رييس كميته سياسي فراكسيون اميد: اعضاي فراكسيون اميد حاضر به حمايت از روحاني نشدند
روزنامه اعتماد :جلسه سهشنبه هفته گذشته مجلس شوراي اسلامي كه با حضور حسن روحاني رييسجمهوري و با دستوركار سوال ٨٢ نماينده عمدتا اصولگراي مجلس از رييسجمهور برگزار شد، حالا به نظر ميرسد، به نقطه عطفي در رابطه دولت و اصلاحطلبان تبديل شده است.
آن زمان وقتي نمايندگان عمدتا حامي دولت در مجلس در ٤ محور از ٥ محور سوال نمايندگان اصولگرا حاضر به حمايت از روحاني نشدند، ناظران گفتند اين تصور كه راي منفي به روحاني صرفا از جانب اصولگرايان بوده، توهمي باطل بيش نيست و قطعا اصلاحطلبان و اعتداليون مجلس نيز در اين نتيجه نقش داشتهاند. حالا جلال ميرزايي رييس كميته سياسي فراكسيون اميد از راي منفي ٣٠ تا ٤٠ درصد اعضاي اين فراكسيون به روحاني خبر داده و معتقد است اگر رييسجمهور روند دور شدن از حاميانش را ادامه دهد، بايد منتظر روزهاي بدي باشيم. ميرزايي كه ميگويد رييسجمهور و حتي بخشي از جريان اصلاحات بيآنكه بدانند، در حال مديريت شدن هستند، گفته مشكل بزرگ اين جريان آن است كه فاقد اتاق فكري منسجم بوده و است.
در روزهاي گذشته، به ويژه پس از برگزاري جلسه سوال از رييسجمهور شاهد انتقاد برخي اصلاحطلبان از دولت بوديم، علت چيست؟
اصلاحطلبان همواره انتقاداتي داشتند. اصلاحطلباني كه بهخصوص نسبت به نحوه تشكيل كابينه دوازدهم گلهمند بودند و تاكيد داشتند، انتظار پايگاه راي روحاني كه در انتخابات ٩٦ نسبت به انتخابات ٩٢ هم به لحاظ كمي و هم بهطور كيفي افزايش يافته، يعني هم تعداد بيشتري به جمع حاميان دولت پيوستهاند و هم به دليل نحوه ورود آقاي روحاني به رقابتهاي انتخاباتي، مطالبات اصلاحطلبانهتر و اساسيتري مطرح شده است. به اين اعتبار اصلاحطلبان هم نسبت به نحوه انتخاب وزراي پيشنهادي و عدم برقراري ارتباط با اصلاحطلبان در جريان تشكيل كابينه گلايههايي داشتند و هم پس از آن، به دليل اينكه رييسجمهور در ادامه راه نيز تعامل سازندهاي با حاميانش نداشت، گلهمند بودند و در نهايت نيز اين نحوه تشكيل كابينه بخش قابل توجهي از حاميان دولت را دلسرد كرد اما اصلاحطلبان از آنجا به خاطر سهمخواهي در دولت به سمت حمايت از روحاني نيامده بودند، باز به حمايتهاي خود ادامه دادند و بخشي نيز حداقل براي حفظ ظاهر هم كه شده، همچنان از دولت حمايت كردند. با اين همه، هرچه جلوتر آمديم، ديديم كه آقاي رييسجمهور ارتباط خود را با اصلاحطلبان و حاميانش بهبود نبخشيد و هنگامي كه در جريان مشكلات اقتصادي اخير، انتقادها نسبت به دولت افزايش يافت و اصلاحطلبان كماكان از آبروي خود براي حمايت از دولت خرج كردند، رييسجمهور كماكان اقدامي براي بازسازي رابطه دولت و حاميان سياسياش انجام نداد. حال آنكه تاكيد اصلاحطلبان بر لزوم توجه به پيشنهادها از سر دلسوزي و براي جلوگيري از عميقشدن مشكلات اقتصادي بود. نتيجه اين اتفاقات آن شده كه امروز ميبينيم لااقل بخشي از حاميان دولت نهتنها براي استيضاح برخي وزراي دولت وارد گود ميشوند، بلكه حتي از راي دادن به شخص رييسجمهور نيز خودداري ميكنند، چراكه ميبينند دولت و رييسجمهور توجهي به دستاوردهاي خود در چهارسال نخست نداشته و ناچار وارد ميدان ميشوند.
به اين اعتبار ميگوييد در جريان سوال از رييسجمهور در هفته گذشته، اصلاحطلبان و اعضاي فراكسيون اميد نيز به روحاني راي منفي دادند؟
بله! آنچنان كه در جلسه هفته قبل شاهد بوديم، تعدادي از حاميان دولت و حتي اعضاي فراكسيون اميد حاضر به حمايت از روحاني نشدند.
