روزهای اوج جان بولتون به پایان میرسد؟
با این حال، به زودی ممکن است در بهشت ایدئولوژیکی بولتون، دردسرهایی بوجود بیاید. او و ترامپ ممکن است برای لحظهای اشتراکنظر داشته باشند، اما این دو بر سر مسائل جدی اختلاف دارند که بسیار فراتر از نفرت علنی ترامپ از سبیل درویشی بولتون هستند. این اختلاف دیدگاهها برای مشاور امنیت ملی پیشین دردسر درست کرده و ممکن است دوباره دردسرساز شود.
یکجانبهگرایی جان بولتون، که در کل دوره حرفهایش کسی او را جدی نمیگرفت، سرانجام سیاست رسمی آمریکا شده است. اما حتی او هم نمیتواند مانع امضای توافقات توسط ترامپ شود.
به گزارش بازتاب به نقل از فارینپالیسی، ماهها پس از انتخاب شدن به عنوان مشاور امنیت ملی آمریکا، جان بولتون سعی کرد آرام باشد و اظهارات جنجالی بیان نکند. اما در هفته گذشته در نیویورک، ناگهان از سایهها خارج شد و با بیان تهدیدات آتشین علیه ایران، حتی از رئیسش دونالد ترامپ هم سبقت گرفت. او در خصوص نیروهای آمریکا در سوریه، حتی جیم متیس، وزیر دفاع، را هم غافلگیر کرد.
در پشت پرده، به طور فراینده معلوم میشود که سومین مشاور امنیت ملی ترامپ، حضورش را به روش ماهرانهای محسوس کرده است. او برای برای نابود کردن نهادهای بین المللیای تلاش میکند که در کل زندگی حرفهای سه دههایش با آنها مخالفت میکرد. در حالی که ترامپ برای مدت طولانی یکجانبهگرایی را ترجیح داده است، بولتون به توجیه و شکلدهی سیاست “اول آمریکای” ترامپ کمک کرده است. بدین ترتیب، ترامپ عملا هر تلاش چندجانبهای که قبلا آمریکا در آن سهیم بود، از جمله توافق هستهای ایران و توافق آبوهوایی پاریس- را کنار میگذارد.
با داشتن فردی مثل بولتون که با افتخار کنار او میایستد، ترامپ نشان داده است که اهمیت کمی برای گروه هفت و ناتو قائل است.
آمریکا پس از جنگ جهانی دوم، اساسا برای نهادهای بزرگ نظام جهانی نقش پدر را داشته است. اما در دوره ترامپ و بولتون، واشنگتن عملا این نهادها را یتیم کرده است.
گفته میشود که متن سخنرانی ترامپ در مجمع عمومی سازمان ملل، عمدتا توسط استفن میلر، دستیار امور سیاستی و یک ملیگرای اقتصادی سازشناپذیر، نوشته شده است، اما برخی از عبارتهایی که ترامپ استفاده کرده، ممکن است به طور مستقیم از نوشتهها و اظهارات بولتون در سالیان متمادی اقتباس شده است.
زمانی که ترامپ اعلام کرد “ما هرگز حاکمیت آمریکا را به دیوانسالاری غیرمسئول و غیرانتخابی تحویل نمیدهیم”، او در واقع نه تنها از حمله بولتون به دیوان بین المللی کیفری در اوایل سپتامبر پیروی میکرد، بلکه او سخنان یک دهه پیش بولتون را هم منعکس کرد. بولتون در کسوت معاون وزیر خارجه دولت جورج دبلیو بوش و بعدها به عنوان سفیر آمریکا در سازمان ملل، مشروعیت نخبگان غیرمنتخب “جهانیگرا” در سازمانهای بین المللی مانند سازمان ملل متحد و دیوان بین المللی کیفری را زیر سوال برد. او گفته آنها نباید به هیچ وجه تاثیری روی آزادی عمل آمریکا داشته باشند. زیرا قانون اساسی آمریکا به آنها هیچ نقشی نمیدهد. ظاهرا ترامپ با این ایده موافق است.
زمانی که ترامپ گفت: “ما ایدوئولوژی جهانیگرایی را رد میکنیم و از دکترین میهنپرستی استقبال میکنیم”، اینجا هم افکار بولتون را منعکس کرد. بولتون در سال ۲۰۰۰ نوشته بود که جهانیگرایی “یک نوع کارتلسازی جهانی حکومتها و گروههای ذینفع را نمایندگی میکند” و لاجرم به “حکومت جهانی منتهی میشود”.
