«سانچی» در دریای چین غرق شد و «امید» در تهران؛ اولی تلخ و دومی فاجعه!
سرانجام پس از ۹ روز که برای خانواده سرنشینان سانچی هر لحظه اش یک سال طول میکشید، آنچه نباید، رخ داد. آوار امید بر سر افراد چشم انتظاری که گوششان میشنید آتش نفتکش سر به فلک کشیده و انفجارها پشت سر هم رخ میدهند، اما نمیتوانستند از یاد ببرند که یک قایق نجات سانچی از آن جدا شده است؛ قایقی که حامل امید بود و ناگهان لابهلای حرفهای مسئولان گم شد.
به گزارش تابناک؛ به فاصله یک سال از فاجعه پلاسکو، چندین هزار کیلومتر آنسوتر از مرزهای کشورمان، رویدادی رقم خورد که شباهتهای عجیبی با پلاسکو دارد؛ شباهتهایی فراتر از شعلههای مهیب و سرکش آتش، یا خونبار بودن رویداد یا مظلومیت مأموران جان باخته یا حتی زمان طولانی رشد و نمو و در نهایت، تکوین فاجعه، که از جنس رنگ باختن امید به مرور زمان و در نهایت فروپاشی تمام و کمال همه امیدها در یک چشم به هم زدن.
امیدهایی از جنس ارسال پیامک از موتورخانه پلاسکو یا شنیده شدن صدا از زیر زمین که نمیگذاشت بغض خانواده آتش نشانان و افراد مفقود شده در فروپاشی پلاسکو که ده، یازده روز را با چشم تر در خیابان مجاور آوار ناشی از آن گذراندند، کامل بشکند. امیدی که هر بار یک لایه آوار برداشته میشد و سگهای زنده یاب وارد عمل میشدند، پررنگ میشد و شکوفه میزد، غافل از آنکه مسئولان حتی تا چند روز نمیدانستند چند آتش نشان در زمان فروریختن سازه داخل بودند!
وضعیتی که در سالگرد پلاسکو به شکلی مشابه بروز کرد. این بار با رویدادی که در دریای شرق چین به وقوع پیوسته بود، اما مسئولان در تهران در خصوصش حرفهای امیدبخش میزدند؛ امثال کیانارثی، مدیرعامل شرکت ملی نفتکش که ساعاتی از حریق نفتکش سانچی نگذشته، از جدا شدن یکی از قایقهای نجات این نفتکش از آن خبر داد تا عمیقترین بذر امید، در کوتاهترین زمان از بروز حادثه کاشته شود.
روایتی که کمی بعد، قرهخانی، سخنگوی کمیسیون انرژی نیز آن را تکرار کرد تا به این شکل، جدا شدن یکی از قایقهای نجات سانچی به جز غیرقابل انکار و مهمترین عنصر امیدبخش ماجرا تبدیل شود. قایقی که درباره آن توضیحی داده نمیشد، اما مشخص بود که کشف نشده و معلوم نیست چه شده. آیا گم شده و باید برای کشفش تحقیق و تفحص را در دستور کار قرار داد یا به امکانات اولیه ارتباطی مجهز است و به زودی خبر کشفش منتشر خواهد شد و همگان درخواهند یافت که چند تن از مهلکه گریختهاند؟
پرسش هایی که به مرور زمان کمرنگ و کمرنگتر میشدند، آنقدر که گویا با گذشت روزها، پاسخشان روشنتر میشد و ضرورت پرسیدن از بین میرفت. شفافیتی که با افزایش شعلههای سانچی و دود غیظ ناشی از سوختن این نفتکش و محموله اش، بیشتر میشد تا جایی که حتی مدیرعامل نفتکش نیز ترجیح داد به روی خودش نیاورد، چنین خبری را مخابره کرده است. مدیری که شش روز پس از حادثه روانه چین شد تا ببیند اوضاع از چه قرار است، اما در همان دقایق و ساعت نخست از جداشدن یکی از قایقهای نجات خبر داده بود!
امیدواری کاذبی که با برخی روایتهای دیگر نیز تقویت میشد. از جمله این روایت که ممکن است خدمه نفتکش در اتاق امنی در قسمت پاشنه کشتی پناه گرفته باشند، یا در موتورخانه مخفی شده باشند؛ اظهاراتی که از زبان مسئولان مختلف مطرح میشد، بی آنکه بگویند منشأ این حدسها کجاست یا متخصصان همکارشان توضیح دهند، آیا چنین امری ممکن است یا خیر؟ اگر ممکن است، چرا پیش از مخفی شدن پیامی مخابره نکردهاند و اگر ممکن نیست، چرا مسئولان به مردم و خانوادههای مضطرب امید واهی میدهند؟
وضعیتی عجیب که تلاش مداوم و بی وقفه امدادگران پلاسکو برای حفر تونلی از پاساژ مجاور این سازه برای رسیدن به موتورخانه سازه فروریخته را یادآور میشد. رسیدن به موتورخانهای که میگفتند استحکام بتن سقف آن بسیار بالاست و ضخامتش زیاد است و کذا و کذا، اما در نهایت دستاوردی به دنبال نداشت. با این تفاوت که در روزهای اخیر، امید نه از جنس حرف و سخن بر سر یک پیامک نامشخص، که از جنس قایق جداشده از کشتی بود؛ قایقی که یکی از مرتبطترین مسئولان، یعنی مدیرعامل نفتکش در خصوص آن سخن گفته است.
امیدواری که نه از بطن حادثه و شواهد آن در شرق چین، که از تهران به افکار عمومی کشورمان تزریق میشد تا نتیجه آن، ورشکستگی کامل در این ماجرا باشد؛ شکستی بزرگ که میتوان اهم مواردش را این گونه فهرست کرد: از دست رفتن جان ۳۲ تن خدمه سانچی، از دست رفتن نفتکش ۹ ساله نوع “سوئزمکس” کشورمان و محموله گران قیمتش و از همه مهمتر، اثبات ناتوانی مسئولان در روایت صحیح و فنیِ رویدادی که آن سر دنیا رخ داده، برای مردم کشورمان!