آيا اين راي تاثيرگذار بود؟
حتما! فكر ميكنم حدود ٣٠ تا ٤٠ درصد از نمايندگان عضو فراكسيون اميد در برخي محورهاي پنجگانه سوال از رييسجمهور راي منفي دادند. توجه داشته باشيم كه تعداد اندكي از اصولگرايان عضو فراكسيون نمايندگان ولايي باتوجه به نحوه پاسخگويي محافظهكارانه آقاي رييسجمهور، راي مثبت دادند.
نحوه پاسخگويي روحاني را محافظهكارانه توصيف كرديد. لطفا در اين باره توضيح دهيد.
به نظر ميرسد در حال حاضر، آقاي روحاني به نحوي مديريت ميشود. اين مديريت به اين شكل است كه رييسجمهور با دست خود تمام مسيرهايي كه در دولت يازدهم منجر به حل مشكلات و مسائل مختلف شده بود را كنار گذاشته و به سمت آن نميرود. امروز شما ميبينيد كه رييسجمهور مثلا از گفتمان «تنشزدايي در روابط خارجي» صحبت نميكند. ديگر صحبتي از «حل مسائل از طريق ديپلماسي» به ميان نميآيد و حتي مرد شماره يك ديپلماسي دولت، يعني آقاي ظريف هم به مسائلي ميپردازد كه تا پيش از اين، به نحوي ديگر ورود ميكرد. آن هم در حالي كه باتوجه به سياستهاي جديد ايالات متحده در دولت ترامپ، حقيقت اين است كه راهحل اصلي بسياري از مشكلات ما در بهبود روابط خارجي است اما روحاني حتي در مجلس هم صحبتي از اين مسائل نكرد. آقاي روحاني در آن جلسه برخلاف سخنرانيهاي ماههاي پيش خود، ديگر اشارهاي به اينكه بايد از طريق گفتوگو و با استفاده از راهحلهاي سياسي مشكلات را حل كنيم، نكرد. متاسفانه اگر روحاني به همين رويه ادامه دهد، عملا به آخر خط ميرسد و تمام ميشود. فراموش نكنيم، آقاي روحاني علاوه بر از دست دادن راي حاميانش، بخشي از پايگاه خود در حاكميت را نيز از دست داده است.
آقاي ميرزايي شما ميگوييد روحاني درحال مديريت شدن است. اين «مديريت شدن» فاعل ميخواهد. منظورتان از اين بحث چيست؟ چه كساني روحاني را مديريت ميكنند؟
ببينيد، عدهاي از طرفي به روحاني القا كردند كه اصلاحطلبان مجلس در فراكسيون اميد هيچ تاثيري در مناسبات ندارند و فقط ميخواهند بر سر دولت منت بگذارند. در نتيجه آقاي روحاني تقريبا هيچ ارتباطي با فراكسيون اميد ندارد و اصلاحطلبان را رها كرده است. ما ميدانيم روساي جمهور سابق رابطهاي بسيار نزديك با مجلس و نمايندگان موافق و مخالفشان داشتند. در دولتهاي گذشته نمايندگان گاهي چند مرتبه به صورت فراكسيوني، كميسيوني و حتي فردي با رييسجمهور ديدار ميكردند اما آقاي روحاني حاضر نيست با نمايندگان ارتباط برقرار كند. بنابراين به نظر ميرسد، عدهاي سعي دارند نگاه مثبت رييسجمهور به اصلاحطلبان را تغيير داده و اين رابطه را سرد كنند. از طرفي ميبينيم آقاي روحاني از اهدافي كه داشت، دست برداشته و برداشتم اين است كه ادامه اين روند منجر به آن خواهد شد كه روحاني به انتها برسد. من نميدانم اين جريان «اعتدال» كجا براي آقاي روحاني رايآوري داشته است. امروز آقاي روحاني رسما اعلام ميكند نه جريان چپ، نه راست. فقط اعتدال. سوال ما اين است كه اين جريان «اعتدال» چه ويژگيهايي دارد، چه كساني هستند، تفاوتهاشان با ساير جريانها چيست.
آقاي روحاني چنين نكرد و حتي كار به آنجا رسيد كه وقتي دوستان ما، به نمايندگي از فراكسيون اميد در بدو ورودشان به مجلس از ايشان خواسته بودند، اگر صريحتر صحبت نكنيد، ممكن است اميديها راي ندهند، گفته است كه اشكالي ندارد. خب راي ندهند. اينطور كه پيداست آقاي روحاني دچار نوعي سوءبرداشت از فضاي سياسي كشور است و تصور كرده اين گفتمان اعتدال بوده كه موفق به كسب آراي مردم شده است. بنابراين اگر همين امروز نسبت به بازنگري در سياستهاي دولت اقدام نشود، آقاي روحاني و همين طيفي كه تحت عنوان «اعتدال» مطرح شده، بايد مسووليت اوضاع را بپذيرند و بدانند اصلاحطلبان نميتوانند بيش از اين به پاي دولت بسوزند و ممكن است مسيرشان را از دولت جدا كنند.
