دلایل جاودانگی فروغ فرخزاد
![دلایل جاودانگی فروغ فرخزاد](https://baztab.ir/wp-content/uploads/2017/12/24-27.gif)
چرا شاعران معاصر ما همانقدر که عاشق شعر و شاعری هستند، به سینما هم عشق میورزند؟ این سوالی است که همیشه ذهن مرا درگیر میکند و هیچگاه به جواب روشن هم نمیرسد.
بدون شک فروغ فرخزاد اولین کسی بود که این علاقه را بروز داد اما بعد از آن میبینیم که در فیلم «آرامش در حضور دیگران» ساخته ناصر تقوایی، شاعران بنامی مثل منوچهر آتشی، پرتوی، نوریعلا و محمدعلی سپانلو بازی میکنند. طی این سالها هم شاهدیم شمس لنگرودی، شاعر گرامی و دوست عزیز بنده عشق زیادی به بازی در فیلم دارد و علاوه بر ایفای نقش در فیلم «احتمال باران اسیدی» و چند فیلم دیگر، ظاهرا امسال هم با فیلم «دوباره زندگی» ساخته رضا فهیمی در سی و ششمین جشنواره فیلم فجر حضور دارد.
اما عشق فروغ فرخزاد به سینما تا اندازهای بود که پای او را به رابطه با ابراهیم گلستان هم باز کرد. با اینکه فروغ قبل از هر گونه رابطهای با گلستان تجربه بازیگری در نمایش «شش شخصیت در جستوجوی نویسنده»، نوشته لوئیجی پیراندلو، یک فیلم گزارشی، فیلم مستند و فیلم کوتاه «رقص رونما» را هم داشت، اما رابطه با ابراهیم گلستان و عشقی که میانشان شکل گرفت، وجه دیگری از فروغ را نشان داد؛ شاهد این روایت هم فیلم مستند «خانه سیاه است»، تنها فیلمی است که فروغ فرخزاد ساخته. واقعیت این است که همان یک فیلم شاهکاری در تاریخ سینمای ایران است که نگاه انسانی فروغ به چرکترین مکان موجود در یک جامعه یعنی جُذامخانه را که از در و دیوارش نکبت، چرک، زخم و خون میریزد، نشان میدهد. تنها یک نگاه شاعرانه میتواند چنین فیلمی را تماشایی کند و در واقع ما با اثری روبرو هستیم که یک شاعر یکی از کانونهای تلخ جامعه را طوری روایت میکند که دیدنی و ماندگار است.
با وجود استعداد بینظیر و نگاه ویژه فروغ به فیلمسازی و سینما، اما بدونشک ابراهیم گلستان در نقش مرشد و راهنمای فروغ در تمام مراحل ساخت این فیلم همراه او بوده است. این همراهمی اما تنها در فیلم و سینما خلاصه نشد؛ رابطه عاشقانهای که حتی کاوه گلستان هم به وجود آن اعتراف کرده، رابطه دوجانبه کاملکنندهای بود که نه تنها در زندگی گلستان تاثیر زیادی داشت، بلکه روی شعر فروغ فرخزاد هم اثرگذار بود.
فروغ بدون شک یکی از نوابغی بود که به راحتی میتواند در کنار شاعرانی مانند نیما یوشیج، شاملو و سهراب سپهری قرار بگیرد و تنها شاعره آن دوران بود که نگاهی زنانه به زندگی داشت. با اینکه پروین اعتصامی به عنوان یک شاعره کلاسیکگو بسیار مورد توجه مردم بوده، هست و خواهد بود اما نگاه اعتصامی به جهان زنانه نیست و بیشتر نگاه یک انسان بیجنسیت است که به جنبههای اخلاقی توجه زیادی دارد. اما فروغ کسی است که هویت زنانهاش را در شعرش به خوبی بیان کرده و هم در «دیوار»، «اسیر» و «عصیان»، سه دیوان کلاسیکش و هم در «تولدی دیگر» و بعد از آنکه کلا با فروغ دیگری روبهرو هستیم، این نگاه زنانه را به خوبی میتوان دید.
اما اگر به دنبال دلایل جاودانگی فروغ فرخزاد باشیم، باید بگوییم فروغ، فردی خارقالعاده از خانوادهای نظامی و تحت سیطره پدری خشکاندیش بود. به اعتقاد من همین سیطره نظامی فروغ را بسیار درونگرا کرد و این درونگرایی باعث شد او به زبان دل و احساس پناه ببرد که همان زبان شعر است. تمام زندگیاش با دیگر همنسلانش متفاوت بود و هیچگاه مثل بقیه زندگی نکرد.
در کتاب «جاودانههای فروغ» داستان زندگی مشترک فروغ با پرویز شاپور و زجرهایی که برای جدا شدن از آن زندگی کشیده را مو به مو میخوانیم و میفهمیم این زن چه تلخیهای را از سر گذرانده است؛ درست مانند زجرهایی که سیلویا پلات از همسر نابخردش کشید و البته حاصل این رنجها اشعار درجه یکی است که هر دو شاعر سرودهاند. بعد از آن نوبت به ارتباطش با ابراهیم گلستان میرسد که در آن دوران این نوع ارتباطها از نظر جامعه و خانوادهها مطرود بود اما فروغ فرخزاد هیچگاه از موانع و تهدیدها نهراسید چرا که هدفهای بزرگتری داشت و یک آدم عادی نبود. در واقع فروغ فرخزاد انسان رهایی بود که آن رهایی از درونش نشات میگرفت؛ کسی که اگر زنده میماند و آن تصادف هولناک اتفاق نمیافتاد، ما از خیلی سال قبلتر یک فیلمساز زن درجه یک داشتیم که شاعرانه فیلم میساخت و زنانه شعر میگفت.
منبع:اعتماد