دعواهای دانشجویی در اتاق بیضی؛ پشت پرده تعویق مذاکرات ایران و آمریکا چیست؟

بازتاب– در حالی که پسر دونالد ترامپ در یک توییت تند، «نئوکانهای دولت پنهان» را به تضعیف سیاست خارجی پدرش متهم کرده و آنها را عامل بدنامسازی چهرههایی چون استیو ویتکاف معرفی کرد، ساعتی بعد از این ادعا، بدر البوسعیدی، وزیر خارجه عمان خبر تعویق مذاکرات ایران و آمریکا را اعلام کرد. اما این پایان ماجرا نبود؛ رسانههای آمریکایی از حذف ناگهانی مایک والتز، مشاور امنیت ملی ترامپ، و جایگزینی او با سناتور جنجالی مارکو روبیو پرده برداشتند. نکته قابلتأمل آنکه، حتی سخنگوی وزارت خارجه آمریکا نیز در جلسه توجیهی با خبرنگاران از این تغییر باخبر شد؛ یک آشفتگی تمامعیار در قلب دستگاه امنیتی واشنگتن.
این مجموعه تحولات، یک پیام روشن دارد: کاخ سفید ترامپ در آستانه ورود دوباره به بحرانهایی شبیه به سال ۲۰۱۶ است؛ با همان بازیگران، همان اختلافات عمیق و همان سردرگمی در سیاست خارجی.
برکناری والتز؛ تصفیهحساب سیاسی یا پاکسازی امنیتی؟
ماجرای «سیگنالگیت» و افشای اطلاعات محرمانه مربوط به برنامه حمله به یمن، اولین ضربه را به موقعیت مایک والتز وارد کرد. ترامپ بهصراحت، مسئولیت رسوایی را متوجه والتز دانست. رسانهها این حادثه را با برکناری او مرتبط دانستند، هرچند در پشت پرده دلایل دیگری هم وجود دارد: عدم هماهنگی با حلقه ارشد، ناتوانی در ارزیابی پرسنل شورای امنیت و اختلاف با نزدیکان وفادار به ترامپ.
آنچه بیشتر جلب توجه میکند، نه خود برکناری، بلکه نحوه اطلاعرسانی آن است؛ از معاون وزیر خارجه گرفته تا سخنگوی وزارت، هیچکدام از تغییر کلیدی در شورای امنیت ملی آمریکا مطلع نبودند. این بینظمی ساختاری، شباهت زیادی به همان چیزی دارد که جان بولتون در خاطراتش بهعنوان «دعواهای دانشجویی در اتاق بیضی» از آن یاد میکند.
دو جبهه در قلب سیاست خارجی ترامپ؛ مذاکره یا حمله؟
آکسیوس اخیراً گزارشی منتشر کرده که پرده از شکاف عمیق در تیم امنیت ملی ترامپ برمیدارد. در یکسو، چهرههایی چون استیو ویتکاف، تاکر کارلسون، ونس و حتی جارد کوشنر حضور دارند که بهطور سنتی مخالف مداخله نظامی و حامی مذاکره با ایران هستند. در سوی دیگر اما، چهرههایی چون والتز، روبیو، تام کاتن و لیندسی گراهام قرار دارند که از مدتها پیش، ایران را تهدیدی جدی دانسته و بهترین زمان برای اقدام نظامی را اکنون میدانند.
حذف والتز، بدون تردید کفه ترازو را بهسوی جبهه مذاکرهطلبان سنگینتر کرده است. اما آیا این تغییر مسیر، ماندگار خواهد بود؟ با توجه به سابقهی ترامپ در تغییر سریع مواضع و تصمیمگیریهای هیجانی، پاسخ این سؤال چندان ساده نیست.
تکرار تاریخی بهسبک ترامپ؛ از بولتون تا والتز
بازخوانی خاطرات جان بولتون از زمان حضورش در کاخ سفید، تصویر شفافتری از چرخه مکرر اختلافات در دولت ترامپ ارائه میدهد. همان الگوی تکراری: فردی با نگاه متفاوت وارد تیم میشود، با رئیسجمهور دچار تنش میشود، و سپس یا کنار گذاشته میشود یا با توییتی عزل میگردد. بولتون در کتاب «اتاقی که در آن اتفاق افتاد» بارها از بیثباتی ترامپ در تصمیمگیری، فشارهای بروکراتیک، و مخالفتهای درونکابینهای با سیاست فشار حداکثری علیه ایران گلایه کرده است.
بولتون مینویسد که پس از خروج آمریکا از برجام، تلاش داشت تحریمها را به سطحی بیسابقه برساند، اما مقاومتهایی از سوی خزانهداری، وزارت خارجه و حتی پنتاگون، باعث شد بسیاری از اهداف محقق نشود. او از «شبح متیس» سخن میگوید؛ وزیر دفاعی که ایران را تهدیدی واقعی نمیدانست و بر اولویت تهدیداتی چون روسیه و چین تأکید داشت. حالا نیز همان شبح، در چهره کسانی مانند استیو ویتکاف بازگشته است.
ترامپِ دوم؛ چهرهای تعدیلشده یا همان سیاستمدار متزلزل؟
برخلاف دوره اول، ترامپ اکنون تلاش میکند عزلها و اختلافات را با زبان نرمتری مدیریت کند. نمونهاش، انتصاب مایک والتز به سمت سفیر آمریکا در سازمان ملل بود؛ تصمیمی که ظاهری دیپلماتیک دارد اما در باطن، نوعی تبعید سیاسی محسوب میشود. ترامپ در پیام خداحافظیاش نوشت: «والتز از ارتش تا کاخ سفید، برای کشور سخت تلاش کرده است.»
اما آیا این سیاست جدید، نشانهای از پختگی ترامپ است؟ یا تنها تلاشی برای پنهانکردن همان الگوی قدیمی هرجومرج؟ وقتی حتی وزیر خارجه هم از تغییر مشاور امنیت ملی بیخبر است، نمیتوان به ثبات در تصمیمگیریها امیدوار بود.
کابینهای در جستوجوی اجماع، اما همچنان اسیر اختلاف
ترامپ در تلاش است تا تیمی یکدستتر و وفادارتر به خود تشکیل دهد. اما سایه سنگین اختلافات قدیمی، فشارهای دولت پنهان و توهم قدرت مطلق، همچنان کابینه او را تهدید میکند. حذف والتز و صعود روبیو، شاید بهطور موقت فضای کابینه را همراستا جلوه دهد، اما اگر تجربههای گذشته درسآموز باشند، باید گفت: بحران هنوز تمام نشده، فقط لباس عوض کرده است.