اين اشاره به مديريت شدن روحاني مساله بسيار مهمي است. به نظر شما، عواقب اين وضعيت چيست؟
متاسفانه ما شواهدي از اين وضعيت ميبينيم و متاسفانه آقاي روحاني در برخي حوزهها اساسا اوضاع را رها كرده و انگار متوجه شرايط حساس كشور نيست. آقاي روحاني در حالي به حوادث ديماه ٩٦ اشاره ميكند و ميگويد پس از آن، مسير كشور تغيير كرد و دچار اين مشكلات اساسي شديم كه به نظر ميرسد هنوز پيام ناآراميهاي ديماه سال گذشته را دريافت نكرده است. آن زمان ما تاكيد كرديم كه پيام ديماه ٩٦ صرفا عبور از دولت نبوده، بلكه عبور از نظام نيز است اما انگار اين مساله باعث شده برخي تصور كنند، اين مساله به آن معنا بوده كه حوادث ديماه اصلا به معناي عبور از دولت نبوده است. حال آنكه قطعا اين تصور غلط است و حتما يكي از پيامهاي مهم آن ناآراميها نارضايتي مردم از عملكرد دولت بوده است. اما انگار رييسجمهور متوجه اين مساله نشده و حاضر به ترميم تيم دولت نشد.
رييسجمهور و دولت بايد چه ميكرد؟ به بيان ديگر دولت چگونه عمل ميكرد كه ميگفتيد پيام اعتراضات ديماه سال گذشته را دريافت كرده است؟
ببينيد، نمايندگان پيش از ورود به اين دوره جديد استيضاحها، در ٢ نامه جداگانه از آقاي رييسجمهور خواستند كه تيم اقتصادي دولت را ترميم كند. نمايندگان بارها گفتند وزراي اقتصادي ناكارآمد هستند و بايد رياست سازمان مديريت و برنامهريزي تغيير كند اما آقاي رييسجمهور اصرار كرد كه حتما نوبخت را حفظ كند تا مثلا نشان دهد كه محكم ايستاده و توجهي به منتقدانش ندارد. ماجرايي كه در جريان استعفاي نوبخت و رد اين استعفا از سوي رييسجمهور پيش آمد، گوياي همه مسائل بود. شما به ياد داريد كه فضا تا چه ميزان عليه آقاي نوبخت بود. همه نخبگان يكصدا ميگفتند آقاي نوبخت بايد تغيير كند و كار به آنجا رسيد كه حتي خود نوبخت هم اعلام استعفا كرد اما رييسجمهور اين درخواست را رد كرد. به نظر ميرسد، آقاي روحاني صرفا به حلقهاي محدود از دوستانش اعتماد دارد و مشكل ما نيز همين است كه ارادتسالاري جاي شايستهسالاري را گرفته است. امروز هركسي در اين حلقه محدود قرار دارد يا مورد تاييد اين حلقه است، اجازه فعاليت مييابد و نظرات ديگران حتي شنيده هم نميشود. متاسفانه اگر جلوي اين روند گرفته نشود، منجر به ريزش پايگاه اجتماعي مراجع سياسي، نخبگان، اساتيد دانشگاهها و فرهيختگان حامي روحاني ميشود.
به هر حال مردم زماني طولاني در حدود ٥ سال، جريان اصلاحات و دولت را يكي ديدهاند و شاهد نوعي اينهماني بودند. در نتيجه از بين رفتن پايگاه اجتماعي دولت مترادف است با از بين رفتن پايگاه اجتماعي اصلاحات. در اين شرايط كه اصلاحطلبان از دولت حمايت ميكنند اما دولت توجهي به آنها ندارد، صرفا پايگاه اجتماعي اين جريان سياسي از بين ميرود. آيا روحاني در اين شرايط انگيزه دارد كه به سمت اصلاحطلبان بازگردد؟
به هرحال جريان اصلاحات در شرايطي خاص از روحاني حمايت كرده اما نبايد فراموش كنيم كه اصلاحطلبان هم مرتكب برخي قصورها و كوتاهيها شدند. درواقع اصلاحطلبان نيز براي تنظيم رابطه خود با روحاني راهبرد مشخصي نداشتند.
