سختیهای تصمیم گرفتن؛ راهکارهایی برای مشکل پسندان
انتخابهای ما به نوعی حد و حدود ما را تعیین میکند. اندیشیدن پیش از تصمیم گیری برای یک انتخاب سالم و کاربردی میتواند نتایجی همچون امید و حرکت و به طور کلی زیر و رو کردن شرایط ما را به همراه داشته باشد. عکس این قضیه هم صادق است.
در حقیقت تصمیم گیری در مورد اینکه ما چگونه و چه چیزی را انتخاب کنیم تعریفی از ما به خودمان و دیگران ارایه میدهد. برای مثال ما میتوانیم برای صبحانه خود یک غذای نشاستهای را انتخاب کنیم و با نق نق مجبور شویم آن را به زور میل کنیم و یا ظرفی از سبزیجات را برای صبحانه خود در نظر بگیریم که سرشار از ویتامین هاست!
انتخاب بر عهده خود ماست. متاسفانه باید بگوییم با اینکه به نظر میآید انتخابگر خود ما هستیم اما در مقابل همین صبحانه نشاستهای که خلاف میل خود مجبور به میل آن هستیم نمیتوانیم نه بگوییم! شاید دلمان بخواهد ظرفی از دانههای میکس شده سبزیجات را در اختیار داشته باشیم و یا سبوس جو؟ ورقههای پسته و بادام چطور است؟ فیبر؟ برشتوک؟ گزینهها متفاوت است، مهم نحوه تصمیم گیری ماست.
شینا لینگر، پروفسور دانشگاه کلمبیا- که از بدو تولد نابینا بوده است- در این باره معتقد است که روشهای انتخاب میتواند دلایل متفاوتی داشته باشد. اندیشیدن پیش از تصمیم گیری برای یک انتخاب سالم و کاربردی میتواند نتایجی همچون امید و حرکت و به طور کلی زیر و رو کردن شرایط ما را به همراه داشته باشد. عکس این قضیه هم صادق است.
عدم تفکر پیش از تصمیم گیری برای یک انتخاب میتواند نتایجی مثل ناامیدی، سکون و تحول نابهنگام در ما ایجاد کند. نظر شینالینگر جالب و در عین حال تفکر برانگیز است؛ ما میتوانیم انتخاب کنیم؛ به آسانی، به سرعت و با قطعیت.
انتخابِ انتخاب نکردن
زمانی که من و همسرم برای غذا خوردن بیرون میرویم، من تصمیمگیری در مورد انتخاب رستوران را به او واگذار میکنم تا حدی که تصمیم گیری در مورد چیزی که من باید سفارش دهم را او بر عهده میگیرد.
در بسیاری از موارد، زمان برای انتخابهایی که چندان هم مهم نیستند به هدر میرود. البته باید اشاره کرد نوع فرهنگ و تربیت ما هم در این جریان بیتاثیر نیست!
بهتر است اجازه بدهیم برخی زمانها، در مورد موضوعات کوچک و نه چندان مهم به جای اینکه خودمان تصمیم بگیریم، برای ما تصمیم گرفته شود! این امر ما را تا حد بسیار زیادی از دغدغه انتخاب رها میکند. جالب است بدانید من و همسرم برای تصمیم گیری در مورد انتخابهای نه چندان مهم زیاد وقت نمیگذاریم و فشار ناشی از تصمیم گیری را بر خود تحمیل نمیکنیم، ما ترجیح میدهیم زمان را برای هم صحبتی با یکدیگر صرف کنیم نه برای جر و بحث در مورد اینکه چگونه و یا چه چیز را انتخاب کنیم. شما نمیتوانید در هر چیزی کارشناس باشید. بنابراین بهتر است آن چیزی که در نظرتان تا حدی مناسب میآید را انتخاب کرده و اگر در شرایط مشابه هم آن را قابل استفاده میدانید به کار بگیرید.
