دورخیز جعفر پناهی برای خرس طلای برلین
در یکی از این فیلمها او کودکی را سوژه خود میکند و او را مقابل دوربین میشکند تا درام اثرش را شکل دهد. چنین اقدامی به شکل واضحی با کدهای اخلاقی مستندسازی به کل در تضاد است. ثبت تصویر از قربانی به ویژه قربانی که از قدرت تشخیص کافی به واسطه سن یا هوشیاری برخوردار نیست، بدون رضایت بستگانش نه تنها غیراخلاقی است بلکه میتواند جنبه حقوقی داشته باشد…
جعفر پناهی این روزها تصاویری از مناطق سیل زده خوزستان در فضای مجازی منتشر میکند که ظاهراً بخشی از مواد خام او برای ساخت مستندی درباره سیل اخیر است؛ تصاویری که انتشار بخشهایی از آن اسباب خشم عمومی در فضای مجازی شد چرا که او بدون در نظر گرفتنِ شرایط بحرانی که زنان و کودکان این مناطق با آن مواجه هستند، به دنبال شکستن آنها مقابل دوربین است تا شاید بار دیگر یک خرس طلا از برلین به دستش برسد.
جعفر پناهی کارگردان سینما در آذر 1389 به اتهام اجتماع و تباني و تبليغ عليه نظام به شش سال حبس تعزيري و به عنوان تتميم مجازات به 20 سال محروميت از حقوق اجتماعي شامل ساختن فيلم، نوشتن هر نوع فيلمنامه، مسافرت به خارج از كشور و مصاحبه با رسانهها و مطبوعات داخلي و خارجي محكوم شده است. این مجازات اما فرمالیته بود و پناهی تنها نتوانست از ایران خارج شود و سایر امور به صورت روتین توسط او انجام شد و تا اینجا چنین جایزه بین المللی برای فیلمهایی که در دوره محکومیت ساخته، برده و حتی کپی رایت فیلمهایش را نیز فروخته در اروپا اکران شدهاند!دورخیز جعفر پناهی برای یک خرس طلای برلین؟
در سال 2011، مستند «این یک فیلم نیست» را ساخت که جایزه مربی طلایی جشنواره کن را به دست آورد. او در سال 2013، فیلم «پرده» را ساخت که خرس نقرهای برلین را به دست آورد. این کارگردان در ادامه در سال 2015 «تاکسی» را ساخت که این بار خرس طلایی برلین را به او دادند. پناهی در سال 2018 نیز فیلم «سه رخ» را ساخت که برنده جایزه بهترین فیلمنامه جشنواره کن شد تا بدین ترتیب روند اهدای جوایز به او که جامه قربانی را بر تن کرده و سود چنین ژستی را میبرد، تداوم داشته باشد.
پروژه تازه جعفر پناهی اما ظاهراً یک مستند است. او به مناطق سیل زده خوزستان رفته تا نظیر برخی دیگر از مستندسازان، بدبختی مردم خوزستان را بستری برای ساخت یک اثر جذاب برای جشنوارهها کند. او در این مناطق تصاویری منتشر کرده که واکنشهای تندی را در پی داشته است. از انتشار ویدیویی نژادپرستانه که تاکید دارد عراقیها نباید به ایرانیها کمک کنند و فلسفه کمکهای بین المللی در چنین مناطقی که با تکیه بر آن صلیب سرخ جهانی شکل گرفته را زیر سوال میبرد تا تصاویری که مشخصاً زمینه ساز تخریب کرامت انسانی و تحقیر مردمانی است که زندگیشان را آب برده است.
در یکی از این فیلمها او کودکی را سوژه خود میکند و او را مقابل دوربین میشکند تا درام اثرش را شکل دهد. چنین اقدامی به شکل واضحی با کدهای اخلاقی مستندسازی به کل در تضاد است. ثبت تصویر از قربانی به ویژه قربانی که از قدرت تشخیص کافی به واسطه سن یا هوشیاری برخوردار نیست، بدون رضایت بستگانش نه تنها غیراخلاقی است بلکه میتواند جنبه حقوقی داشته باشد و به جرم انگاری و دریافت غرامت در هر کشوری منتهی شود. با این حال گاهی شهوت دریافت جایزه از جشنوارههای کن و برلین و ونیز، باعث میشود اشخاص فطرت ذاتیشان را سرکوب کنند و سنگدلی ابزار حرفهشان شود.
جعفر پناهی همیشه فیلمساز متوسط بودی که همچون برخی دوستانش صرفاً با حرکت روی خطوط قرمز یا عبور از خطوط قرمز و «تولید فیلم به قصد توقیف» در راستای ایجاد تنش و معرفیِ خود به جشنوارهها به عنوان یک کارگردانِ هنجارشکن به کسب پرداخته است. این رفتارها پس از بازنشستگی پناهی از کارمندی سازمان صداوسیما تشدید شد و اکنون به گونهای همه چیز را نادیده میگیرد که حتی طرفدارانش نیز نمیتوانند با منطق از رفتارهایش در میانه یک سیل خانمانبرانداز دفاع کنند.
جای تاثر دارد که برخی مسئولین در سالهای اخیر به کمک جعفر پناهی آمدهاند و زمینه لازم را فراهم کردهاند تا پناهی به چنین مسیری فرو بغلطد و هرچه ساخت توسط محافل بین الملل به صورت چشم بسته مورد ستایش قرار گیرد. بیشک اگر او یک فیلم ضعیف اما سیاه درباره سیل خوزستان بسازد، همچون فیلمهای اخیرش با موجی از تحسین و جوایز بین المللی مواجه میشود و همین تصمیمِ از پیش تعیین شده ی برخی جشنوارههای بین المللی باعث شده او حتی به هموطن کم سن و سالش در میان مصیبت نیز رحم نکند. با دنیای بیرحمی مواجه هستیم که جعفر پناهی به خوبی قواعد آن را درک کرده است!