ریشه‌‌یابی کمپین‌های نه و آری معلمان به وزیر

    کد خبر :83017

فرهنگیان با وجود اصرار به انتخاب وزیری از درون مجموعه آموزش و پرورش، هیچ یک از مدیران فعلی این نهاد را به عنوان وزیر نمی‌پذیرند! این تناقض در قالب کمپین‌های «نه به زرافشان» و «نه به بطحایی» بروز کرده است.

به گزارش  تسنیم، در هفته‌های اخیر با معرفی «سید محمد بطحایی»‌به عنوان گزینه پیشنهادی وزارت آموزش‌وپرورش، بحث‌های موافقان و مخالفان وی از میان جامعه فرهنگیان به ویژه در فضای مجازی حسابی داغ بود.منتقدان که به عملکرد بطحایی در دوران حضورش به عنوان معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش‌وپرورش ( در دوران حضور فانی) نقدها دارند، حضور او در وزارت آموزش‌وپرورش را بازگشت به عقب می‌دانند و موافقان حضور بطحایی در وزارت آموزش‌وپرورش براین باورند، او فردی است که سال‌ها در بدنه آموزش‌وپرورش حضور داشته و به عنوان وزیری منتخب از بدنه آموزش‌وپرورش با مشکلات و چالش‌های این وزارتخانه آشناست همچنین به دلیل رابطه خوبی که با دولت دارد و مدتی نیز به عنوان معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش‌وپرورش فعالیت می‌کرد، می‌تواند در جذب بودجه از دولت برای آموزش وپرورش اقدام کند.

هر چند در این مدت، کمپین‌های مختلفی در فضای مجازی در دفاع یا نقد گزینه پیشنهادی دولت برای آموزش‌وپرورش شکل گرفته است اما قاطبه جامعه فرهنگیان می‌دانند تا زمانی که آموزش وپرورش به اولویت اصلی دولت تبدیل نشود نمی‌توان از وزیر انتظار داشت با بودجه‌ای که حتی برای این وزارتخانه کافی نیست اقدام به تحول کند و برای رسیدن آموزش‌وپرورش به جایگاه مطلوب همراهی ارکان دولت نیاز است، موضوعی که فخرالدین دانش آشتیانی وزیر آموزش‌وپرورش در نامه خداحافظی خود از آموزش‌وپرورش به آن اینگونه اشاره کرده است:‌ «تردیدی نیست که برای نشاندن آموزش و پرورش به جایگاه مطلوبی که آرزوی همه دوست‌داران نظام جمهوری اسلامی است و می‌تواند مسیر توسعه کشور را هموار سازد هنوز راه درازی در پیش رو است. راهی که جز در سایه وفاق ملی و مشارکت و تعامل آگاهانه تمامی نهادها و نیروهای تاثیرگذار بیرونی و داخلی و یکدل و یکصدا شدن آنها امکان‌پذیر نیست.»

در همین رابطه سید منصور موسوی کارشناس آموزشی در یادداشتی به موضوع کمپین‌های نه و آری به کابینه از واقعیت تا مجاز اشاره کرده است.

محتوای این یادداشت بدین شرح است:

در روزهای منتهی به اعلام ترکیب کابینه دولت دوازدهم توسط رئیس جمهور حسن روحانی، علی زرافشان بطور غیررسمی به عنوان وزیر پیشنهادی دولت برای وزارت آموزش و پرورش معرفی شد. زرافشان در روزهای بعد بنابر شرایط جسمی نامساعد و نیز مواجهه با جو سنگین رسانه‌ای و واکنش منفی فرهنگیان، از پذیرش این مسند کناره گیری کرد.