آيا اصلاحطلبان، مشخصا در مجلس قادر به جلب اعتماد روحاني بودند؟ آيا مثلا رياست فراكسيون اميد توانسته اين جذابيت را براي روحاني ايجاد كند كه دولت به اعتبار يك سياستمدار تمامعيار و توانمند در مجلس دست به ائتلاف بزند؟ آيا اينطور نيست كه علي لاريجاني به اعتبار اين كاريزماي سياسي روحاني را مجاب كرده كه به سمت او حركت كند؟
البته منكر اشتباهات جريان اصلاحات نيستم اما واقعيت اين است كه لاريجاني هم فاقد آن جذابيت و كاريزماي سياسي است. متاسفانه ما در جريان اصلاحات هم به جاي حمايت و پشتيباني از يكديگر، بيشتر به دنبال خنثي كردن همديگر هستيم كه البته اين مساله نيز ناشي از همان مديريتي است كه بر دولت سايه انداخته است. امروز جريان اصلاحات نيز مديريت ميشود. نشانه آن نيز همين است كه اين جريان روزبهروز با اختلافاتي بيشتر روبهرو ميشود و اصلاحطلبان عليه يكديگر موضع ميگيرند. به نظر بنده، مشكل ما اين نيست كه فراكسيون اميد فاقد جذابيت كافي براي دولت بود. فراكسيون اميد يك فرصت و موقعيت عالي براي دولت و اصلاحات بود اما اين فراكسيون هم از جانب دولت و حلقه اطرافيان رييسجمهور و مشخصا از طريق دفتر رييسجمهور تضعيف شد و هم از سوي دوستان اصلاحطلب خودمان كه بعضا به دليل برخي انگيزههاي شخصي، فراكسيون اميد را تضعيف كردند اما اين فراكسيون همواره در رايگيريهاي حساس، بدون آنكه كمكي دريافت كرده باشد و حتي بدون آنكه از اين جريان خواسته باشند، ظرفيت خود را به كار گرفته و موثر بوده است.
با اين حساب، مشخصا نقدتان به جريان اصلاحات كجاست؟
واقعيت اين است كه اصلاحطلبان نمايندگاني در دولت دارند اما اين افراد تصميمگير نيستند. حلقهاي تصميمگير است كه اصلاحطلب نيست و چهبسا تلاش دارد، گفتماني را تحت عنوان «اعتدال» تقويت كند. اصلاحطلبان نيز باوجود آنكه از مدتها پيش متوجه اين مساله بوديم، هيچ گامي برنداشتيم كه رابطهمان با دولت را به نحوي تنظيم كنيم كه لااقل تمام سرمايه اجتماعيمان براي دولت هزينه نشود.
مشكل ديگر اين است كه جريان اصلاحات فاقد اتاق فكر منسجم است. ما شاهديم عدهاي به ديدار آقاي خاتمي رفته و عليه عارف حرف ميزنند. عدهاي نيز به ديدار عارف آمده و عليه فلان چهره سرشناس ديگر جريان اصلاحات صحبت ميكنند و اين روند همچنان ادامه دارد كه البته ما نميتوانيم جلوي اين اقدامات خصمانه را بگيريم اما ميتوانيم در يك اتاق فكر منسجم، آسيبهاي اين اقدامات را كنترل كنيم.
ما بارها شاهد نقد بزرگان جريان اصلاحات از نمايندگان فراكسيون اميد بوديم كه گفتهاند، نمايندگان ارتباطي با آنها برقرار نميكنند. اين درحالي است كه بارها از نمايندگان نيز بهطور غيرعلني شنيدهام كه ميگويند چهرههاي موثر اصلاحطلب حاضر به پذيرش نمايندگان جديد نيستند.
ببينيد مجلس دهم محلي بود براي يك پوستاندازي اساسي در جريان اصلاحات و روي كار آمدن نسل جديدي از اصلاحطلبان. به همين دليل هنوز ارتباط خوبي ميان اين افراد جديد و قديميترها برقرار نشده. از طرفي اصلاحطلبان قديمي كه رد صلاحيت شده و ما جاي آنها وارد عرصه شديم، بعضا فكر ميكنند كه ما جايشان را گرفتهايم. مديريت اين وضعيت نيز بر عهده همان اتاق فكر است كه بايد ارتباط پيشكسوتان و نسل جديد را برقرار ميكرد.
تشكيل اين اتاق فكر وظيفه كيست؟ آيا شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان اين وظيفه را برعهده نداشت؟
حتما همينطور است.
اما رياست شوراي عالي و فراكسيون اميد برعهده يك نفر است.
به نظرم هنوز هم دير نشده و اتفاقا كاري كه كميته سياسي از مدتي قبل آغاز كرد و ديدارهايي با بزرگان اصلاحات ترتيب داد، در همين راستا بود كه اميدوارم بتوانيم اولا هماهنگ باشيم و درثاني در زمان باقيمانده مجلس بتوانيم در راستاي منافع ملي اقدام كنيم.