بولتون، گام به گام و به طرز خستگیناپذیری آمریکا را از کنوانسیونها و نهادهای بین المللی جدا کرد. او غالبا بدور از رسانهها عمل میکند. در حقیقت، منتقدان میگویند اینجا همان جایی است که بولتون بیشترین تاثیر را دارد. یعنی به شکل یک مامور تحریککننده از دورن عمل میکند. اخیرا، چنین تلاشهایی، خروج ناگهانی آمریکا از شورای حقوق بشر سازمان ملل را رقم زد و پروژهای را تکمیل کرد که بولتون از زمانی که در سال ۲۰۰۵ سفیر آمریکا در سازمان ملل بود، روی آن کار میکرد.
تقریبا در اغلب دوران حرفهایش، بولتون مورد سرزنش قرار گرفته است. علیرغم آنکه دولتهای قبلی، هر دو جمهوریخواه و دمکرات، در کار با سازمان ملل و به رسمیت شناختن نهادهایی مانند دیوان بین المللی کیفری محتاط بودهاند، اما هیچکدام به موضع تندرو ترامپ و بولتون نزدیک نشدهاند. در دولت اول جورج دبیلو بوش، کالن پاول، وزیر خارجه، تلاش کرد از بولتون خلاص شود. بنا به گفته چندین منبع وقت دولت بوش، کوندلیزا رایس هم با انتصاب او به سمت معاون وزیر خارجه مخالفت کرد و به دستیارانش گفته که او از اینکه بوش، بولتون را به سمت سفیر در سازمان ملل منصوب کرده، خوشحال است. زیرا این بدان معنا بود که بولتون در واشنگتن، آسیبهای کمی ایجاد خواهد کرد.
اکنون، بولتون سرانجام به آرزوهایش رسیده است. جهان بینی او، ظاهرا سیاست رسمی آمریکا شده است. او که شورای امنیت ملی را از کارمندان دوره اوباما و اچ آر مک مستر پاکسازی کرده است، در اظهار نظر راحت است. مکمستر نسبت به ترامپ، دیدگاه نزدیکتری به جهانیگرایی داشت. او و رکس تیلرسون، وزیر خارجه معزول، هر دو تلاش کردند ترامپ را به ماندن در توافق هستهای ایران متقاعد کنند، اما موفق نشدند. در مقابل، بولتون در سخنرانی روز پنجشنبهاش در نیویورک، توافق هستهای را “بدترین شکست دیپلماتیک در تاریخ آمریکا” دانست.
از همه جذابتر برای بولتون این است که همه این مسائل در جایی اتفاق افتاد که او آن را قلمرو خصمانه، یعنی مقر سازمان ملل، میدانست.
غالبا بولتون را به خاطر حمایت سرسختانهاش از جنگ عراق، یک نئومحافظهکار میدانند. اما او خودش این برچسب را قبول ندارد. بولتون بیشتر مایل است خود را یک آزادیخواه مسلح بداند. از دیدگاه او، چپهای آمریکایی برای دههها، قدرت آمریکا را به خویشتنداری گالیورگونه محدود کردهاند.
بولتون، با بسیاری از توافقنامهها مخالفت کرده و یکی از طرفداران اصلی جنگهای تجاری ترامپ است.
با این حال، به زودی ممکن است در بهشت ایدئولوژیکی بولتون، دردسرهایی بوجود بیاید. او و ترامپ ممکن است برای لحظهای اشتراکنظر داشته باشند، اما این دو بر سر مسائل جدی اختلاف دارند که بسیار فراتر از نفرت علنی ترامپ از سبیل درویشی بولتون هستند. این اختلاف دیدگاهها برای مشاور امنیت ملی پیشین دردسر درست کرده و ممکن است دوباره دردسرساز شود.
یکجانبهگرایی بولتون، صرفا ایدئولوژیکی است، اما یکجانبهگرایی ترامپ، بیشتر تعاملی است. در حالی که تندوری بولتون باعث شده او هرگونه سازش با دولتهای یاغی که گمان میرود برای منافع ملی آمریکا خطرناک هستند، را رد کند، یکجانبهگرایی ترامپ بیشتر از این عقیده او ناشی میشود که آمریکا باید از سلطه اقتصادی و نظامی خودش برای بدست آوردن توافقات بهتر با کشورهای مخالف استفاده کند. در حالی که بولتون و همچنین ترامپ معتقدند که نهادهای بین المللی همچون ناتو و گروه هفت فقط قدرت آمریکا را محدود میکنند، رئیسجمهور آمریکا تمایل بیشتری برای کار با آنها دارد اگر آنها مسئولیتهای امنیتی بیشتری را برعهده بگیرند. علاوه بر این، ترامپ نشان داده است که بسیار بیشتر از بولتون به مذاکره با دولتهای متخاصم با آمریکا مانند روسیه، تمایل دارد.
بولتون در گفتگوهای کره شمالی در اوایل سال جاری میلادی متوجه این مسئله شد. پس از اینکه او “مدل لیبی” را به عنوان برنامهای برای خلع سلاح هستهای کره شمالی معرفی کرد، ترامپ، مشاور امنیت ملی خودش را به حاشیه راند و با کیم جونگ اون مذاکره کرد. مدل لیبی بدان معنا بود که آمریکا در ازای هستهایزدایی کره شمالی، هیچ چیزی به کیم جونگ اون ندهد. کیم (برخلاف سرنوشت نهایی معمر قذافی لیبی) نه تنها در مقابل، چیزی دریافت خواهد کرد و جان سالم به در خواهد برد، بلکه ترامپ به کیم قول داده که در اثر توافق، “ثروتمند خواهد شد”.
این اولین بار نبود که بولتون با رد کردن سازش، از رئیسجمهور فراتر رفت. در سال ۲۰۰۳، دولت بوش به دنبال این بود که لیبی توسعه سلاحهای کشتار جمعی، از جمله تسلیحات هستهای، را رها کند. قذافی در ازای رها کردن تسلحاتش، از واشنگتن خواست که هدف تغییر رژیم را کنار بگذارد. اما به گفته مقامات آمریکایی و بریتانیایی، بولتون با رد این امتیاز، تقریبا گفتگوها را نابود کرد. پس از کنار گذاشتن بولتون به اصرار بریتاینا، دولت بوش با آن خواسته موافقت کرد. تنها پس از کنار رفتن بولتون از مذاکرات بود که قذافی با تسلیم برنامه سلاح کشتار جمعیاش موافقت کرد.
ترامپ از شهرتش به عنوان انجامدهنده بزرگ توافقات، لذت میبرد. یعنی او مانند دورانی که تاجر املاک بود، میتواند به طور چهره به چهره کارهای بزرگی انجام دهد. زمانی که ترامپ از متن مکتوب منحرف میشود، شباهت بسیار کمی با بولتون پیدا میکند. به عنوان نمونه، قبل از سخنرانی آتشینش علیه ایران در هفته گذشته، او یک توئیت مسالمتآمیز درباره حسن روحانی، رئیسجمهور ایران، منتشر کرد و گفت:” من مطمئن هستم که او مرد بسیار دوستداشتنی است”. روز بعد، ترامپ در یک سخنرانی غیرمکتوب، از سازمان ملل به خاطر مبارزه با قاچاق مواد مخدر ستایش کرد و گفت: این نهاد بین المللی “پتانسیل عظیمی” دارد. بولتون در تمام دوران شغلیاش هرگز سخن بسیار آشتیجویانهای درباره سازمان ملل نگفته بود.
بدین ترتیب، این کاملا محتمل است که علیرغم تهدید هفته گذشته ترامپ به اعمال تحریمهای بسیار سخت علیه ایران – که روحانی آنها را تلاشی برای تغییر رژیم دانست- او با خوشحالی از آن اهرم برای تنظیم یک نشست به سبک نشست سنگاپور با رئیسجمهور ایران استفاده خواهد کرد. اگر چه ایران در حال حاضر گزینه دیدار را رد میکند، اما چنین تحولی، دستور کاری که بولتون در سخنرانی هفتهگذشتهاش در نیویورک معرفی کرده، را آشفته خواهد کرد. مشاور امنیت ملی، مانند گذشته تلویحا گفته آمریکا ممکن است به ایران حمله کند. بولتون در خصوص ایران گفت:” ما رصد میکنیم و ما به سراغ شما خواهیم آمد”.
در رابطه با متیس، که گفته بود ماموریت نیروهای آمریکایی در سوریه، فقط شکست دادن داعش است، بولتون اعلام کرده که این نیروها باید برای بازداشتن ایران در آنجا باقی بمانند. اگر ترامپ ناگهان رویهاش در خصوص تهران را مانند آنچه با پیونگیانگ انجام داد، تغییر دهد، این سیاست هم ممکن است شکست بخورد.
همانگونه که یک دیپلمات کهنهکار آمریکایی گفته:” بولتون برای غرایز رئیسجمهور، ساختار فکری تهیه میکند، اما رفتارهای دمدمیمزاج ترامپ، او را ناامید خواهد کرد”.