رسانهای که به رقبایش رحم نمیکند!
در ساعات اخیر خبر حمله مسعود فراستی، منتقد شناخته شده، به سریال «مانکن» جزو خبرهای داغ بود. خبری که با وجود جالب بودنش، تعجبی هم برنیانگیخت. همه روحیات مسعود فراستی را میشناسند و میدانند که به کمتر کسی رحم میکند.
در مقابل هم اثری قرار داشت که بسیاری از منتقدان و بینندگانش آن را کمارزش قلمداد کردهاند و توجه چندانی جلب نکرده. صابون مسعود فراستی پیش از این هم به سریالهای نمایش خانگی خورده بود و مثلا نقد منفی او در مورد سریال ممنوعه با واکنشهایی در شبکههای اجتماعی مواجه شده بود. اگر بگوییم این نقدها در حالی است که کسی تحلیل مثبتی از فراستی بر آثار نمایشخانگی به یاد ندارد، اغراق نکردهایم. اگرچه میتوان این موضوع را به شیوه نقد فراستی مربوط دانست که به کمتر اثری محل میگذارد و حتی نسبت به سریالهای تلویزیون هم نظر خوشی ندارد.
اما موضوع وقتی جالب میشود که بدانیم روزنامه ارگان صدا و سیما در صفحهای ثابت، بطور مرتب به بررسی سریالهای بخش خصوصی میپردازد و تقریبا همه آنها را از دم تیغ میگذراند. این روزنامه همانطور که در روزهای اخیر به سریال «دل» پرداخته و آن را به کلی بیارزش قلمداد کرده بود، در گذشته هم اکثر سریالها را با نگاهی منفی تحلیل کرده و به آنها تاخته بود. تا جایی که به یاد داریم، جامجم حتی به سریال شهرزاد که طرفداران پرشماری داشت و یکی از سریالهای موفق شبکه نمایش خانگی محسوب میشد هم ایراد میگرفت و مثلا در نقدی نسبتا منصفانه درباره آن نوشته بود:« شهرزاد با اینکه در مجموع سریال موفقی بود و رضایتمندیهایی به همراه داشت، اما شخصیتهای نچسب و غیرجذاب، صحنهها و دیالوگهای آبکی و غیرضروری و بیهوده و البته گافهای بامزه و خندهدار کم نداشت.
سه فصل شهرزاد سطح و کیفیت یکسانی نداشت و مرتب شاهد نوساناتی در قصه بودیم. شهرزاد شروع خوبی به لحاظ فضاسازی و قصه و شخصیت پردازی داشت و گرههای خوبی ایجاد کرد، اما این وضعیت پیوستگی نداشت و وقتی مخاطب به داستان دل میبست و منتظر اتفاقات مهم دیگری در قصه بود، اتفاقا سریال کند و کشدار میشد و هیچ اتفاق مهمی نمیافتاد و قصه در عرض پیش میرفت.»
یا جای دیگری در مورد فصل دوم این سریال آمده بود:« شهرزاد 2 هم پشت ظاهر فریبندهاش همچنان اگر مورد اقبال نسبی قرار میگیرد، نان جذابیت قسمت اول و البته عادت تماشاگران را میخورد. سری دوزی سینما و شبکه نمایش خانگی، دامن خانم دکتر و عشاق او و دیگر بستگان و دوستان این سریال را گرفته است و نتیجه مجموعهای شده غیرجذاب، حیران و سرگردان و راه گمکرده که باری به هرجهت پیش میرود.
پیرو همان سوداگری موردنظر است که تولید این مجموعه با شتاب پیش رفت و همچنان هم این روند ادامه دارد. درحالی که برخی این روزها مشغول تماشای فصل دوم شهرزاد هستند، فتحی فاز جدید (به عبارتی فصل سوم) آن را کلید زده است، بدون اینکه منتظر بازخوردهای نهایی مردم باشد. روند بیجان و نچسب این سریال در فصل جدید طوری است که حتی بعضی از طرفداران پروپاقرص فصل اول قید تماشای آن را زده اند یا دست بالا فقط برای اطلاع از سرنوشت شخصیتها قصه را دنبال میکنند.» این رسانه در نوبتهای متفاوت به بررسی گافهای شهرزاد میپرداخت و بدون این که امکان تبلیغ به این سریال بدهد، هیچوقت هم تریبونی به سازندگان آن نداد. که تازه فتحی کارگردان سریال از چهرههای محبوب و خدمتگزار همین سیما بود و غریبه نبود.
این که صدا و سیما دل خوشی از رقبای بخش خصوصی خود نداشته باشد، نه شگفتانگیز است و نه غیرمنطقی، اما این که از همه ابزار خود برای رو کم کردن و ضعیف نشان دادن رقبا استفاده کند جوانمردانه نیست. بودجه صدا و سیما در واقع از جیب همه مردم است و متعلق به تلاشگران بخش خصوصی سینما و تلویزیون هم هست. اگر صدا و سیما تریبونهای بزرگی در دسترس دارد، دلیل نمیشود که آنها را با تمام قدرت بر ضد حریفان کمتوان و بدون ارگان به کار بیندازد و یک طرفه به مسلخ ببردشان.
حق این است که اگر صدا و سیما نقدی بر آثار سیمای خانگی دارد، اجازه نظرات متفاوت و دفاع را هم به متهمان بدهد. فارغ از این که آثار باارزش و فاخرند یا به قول سیما و تریبونهایش آبکی. این جنگ و دعوا را در زمان سریالهای مهران مدیری هم به یاد داریم. این که شنیده میشد تلویزیون بابت سریالهای قهوه تلخ و ویلای من مهران مدیری را ممنوعالتصویر کرده و حتی نامی از او در تبلیغات تلویزیونی انیمیشن تهران 1500 نمیآورد.
اگر بخش خصوصی سینما، شبکههای تلویزیونی و روزنامه و سایت مستقل داشت و میتوانست هماورد صدا و سیما باشد، شاید چنین کلکل و رقابتی قابل پذیرش بود. اما این که مدیران جام جم برای تبلیغ خود و تخفیف رقبا از امتیازاتشان استفاده کنند و وقت و امکانی به حریف ندهند، نه جوانمردانه است، نه منصفانه است و نه حرفهای.