت اخیر عملا وارد دوره ای از رکود و سکونِ کامل شده است. این مذاکرات پس از به بنبست رسیدن تلاش های دیپلماتیک اخیر که با ارائه بسته پیشنهادی اتحادیه اروپا جهت حل معادله اتمی ایران آغاز شد و سپس با واکنش های خاص ایران و آمریکا همراه شد، عملا وضعیتی را تجربه می کند که می توان آن را نوعی شکستِ غیررسمی مذاکرات عنوان کرد.
در این چهارچوب، از یک سو آمریکایی ها، ایران را به طرح درخواست های فرابرجامی متهم می کنند و در عین حال از اراده جدی سیاسی نیز در آستانه انتخابات میاندوره ای کنگره آمریکا جهت حصول توافق برخوردار نیستند. از سوی دیگر، ایران نیز طرفِ آمریکایی را به اتحاذ رویکردهای غیرواقع بینانه در روند مذاکرات و طرح درخواستهای زیاده خواهانه متهم می کند و تاکید دارد که اگر واشینگتن واقع بینی پیشه کند و منطقی به معادله احیای برجام بنگرد، حصولِ یک توافق در دسترس است. با این همه، همانطور که پیشتر نیز گفته شد، حداقل تا به اینجای کار چندان نمی توان نسبت به حصولِ یک توافق در کوتاه مدت امیدوار بود.
با این حال، اینطور به نظر می رسد که حتی اگر شرایط به نحو دیگری بود و روند مذاکرات سازنده و در آستانه امضای توافق و حتی انعقاد نهایی آن نیز قرار داشت، باز هم همچون شرایط کنونی، اما و اگرهای مختلفی در مورد سرنوشت نهاییِ مذاکرات برجام وجود داشت. در این چهارچوب، بیش از همه مولفه “تاریخ” و مرور “تجربیات تاریخی” می تواند در ایجاد درکی روشن و جامع از کلیتِ مساله، راهگشا باشد.
بر اساس آنچه در جریان مذاکرات هسته ای ایران و غرب که در نهایت به امضای توافق برجام در سال 2015 ختم شد، می توان گفت، وجود دیوارِ بلند بی اعتمادی به ویژه میان ایران و آمریکا، اصلی ترین عاملی است که در نوع خود از ایجاد یک توافق پایدار میان ایران و غرب جلوگیری می کند. در واقع، حجمِ مشکلات و بحران ها در روابط ایران و آمریکا به قدری زیاد هستند که حصول توافق در یک حوزه، با یک چالش اساسی رو به رو می شود و آن سرریز و یا سرایتِ مشکلات و بحران ها از حوزه های دیگر به حوزه ای است که در مورد آن توافق حاصل شده است. در دوران پسا انعقادِ توافق برجام نیز شاهد بودیم که در نهایت ترامپ با طرح ادعاهای مرتبط با حقوق بشر، و آنچه وی حمایتِ ایران از تروریسم و بی ثبات سازی منطقه ای ادعا می کرد، عملا زمینه را برای خارج سازی کشورش از توافق برجام فراهم کرد. مساله ای که در نهایت در سال 2018 میلادی محقق شد.
جالب اینکه ترامپ عینا مشابه تحریم هایی که آمریکا در حوزه هسته ای علیه ایران (از سوی آمریکا) تحمیل شده بود را در حوزه مسائل حقوق بشری و آنچه حمایت ایران از تروریسم ادعا می کرد را هم وضع کرد و نشان داد تا چه اندازه بنیانِ هرگونه توافق میان ایران و آمریکا مخصوصا از طرف دولت آمریکا می تواند سست و ضعیف باشد.
درست به همین دلیل است که بسیاری از ناظران و تحلیلگران بر این باورند که مرور تجربیات تاریخی در چهارچوب مذاکرات اتمی ایران و غرب حاکی از این مساله است که اساسا بدون انجامِ آنچه کشورهای غربی گفتگوهای فراگیر و جامع می خوانند، نمی توان به هیچ توافقِ پایداری میان تهران و واشینگتن دل بست. حال این گزاره در شرایط کنونی که ایران تجربه برجام و بدعهدی های غرب را پیش چشم دارد، حالت و وضعیت خاص تری را نیز به خود می گیرد.
از این منظر و به نحوی واقع بینانه می توان گفت که حتی اگر همین حالا میان ایران و غرب توافقی حاصل شود، شانس تداومِ آن بسیار پایین است و احتمال اینکه بار دیگر شاهد رخدادِ تحولاتی نظیر آنچه در دوره ترامپ در رابطه با معادله برجام دیدیم، بسیار زیاد است. موضوعی که حتی برخی ناظران و تحلیلگران حوزه سیاست خارجی در ایران را به این باور رسانده که شاید اساسا تعامل با غرب و بویژه آمریکا برای ایران را بایستی یک پروژه مختومه دانست و بهتر است که حوزه های دیگر و کمتر شناخته شده سیاست خارجی(نظیر توسعه روابط با شرق) را فعال کرد.
آخهشرقمثلاچینوروسیهخیلیبیشترازآمریکاقابل اعتمادنیستند.بههیچیایرانرومیفروشند