برای مثال؛ من تصمیم میگیرم خود را به طور کامل وقف انجام تحقیقات علمی بکنم. این یک تصمیم شخصی است و به خود من مربوط میشود. اما زمانی که پای سرمایه گذاری در یک امر خاص به میان میآید دیگر به تنهایی نمیتوانم در این زمینه تصمیمگیری بکنم. اینجاست که نیاز به کمک یک مشاور سرمایه گذار حس میشود و من باید به یک مشاور مراجعه بکنم و برای انتخابی بهتر در این زمینه از او راهنمایی بخواهم. یا زمانی که نیاز به تصمیمات مهم پزشکی برای حفظ سلامتیام حس میشود بهتر است در مقابل پزشکم خاموش باشم و به صحبتهای او گوش بدهم.
از دیگران به جای آیینه استفاده کنید
فهمیدن اینکه خانواده ما، دوستان ما، همکاران ما و غریبهها چه نگاهی به ما دارند بسیار مهم است. آنها از نحوه رفتار، عملکرد و کنشهای ما در مورد ما قضاوت میکنند. پس عکس العمل آنها در مورد عمل ما میتواند آیینه خوبی باشد برای بازبینی رفتار خودمان و اصلاح رفتارهایی که به نظر ناشایست میآید.
وجه اجتماعی ما از نظر دیگران رابطه مستقیمی با رفتارهای ما و به طور کلی انتخابهای ما دارد. در واقع ما با انتخاب خود تصمیم میگیریم که چگونه به نظر بیاییم! این موضوع بسیار مهم است. استفاده از دیگران به عنوان آیینه این امکان را به ما میدهد که یقین حاصل کنیم نوع رفتار ما در نگرش و قضاوت دیگران نسبت به ما تاثیر میگذارد. این واکنشها در مقابل کنشهای ما انتخابهای ما را جهت میدهد.
زمان را تنظیم کنید
در بیشتر موارد، بهترین راه گرفتن یک تصمیم خوب در رویارویی با یک مجموعه شرایط گیج کننده که در یک زمان محدود بر شما تحمیل شده، این است که بتوانید در آن زمان کم با حداقل انرژی صرف شده بهترین تصمیم موجود را بگیرید. برای مثال شما قصد خرید یک دوربین دیجیتال جدید را دارید. چندین راه پیش روی شماست؛ میتوانید تمام طول روز خود را برای جستوجو در وب سایتها صرف کنید.
میتوانید با دوستانتان درباره اینکه از میان دوربینهای متفاوت کدام یک را انتخاب کنید ساعتها صحبت کنید. میتوانید این همه مشقت را متوقف کنید و به راحتی بگویید من حدود ۳۰دقیقه وقت به خودم برای تحقیق در این رابطه خواهم داد! با این روش برای خود زمان مشخص کردهاید و تمام طول روز خود را برای خرید یک دوربین از دست نمیدهید. از طرفی استرس ناشی از انتخاب کردن را از خود دور میکنید و یا حداقل به یک زمان ۳۰ دقیقهای محدود میکنید. از همه اینها مهمتر انرژی شما است که از دست نخواهد رفت!
به اندازه کافی خوب است!
فرض کنید شما میخواهید یک خمیردندان بخرید. گزینههای زیادی وجود دارد که بررسی همه آنها شما را از پای در میآورد. راهکار چیست؟ بسیار ساده است؛ تنها یک انتخاب. ممکن است این انتخاب، بهترین و یا جذابترین انتخاب نباشد اما همین که به اندازه کافی خوب باشد و تا اندازهای مطلوب به نظر بیاید برای شما کفایت میکند.
با تمام این تفاسیر، تعریفی که از رضایت خاطر میتوانیم بیان کنیم راضی بودن از چیزی است که به مقدار کافی خوب است. چنین تعریفی از رضایت خاطر نه تنها فشار و استرس را درون ما از بین میبرد بلکه به ما یاد میدهد حرکت به سمت انتخابهای جذاب از نظر دیگران در مقایسه با انتخابهای خوب و یا تا حدی خوب از نظر خود ما نتایج متفاوتی به همراه خواهد داشت، نتایجی که میتواند برای ما بسیار سرنوشت ساز باشد.