سازه قدیمی ترین زایشگاه پایتخت در حال تخریب است
یک جامعه شناس که سابقه ریاست بر قدیمی ترین زایشگاه تهران را دارد، خواستار توجه وزارت بهداشت به سازه تاریخی این قبیل بیمارستان ها شد.
محمد امین قانعی راد در این یادداشت، نوشت: روز پنجشنبه ۲۴ اسفند ۹۶ فرصتی دست داد با تعدادی از دوستان از دو بیمارستان شهید اکبر آبادی و شهید هاشمی نژاد که سال ها پیش (و قبل از شروع فعالیت هایم به عنوان عضو هیات علمی) مدیریت آنها را بر عهده داشتم، دیدار کنم.
صبح ما به دیدار از بیمارستان هاشمی نژاد گذشت. خیلی فراتر از آن چیزی که در سال ۱۳۷۸ نهاده بودم را دیدم ؛ زیباتر، مجهزتر، هماهنگ تر ، پرتحرک تر و شاداب تر؛ با فضای پرسنلی، ارتباطی و مدیریتی مناسب تر. بعد از ظهر به بیمارستان اکبرآبادی رفتیم. سال ها در کنار مجموعه ای از همکاران همراه برای حفظ، بهبود و ارتقاء فضاهای فیزیکی و تاسیساتی این دو بیمارستان زحمت کشیده بودیم. وقتی اکبرآبادی را ۲۳ سال پیش ترک کردم، گفتند : بیمارستان گریست.
به گزارش مهر،در آن روزها در و دیوار بیمارستان نشانه های تلاش های یک تیم کاری صاحب ایده و مسئولیت شناس را در خود داشت . چیزی که در بیمارستان اکبر آبادی من را پریشان کرد دیدن نشانه های احتمال فروپاشی فیزیکی یک مجموعه بیمارستانی ۸۰ ساله با ویژگی تاریخی و به عنوان اولین و قدیمی ترین زایشگاه تهران است. ساختمان قدیمی درمانگاهها و آزمایشگاه تخلیه شده زیرا ظاهراً در حال فرو نشستن است. ساختمان نسبتاً بزرگی است که درهای آن را از اطراف قفل و بست زده اند و لابد منتظرند که فرو بریزد تا به جای آن یک ساختمان تجاری اداری شیک بسازند؟ این کار یعنی از بین بردن نقشه کلی و تقارن فضاهای معماری شده در این مجموعه بیمارستانی و مقدمه ای می شود برای تخریب های بعدی. حیاط شمالی و جنوبی بیمارستان را گشت زدم. اجازه فیلم رداری و عکس برداری را ندادند. حق داشتند؛ نگران آشکار شدن ناموزونی ها بودند! تصرف ناسنجیده در فضاها، کنار هم نهادن سازه های ناهمگون از آجر تا شیشه و منابع بزرگ و سایبان هایی از مواد مصنوعی. بد سلیقگی در طراحی و ساخت سازه های جدید، تناسب ، زیبایی و اصالت معماری اولیه را از بین برده است. چشم انداز ورودی به زندان شبیه است تا به بیمارستان. ضلع جنوبی ساختمان بیمارستان را خواسته اند نوسازی کنند، آجرهای های اولیه را زیر پوشش (به گمانم) مواد مصنوعی شبه آجر برده اند. در آن سال ها برای حفظ معماری، بافت آجری، درب ها و پنجره های بیمارستان تلاش می کردیم. در مقابل پیشنهاداتی چون سیمان سفید زدن و سنگ کردن ساختمان آجری و ایده های مشابه مقاومت می کردیم. اما اکنون، اضافه کردن سازه های جدید، عدم رعایت تناسب بین آنها، وصله و پینه های فضایی رایج شده است. در چشم انداز بیرونی بیمارستان هیچ چیز به هیچ چیز نمی خورد. از درون خبر ندارم. دیوار های اطراف بیمارستان ، حتی دیوارهای مربوط به بخش مدیریت، یادآور ساختمان های متروک و خرابه است. وضعیت فضایی و مکانی در رفتار آدمیان نیز تاثیر می گذارد.
فعالیت عمرانی تازه ای که در ضلع شمال غربی بیمارستان در حال انجام بود ساخت یک سازه فلزی چندین طبقه – احتمالاً به عنوان کلینیک ویژه پزشکان-است که خود این سازه فلزی هم به نحو دیگری ناهماهنگی فضایی در بیمارستان را افزایش داده است. به نظر میرسد این بیمارستان فاقد ساختارهای کارشناسی لازم برای پرداختن به مسائل مربوط به طراحی و اصلاح فضاهای فیزیکی خود است و در این مورد نیازمند برخورداری از مشاوره فنی واحدهای ذی ربط در سطح دانشگاه علوم پزشکی ایران و وزارت بهداشت باشد.
برخورد من بیشتر با کادر ادرای بود. بی تفاوتی و مسئولیت ناشناسی و عدم توانایی برای تصمیم گیری را بیشتر دیدم تا نشاط و تحرک و سرزندگی . امیدوارم کادر درمانی بیمارستان شاداب تر و پرتحرک تر بوده باشند. در چهره ارباب رجوع نیز اضطراب و سکوت بیشتری دیده می شد تا شور و شوقی برای تولدی تازه؛ از اشتیاق ها و شادمانی هایی که آن سال ها به ما انرژی بیشتری برای کار در یک مرکز درمانی سر زنده را می داد، خبر چندانی نبود. به گمانم در حال حاضر استاندارهای فضایی و ارتباطی در بیمارستان اکبرآبادی پایین تر از آن است که در سال ۱۳۷۳ پشت سر نهاده بودم.
نکته پایانی این نوشتار چیزی نیست جز یک توصیه جدی؛ وزارت بهداشت باید با همکاری سازمان میراث فرهنگی و قبل از فرو ریختن یا تخریب بخشهای گوناگون این بیمارستان، با توجه به موقعیت تاریخی، و ویژگی های فنی و اصالت معماری آن، به احیاء ساختار فضایی و تقویت زیربنایی این مجموعه قدیمی بپردازد.