دولت، میدان اقتصاد را خالی نکند
عصر روز شنبه (2روز قبل) نخستین مستند تبلیغاتی حسن روحانی از صدا و سیما پخش شد و قرار است همین مستند دوباره تکرار شود.
مستندی که شروعی خوب و ساختاری قابل قبول داشت و در عین حال قادر بود، حساسیت بینندگان را هم برانگیزد. در این مستند مهمترین دستاوردهای دولت در حوزههای سیاست خارجی، محیط زیست، نفت و سلامت مرور شد و تا حدود زیادی توانست در این موارد تاثیرگذار باشد. حوزههایی که تاکنون محور اصلی هجمه رقبا نبوده و مردم نیز پذیرفتهاند که کارهای قابل قبولی صورت گرفته است. بنابراین در مورد موضوعاتی که مطرح شد، مانور خوب و سنجیدهیی صورت گرفت ولی حلقه گمشده عملکرد دولت و کانون اصلی تاخت و تاز رقبا یعنی اقتصاد مغفول ماند. انگار خود دولت هم باور کرده که زورش در میدان اقتصاد به رقبا نمیچربد و بهتر است به مسائل دیگری ورود پیدا کند. این برداشت وقتی با عامه مردم و از صدا و سیما سخن میگوییم، کار درستی نیست و بیجهت عرصه برای رقبا و جلب آرای خاکستری خالی شده است. چگونه دولت دستاورد خود در ثبات بازارها و جمع شدن صفهای خرید سکه و دلار را نادیده میگیرد و در مورد آن حرفی به میان نمیآورد؟ طبیعی نیست که یک دولت در 8 سال با چند صد میلیارد دلار درآمد خالص اشتغال سالانه 14000نفری داشته باشد و دولت دیگری با منابعی به مراتب کمتر به رکورد 700هزار شغل رسیده باشد و آن را کتمان کند؟ ممکن است مشاوران کمپین انتخاباتی حسن روحانی تصور کرده باشند که وقتی موج بیکاری جامعه را درنوردیده نباید بر آن تمرکز کرد اما رقبا از همین روزنه درحال جمعآوری رای هستند. شکی نیست که هوش جامعه برای آینده به کسی اعتماد خواهد کرد که قبلا کارنامهیی مناسب از خود بر جای گذاشته باشد و گرنه اگر تنها به وعده و وعید بود که از همین حالا رییسجمهور دوازدهم مشخص است. ورود به تبلیغات انتخاباتی با این پیشفرض که نقاط سوال و ناامیدی جامعه را نادیده گرفت یک اشتباه استراتژیک است و اتفاقا با مقایسه عملکردها میتوان امیدی واقعی و حساب شده ایجاد کرد تا جامعه بار دیگر به دام اصلاحات یک شبه و قولهای میلیونی نیفتد.
با این اوصاف جامعه اکنون به طرز قابل توجهی 2مشکل اصلی بیکاری و معیشت نامناسب دارد که باید نسبت به ریشههای آن و پیشرفتهای حاصل شده، قانع شود. اگر تهدیداتی اینچنینی نبود که هیچگاه انتخابات به یک چالش جدی تبدیل نمیشد و یک تفکر خیالپرداز برای دورههای مکرر اداره کشور را در دست میگرفت. تیمی قادر است رقابتهای انتخاباتی را به سود خود به پایان ببرد که توانایی تبدیل تهدید به فرصت را داشته باشد و نقطه ضعفهای حریف و نقطه قوتهای خود را برجسته کند. مثلا همگان میدانند که طرح تحول سلامت با همه ایرادات فنی به عنوان یک نقطه قوت برای اقشار ضعیف یک گشایش جدی بود و یادآوری آن کاری موثر و سازنده است اما هنوز دولت، شجاعت کافی برای ورود به کارزارهای چالشی را ندارد. در این کارزارهاست که توجه آرای خاکستری یا حتی آنها که قصد رای دادن ندارند به یک جریان یا تیم جلب میشود و میتواند برگ برنده انتخابات باشد.
لذا دور ماندن و دهنکجی دولت به دستاوردهای مسلمش ازجمله رشد اقتصادی، کنترل تورم و ثبات بازارها قابلیت این را دارد به پاشنه آشیل حسن روحانی تبدیل شود. حالا وقت آن است که با گرفتن بازخوردها از مستند اول با نگاهی عملیاتیتر مستند دوم را اصلاح کرد و اصراری بر تکرار مو به مو صورت نگیرد. میدانیم دیده شدن مستندها تنها از طریق صدا و سیما نیست و شبکههای اجتماعی این وظیفه را بهتر و مفیدتر انجام خواهند داد. پس مشاوران حسن روحانی بدون هیچ درنگی از یک اخلاق تاریخی ایرانیان فاصله بگیرند و با رویارویی تمامعیار با تهدیدها، فرآیند فرصتسازی را کلید بزنند. ایرانیان چه در مناسبات اجتماعی خود و چه در ساختارهای سیاسی رده بالا، متخصص هرز فرصتها و دفع تهدیدها هستند و این سنت اگر با تدبیر راهبران کمپین حسن روحانی همراه شود حداقل به اندازه زمان یک انتخابات شکسته خواهد شد. به عبارت دیگر نه تنها باید تهدیدها را دور کرد بلکه با کنترل آنها، فرصتهایی هر چند کوچک ساخت و از این فرصتها استفاده بهینه کرد. با وجود این مردم نیز که سال 92 به خوبی تهدید حضور اقتدارگرایان در راس قدرت اجرایی را دفع کردند، قانع خواهند شد که فرصت حسن روحانی را از دست ندهند. حلقه اول این دومینو اگر از سوی روحانی به زمین بیفتد با استقبال مردم تا آخر ادامه پیدا خواهد کرد و با قبول همه کاستیها، پیمان با دولت یازدهم تجدید میشود.
همین رویکرد اگر در مناظره آخر یعنی مناظره اقتصادی نیز دنبال شود، بعید است دو کاندیدای رقیب بتوانند کاری از پیش ببرند و مرزهای دامنه نفوذ خود را از سبد رای اصولگرایی عبور دهند.
سبدی که خطری برای حسن روحانی ندارد و تاریخ ثابت کرده از پس رییسجمهورسازی برنمیآید. جای تردید نیست که چالشهای هدفمند و واقعی، نرخ مشارکت را به اندازهای بالا میبرد که برای یک دوره دیگر اعتدالگرایان بر مسند قدرت باقی بمانند و مسیر هموار شده برای پیشرفت قطع نشود.
بدون شک نرخ مشارکت پایین تنها آرزوی اصولگرایانی است که به درستی فهمیدهاند آرای آنها یک سقف معمول و مشخص دارد و جابهجا کردن آن با کاندیداهایی از این دست دور از ذهن است، مگر اینکه غفلت رقیب ورق را برگردانده و اتفاقی غیرمنتظره رخ بدهد.
*کارشناس اقتصادی