فرهنگیان با وجودی که محمد علی نجفی بطور علنی اعلام کرد در وزارت آموزش و پرورش حضور نخواهد داشت، هنوز از حضور او قطع امید نکرده و امید داشتند تا دولت فردی را که حلال مشکلات آموزش و پرورش شناخته می‌شود، برای تصدی این جایگاه معرفی کنند؛ حال اینکه چنین فردی کیست و چه مشخصه‌هایی دارد، تا کنون بر کسی آشکار نشده است! اما آنچه مشخص است فرهنگیان با وجود اصرار به انتخاب وزیری از درون مجموعه آموزش و پرورش، هیچ یک از مدیران فعلی این نهاد را به عنوان وزیر نمی پذیرند! این تناقض در قالب کمپین‌های «نه به زرافشان» و «نه به بطحایی» بروز کرده است.

تحت چنین شرایطی این روند می‌تواند بارها و بارها برای هر یک از گزینه‌های پیشنهادی توسط دولت رخ دهد! بنظر می‌رسد این سردرگمی ریشه در آرمانگرایی فرهنگیان و اسطوره‌سازی از وزیر آموزش و پرورش دارد. از این منظر وزیر آموزش و پرورش فردی است از درون نظام آموزشی و ترجیحاً کلاس درس که توان مدیریتی بی‌نظیری دارد و با عصای جادویی خود، منابع آموزش و پرورش را چندین برابر می‌کند. چنین وزیری قرار است با توانایی بالای خویش دولت را برای چند برابر کردن بودجه آموزش و پرورش تحت فشار قرار داده و بنابر اصطلاح معمول بین فرهنگیان، وزیری قدرتمند و شجاع باشد.

با معرفی رسمی سید محمد بطحایی به عنوان وزیر پیشنهادی دولت برای وزارت آموزش و پرورش، عده‌ای از فرهنگیان معترض به شرایط موجود،‌ گروهی را در فضای مجازی به نام «نه به بطحایی» تاسیس کردند. اما نکته عجیب این ماجرا چرخش یکباره و 180 درجه‌ای حامیان زرافشان بود که اینبار در صدر مخالفان دو آتشه بطحایی جای گرفتند! این کمپین در واقع تعبیر ساده‌ای از اعتراض به عدم حضور «وزیر قدرتمند و شجاع، اسطوره‌ای و حلال مشکلات» بود و در پسوند آن به‌جای بطحایی، می‌تواند هر نامی جای گیرد.

عجیب تر از همه محتوای پست‌ها و بیانات همکاران فرهنگی در این کمپین اعتراضی است که با مداقه بیشتر می‌تواند آسیب‌های مبتلا به جامعه فرهنگیان را عیان سازد! گروهی متشکل از فرهیخته ترین اقشار جامعه که انتظار می‌رود مطالب مندرج در آن سرشار از تعقل و اخلاق باشد، در مقابل به تهمت و افترا و تخریب آلوده می‌گردد. طبیعی است که هر گروهی در چنین شرایط مبهم و نامشخصی، رفته رفته از فضای نقد و مطالبه‌گری فاصله گرفته و به سمت آنارشیسم نیل می‌کند.

کمپینی که اساس کار آن می‌بایست نقد گزینه پیشنهادی دولت برای وزارت آموزش و پرورش یا نهایتاً مخالفت با وی می بود، اکنون به محلی برای تخریب و زیر سوال بردن دولت، دامن زدن بر شکاف بین صف و ستاد و تضییع حقوق و حرمت افراد مبدل می‌شود. عده ای به واسطه گزینه پیشنهادی دولت برای وزارت آموزش و پرورش، رأی 24 میلیونی مردم در 29 اردیبهشت را زیر سوال برده و عده ای پا را فراتر گذاشته و تشویق به اعتصاب می کنند و عده ای دیگر تهدید به واکنش پرخاشگران تهاجمی می کنند.

طبق دکترین علوم سیاسی، آرمانگرایی و آنارشیسم دو سوی یک سکه‌اند! زمانی که دستیابی به آرمان‌ها و ایده آل‌ها و در اینجا «وزیر اسطوره‌ای» مهیا نمی‌شود ناگزیر خشم و عصبانیت سرباز می‌کند و راست و دروغ را در هم می آمیزد. طبعاً در چنین فضایی امکان گفتگو و نقد منصفانه از فرد سلب می‌شود و آنارشیسم قدرت مخرب خود را به نمایش می‌گذارد.

 

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید