روایت تهمینه میلانی از حضور در زندان اوین

    کد خبر :399292

تهمینه میلانی در مصاحبه با رسانه دولت از زندانی شدن خود صحبت کرده است. او می گوید در زمان اکران فیلم «نیمه پنهان» به دلیل این که رئیس جمهور و وزیر ارشاد وقت حاضر نشدند این فیلم را از پرده سینماها پایین بکشند او به زندان منتقل شد. او همچنین می گوید آن زمان فرج الله سلحشور از او به به عنوان «مگس مزبله» یاد کرده بود و به همین دلیل در اواخر عمرش از او حلالیت طلبید.

کارگردان « دو زن» درباره ماجرای پرونده ۱۴ سال قبل اش به ایرنا گفت: «برای اولین بار این ماجرا باید روشن شود. سالی که من فیلم «نیمه پنهان» را ساختم اصلاً فکر نمی‌کردم من را زندان ببرند. من و همسرم فکر می‌کردیم که با ساختن این فیلم مسئله قضاوت را نقد می‌کنیم و می‌گوییم که یک بچه ۱۷-۱۸ ساله هر کسی که می‌خواهد باشد جانی نیست و ‌نباید قضاوت شود، بلکه باید او را تحت آموزش قرار دهیم، اگر تفکر او خطاست.

بنابراین فیلم «نیمه پنهان» را ساختیم ولی این فیلم به مذاق بعضی‌ها خوش نیامد. یک روز آمدند ریختند و من را به زندان بردند. آن روز سخت مریض بودم. اصلاً نمی‌خواهم وارد جزییات شوم چون بسیار روزهای بدی بود. تصور کنید فیلم من روی اکران است و من زندان هستم برای همان فیلم. چون جناح چپ ما که آن موقع آقای خاتمی رئیس‌جمهور بودند و آقای مسجدجامعی وزیر بودند، حاضر نبودند فیلم را پایین بیاورند.

می‌گفتند ما به این فیلم مجوز داده‌ایم و کارگردان با مجوز ساخته است . ولی از آن طرف من را انداخته بودند زندان و دنبال محاکمه. هر روز ۶ صبح من را پیش رئیس دادگاه می‌بردند. چهارتا جرم بزرگ به من تفهیم کرد. یک روز مرا از زندان انفرادی به بند عمومی منتقل کردند. چون آقای خاتمی بالاخره من را پیدا کرده بودند، که من کجا هستم آن موقع در بند ۲۰۹ اوین بودم.

وقتی به بند عمومی منتقل شدم پس از مدت‌ها آدم دیدم و خیلی خوشحال شدم. بدنم خیلی کثیف بود و من را حمام بردند. هر کدام از زندانی‌ها در سبدی که برایم درست کرده بودند، از پرتقال تا سیب تا مسواک تا لباس برایم تهیه کردند. این زن‌های زندانی که فهمیده بودند من کی هستم لطف را تمام کردند. این از آن خاطراتی است که هرگز از قلبم بیرون نمی‌رود.

یادم است همانجا یک روزنامه جلوم گذاشتند و من دیدم یک آقایی به اسم فرج‌الله سلحشور نوشته: تهمینه میلانی به «مگس مزبله» می‌ماند و رفتار و کردار ضد اسلامی ایشان اظهر من الشمس است. من هر چه فکر کردم دیدم این آقا را نمی‌شناسم. چون هنوز یوسف پیامبر را هم نساخته بود. گفتم که این آقا کیه که من نمی‌شناسمش ولی آنقدر خوب مرا می‌شناسد که می‌فهمد من مگس مزبله هستم! غرورم شکست.

بچه‌ام هم ۶ سالش بود خیلی کوچک بود. خودم عذاب وجدان داشتم. من چه کار کرده‌ام که الان بچه من باید صدمه ببیند. آن حال بد واقعاً هیچ‌وقت یادم نمی‌رود. خیلی غصه خوردم. گذشت و برخلاف نظر این دوستان که دلشان می‌خواست با بلایی که سر من می‌آورند، ‌من کشته خواهم شد و این‌طور درس عبرتی به دیگر کارگردان‌ها خواهند داد.»

او در ادامه مدعی شد: «این‌ها مایل بودند که با مرگ من یک درس عبرتی به دوستان کارگردان بدهند. آقای خاتمی پیش رهبر رفتند. مسجدجامعی هم نزد ایشان رفت. امضا کردند که من از زندان بیرون بیابم و محاکمه شوم. پنج سال دادگاه رفتم و تبرئه شدم. خب ! این تبرئه برایشان سنگین بود و دردناک. این همه نقشه‌ها کشیده بودند ولی من آزاد شده بودم.»

او در بخش دیگر این گفت‌وگو از حلالیت خواستن سلحشور صحبت کرده است: « زمان گذشت و‌ آقای سلحشور در بستر بیماری افتاد. یک روز آقایی از بیمارستان به من زنگ زدند ، گویا آقای سلحشور نمی‌توانست حرف بزند. گفت فرج از تو حلالیت می‌خواهد. پرسیدم شما کی هستی؟ گفت فکر کن برادرش.

نه اینکه برادر واقعی‌اش باشد شاید برادر دینی. گفتم بهش بگو من نه بلدم کسی را نفرین کنم و نه کینه‌ای می‌گیرم راحت باشد من مشکلی ندارم. البته تاوانش را من دادم. ۱۴ سال بعد یک خبر دروغ را توی بوق و‌ کرنا می‌کنند. من به کی بگویم؟ این ظلم و بی‌عدالتی است، آن‌هم در حق کسی چون من!

که نه یک چک برگشتی دارد نه به کسی بی‌ادبی کردم. نه حاضرم حتی کسی از من مکدر و ناراحت شود! این چه رفتاریست با کارگردانی که همه جای دنیا او را روی سرش می‌گذارد، می‌کنید. به نفع چه کسی است؟»

میلانی در پایان گفت: «آن کارشناسان همگی متعلق به جناح مخالف بودند. آقای شمقدری معاون وزیر شدند، سجادپور مدیرکل شد! به نظر من زمان بزرگ‌ترین داور است. ببینید هیچ‌کدام از این آقایان‌ دیگر فیلم نمی‌سازند. با وجود اینکه کمک‌های دولتی می‌گرفتند و حمایت می‌شدند!

ولی من هنوز بعد از این همه ‌سال که روی پای خودم ایستادم و با کمک همسرم روی پاهایم ایستادم و دارم فیلم می‌سازم. این‌ها نمی‌تواند اتفاقی باشد. این‌ها برمی‌گردد به چیزی که شما در درونتان حس می‌کنید و حسی که به جامعه‌تان دارید.

نکته خیلی مهم که من به آن اعتقاد کامل دارم این است که شما وقتی یک کار زشتی انجام می‌دهید، خودتان را در درون خود تنبیه می‌کنید و تبدیل به هیچ می‌شوید. من نیازی ندارم تنبیه شوم. چون سعی‌ام را می‌کنم که آدم خوبی باشم. بنابراین من همیشه می‌توانم خلق کنم. ولی آنها نمی‌توانند!»

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید