در آستانه قرن جدید باید دست از تلاش برای حذف کردن یکدیگر برداریم
رئیس دولت یازدهم و کاندیدای ریاست جمهوری دوازدهم گفت: جناحهای سیاسی همواره مشغول تلاش برای حذف یکدیگر بودهاند و امروز باید از این رویه دست بشوییم. کوشش برای حذف جریان موسوم به ملی- مذهبی به سرانجام نرسید و محمد مصدق هنوز شخصیت مورد احترام آحاد جامعه است. اصولگرایان سعی کردند اصلاحطلبان را از صحنه سیاست ایران حذف کنند، ولی اصلاحطلبان در انتخابات مجلس سال ۱۳۹۴ قاطعانه در تهران پیروز شدند و رئیس دولت اصلاحات میتواند با یک کلام بر انتخابات اثرگذار باشد.
حسن روحانی در ابتدای برنامه دولت دوازدهم با شعار «آزادی؛ امنیت، آرامش و پیشرفت» طی مقدمه ایبا عنوان «دوباره ایران» نوشت:
ما ایرانیان در سال ۱۳۹۷ جشن چهل سالگی انقلاب شکوهمند خود را برگزار می کنیم و در سال ۱۴۰۰ پا به قرن جدید شمسی میگذاریم. انقلاب در چهل سالگی خود به سن پختگی میرسد و این یعنی دیگر تکرار اشتباهات و تصمیمها و رفتارهای نامناسب از ما پذیرفته نیست. حال که قرن گذشته (۱۴۰۰-۱۳۰۰) را پشت سر میگذاریم باید درسهای قرن را مرور کرده و آن را مبنای گذار به قرن جدید قرار دهیم.
مرور قرن شمسی حاضر که فقط چهار سال از آن باقی مانده، نشان میدهد ایرانیان علیرغم تلاشهای ضداستعماری، ضداستبدادی و اصلاحات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی هنوز هم با آرمانها و آرزوهای خود فاصله زیادی دارند. مهمترین درس برای ما آن است که جمهوریت، اسلامیت و ایرانیت باید در کنار یکدیگر حفظ شوند و جمهوری اسلامی ایران به معنای همزیستی هر سه هویت است. پهلویها سعی کردند اسلام را حذف کنند و گروههایی هم سعی کردند ایرانیت را حذف کنند ولی هر دو ناموفق ماندند. عدهای هم به نام دولت اسلامی از ابتدا تاکنون با جمهوریت مخالفت بوده و هستند. چنین حذف کردنهایی نابهجاست و در آستانه قرن نو باید چنین رویههایی را کنار گذارد.
جامعه ایرانی در آرزوی توسعه، اقتصادی پویا و خلق ثروت از مسیرهای مولد است که در پرتو آن هر ایرانی فرصت داشته باشد با اشتغال و کار شایسته به صورت عادلانه به مواهب زندگی دسترسی یابد. ما نیازمند اقتصادی فناورانه، نوآور و سازگار با معیارهای زیست محیطی هستیم ولی متاسفانه در یک قرن گذشته قادر نبودهایم به چنین دستآوردی برسیم. در بسیاری زمینهها پیشرفتهایی داشتهایم اما صادقانه آن است که هنوز تا رسیدن به جایگاه یک قدرت اقتصادی منطقهای و اقتصادی مؤثر در سطح جهانی فاصله زیادی داریم. ما نیاز داریم با تکیه بر هویت سیاسی جمهوری، اسلامی و ایرانی و با پشتوانه علم اقتصاد و دستآوردهای علمی بشری و بهرهگیری از اندیشه دینی به سوی تحقق اهداف اقتصادی خود پیش برویم.
جامعه ایرانی ترکیبی از اقوام، ادیان، مذاهب و گروههایی با تفکرات و سلیقههای متفاوت است. زنان و مردان ما به یک شیوه زندگی نمیکنند. همه برداشت یکسانی از فرهنگ و هنر و سبک زندگی ندارند. این تفاوت و تنوع را باید به رسمیت شناخت. اقوام ما همواره ایرانی بودهاند و در چارچوب این سرزمین زیستهاند و برای حفظ آن تلاش کردهاند. کردها، بلوچها، عربها، ترکها، لرها، ترکمنها و سایر اقوام پاره تن ایران هستند. اقوام حق دارند از برخی کاستیها ناراضی باشند. روند توسعه کشور به گونهای بوده که توسعه در مرکز کشور ایجاد شده و استانهای مرزی کمبهره ماندهاند. توسعه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی متوازن و عادلانه باید در همه کشور محقق شود و گروههایی که تاکنون کمتر برخوردار بودهاند باید بهرهمندتر شوند.
زنان نیرویی بزرگ و تأثیرگذار در جامعه ایرانی هستند. در ابتدای قرن تلاش شد زنان به گونهای آمرانه مدرن شوند. حجاب از سر زنان کشیده شد و به شخصیت ایشان توهین کردند؛ اما مقاومت بانوان در هم نشکست. گروههایی هم که رویه معکوس را میپسندیدند پاسخی دیگر گرفتند. زنان در تمام قرن به تدریج برای کسب حقوقشان تلاش کردهاند. زنان امروز جایگاه خود را در دانشگاهها بدست آورده اند و سهم خود را هم از بازار کار خواهند گرفت. بانوان پرافتخار ما امروز نمایندگان ورزش ما در سراسر جهان شدهاند و موفقیتهای علمی و اقتصادی و سیاسی بسیاری کسب کردهاند. ما باید تواناییهای زنان را آنگونه که هست در چارچوب قانون به رسمیت بشناسیم.
سالهاست که نسلهای قدیمیتر از پذیرش ایدهها و آرزوهای نسلهای جوانتر طفره رفتهاند. جوانان مایلاند کشورشان با الهام از ایدههای آنها اداره شود و سهمی مؤثر در تعیین سرنوشت کشور داشته باشند. جوانان مایل نیستند فقط در بالا بردن تولید علمی کشور سهم داشته باشند، بلکه میخواهند بر شیوه اداره کشور و مسیری که پیموده میشود، اثر تعیینکننده داشته باشند.
ایرانیان به غیر از هویت اسلامی و ایرانی، واقعیت دنیای جدید را هم پذیرفتهاند. ایرانیان فناوری، اقتصاد، سیاست و فرهنگ مدرن را در گذشته سنتی و هویت دینی خود ترکیب کرده و زندگی و هویت ترکیبی جدیدی خلق کردهاند. مردم ما تعارضی میان امروزی زیستن و دیندار و ایرانی بودن نمیبینند. تلاش برای تحمیل هویتی تک پایه بر مردم بی ثمر است. مردم ما احساس میکنند دیندار، اخلاقی، ایرانی و امروزی هستند و میتوانند همه اینها را با هم تجربه کنند و هویتی خلاق وعزتمند داشته باشند.
آزادی از حقوق اساسی بشر است که در اسلام نیز محترم شمرده شده است. آزادی بیبند و باری نیست، و مردم اخلاقی و دیندار ما خود را مستحق زندگی ذیل نظامی اسلامی و در عین حال آزاد میدانند. آزادیخواهی و آزادگی ایرانی نیز برگرفته از روح دینی این مردم است. آزادی سیاسی و اقتصادی و آزادی اندیشه و فرهنگ را باید به رسمیت شناخت و به آن احترام گذارد. آزادی پس از بیان، پس از مشارکت سیاسی، و پس از فعالیت اقتصادی و فرهنگی را هم باید به رسمیت شناخت. محدود کردن آزادی به زیرزمینی شدن هر فعالیتی، از موسیقی گرفته تا کار سیاسی میانجامد. تحدید آزادی به نام امنیت را هم باید پایان داد.
عدالت در جامعه ایرانی گاه مغفول بوده و گاه چنان تحریف شده که سرانجام شعار عدالت، تبعیض و ناخرسندی بوده است. از وقتی شعار عدالت سر داده شده فقط توزیع پول بدون خلق ثروت مد نظر قرار گرفته است. عدالت فراهم کردن فرصتهای رشد و حمایت برابر و به دور از فساد برای همگان است. عدالت به معنای داشتن نظام حمایت اجتماعی قدرتمند برای حفاظت از افراد ناتوان جامعه در برابر سختیهای زندگی است. نکته مهم آن است که آزادی بدون عدالت، در خطر قرار میگیرد.
عدالت به معنای برخورداری از دادرسی عادلانه برای همگان و برابری در مقابل قانون است. حمایت از گروههای آسیبپذیر و مستضعف اجتماعی و فرهنگی و سیاسی، از مصادیق عدالت است که به آن توجه کافی نشده است.
ضعف قدرت ملی و اشتباهات فاحش در شناخت روابط قدرت در جهان، به اشغال ایران در جریان دو جنگ جهانی اول و دوم منتهی شد. ما در جریان ملی شدن صنعت نفت تلاش کردیم استقلال سیاسی پیدا کنیم ولی به دلیل شکاف در داخل، استبداد و اشتباهات سیاسی، ناکام ماندیم. انقلاب اسلامی به ما استقلال سیاسی بخشید و به مدد تجربه دفاع مقدس و تلاشهای پس از آن قدرتمند شدیم تا استقلال سیاسی خود را حفظ کنیم. اما تندروی ها گاه به ما ضربههای فراوان زده است. سخنان تند، رؤیاگرایانه و نسنجیده در سیاست خارجی و برخی رفتارهای نامتعارف ، ضرورتی نداشته و کمکی به استقلال و آزادی و توسعه ایران نکرده است. ما نیازمند تعامل سازنده و تأثیر گذار با جهان هستیم تا اهداف و منافع ملی خود را دنبال کنیم.
ما ایرانیان یک قرن برای امنیت تلاش کردیم، اما برداشتمان از امنیت کامل نبوده است. امنیت بیشتر در قالب نظامی-امنیتی دیده شده است، غافل از اینکه امنیت محیطزیستی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و انسانی هم به همان اندازه مهم است. اگرچه امروز تروریستها دستشان در این کشور بسته است؛ اما آنچه جان مردم ما را تهدید میکند آلودگی محیطزیست (ریزگردها، کمبود آب و …)، تصادفات جادهای، بیماریهای فزاینده نظیر سرطان، فقر ناشی از کمبود اشتغال، خشونت در روابط اجتماعی، افسردگی، ایمن نبودن شهرها در برابر زلزله و آتشسوزی است.
اعتماد بزرگترین سرمایه جوامع برای توسعه و پیشرفت، تحمل سختیها و گذر کردن از بحرانهای اجتماعی است. اعتماد در جامعه در حد انتظار نیست و این نتیجه عدم شفافیت کافی است که به فسادها منجر میشود. دیگر نمیتوان از زیر بار شفافیت شانه خالی کرد. ماجرای حقوقهای نامتعارف نشان داد که باید همه چیز شفاف باشد تا تخلف رخ ندهد. نمیشود فقط به تعهد و دینداری مسئولان اعتماد کرد و انتظار داشت تخلف نکنند. مالکیت شرکتها، حقوق مسئولان دولتی، درآمدهای کارگزاران نظام، فعالیت اقتصادی همه شرکتهای بخش دولتی، خصوصی و عمومی غیردولتی، شهرداریها، نیروهای نظامی و … باید شفاف شود. ما به انقلاب شفافیت نیاز داریم.
جناحهای سیاسی همواره مشغول تلاش برای حذف یکدیگر بودهاند و امروز باید از این رویه دست بشوییم. کوشش برای حذف جریان موسوم به ملی- مذهبی به سرانجام نرسید و محمد مصدق هنوز شخصیت مورد احترام آحاد جامعه است. اصولگرایان سعی کردند اصلاحطلبان را از صحنه سیاست ایران حذف کنند، ولی اصلاحطلبان در انتخابات مجلس سال ۱۳۹۴ قاطعانه در تهران پیروز شدند و رئیس دولت اصلاحات میتواند با یک کلام بر انتخابات اثرگذار باشد. ما در آستانه قرن جدید باید دست از تلاش برای حذف کردن یکدیگر برداریم، بپذیریم که جامعه ایران متکثر است و هیچ گروهی را نمیتوان حذف کرد. همه باید در چارچوب حقوق شهروندی و با حاکمیت قانون، زندگی کنند، و اجازه مشارکت در زندگی سیاسی و اجتماعی داشته باشند. بیایید همه با هم بسازیم تا ایرانمان را بسازیم. نیروی خود را به جای آنکه صرف حذف کردن یکدیگر کنیم، صرف سازندگی ایران نماییم. ترجمهای از این را میتوان در کلام رهبری معظم انقلاب دید که فرمودند آنها که حتی به نظام هم علاقه ندارند برای ایران در انتخابات شرکت کنند.
گاه انقلابیگری و افراطیگری با یکدیگر اشتباه شدهاند و این جفایی آشکار در حق انقلابیگری است. انقلابی بودن از پایبندی به اصول و آرمانها، درست کار کردن و انجام دادن کارهای درست؛ عاقلانه و متعهدانه کار کردن، و زندگی اخلاقمدار و دینی ناشی میشود، اما افراطیگری با هیچکدام از اینها سازگار نیست. افراطیگری حاصل جهل و تندگوییهای بیموقعی است که منافع ملی و امنیت نظام جمهوری اسلامی ایران را تهدید میکند. افراطیگری محصول تنگنظری، خودحقپنداری و تحمل نکردن سلیقهها و اندیشههای متفاوت است.
معضل دیگر مردم این است که اگرچه انتخابات برگزار میشود، اما نهادهایی بیرون از دایره پاسخگویی وجود دارند. دولت و مجلس با سازوکار انتخابات اداره میشوند، و بقیه ارکان نظیر رهبری و قوه قضائیه نیز غیرمستقیم منتختب مردم هستند. اما نهادهایی وجود دارند که در قبال عملکرد خود پاسخگو نیستند. بنیادهای اقتصادی، شرکتهای متعلق به نهادهای مذهبی، و دستگاههایی متعلق به نهادهای عمومی غیردولتی هستند که پاسخگوی اعمال خود نیستند و برخی حتی مالیات هم نمیدهند. رسیدن به توسعه و حل بسیاری از مشکلات نیازمند پاسخگویی همگان در برابر قانون است.
من تقریبا هفتاد سال ازعمرم را در این قرن زیستهام و آنچه را گفتم با همه وجودم درک کردهام. من دریافتهام که با افراط، حذف کردن، به رسمیت نشناختن تنوع و تکثر ، با نفی آزادی، ترک عدالت، با تأکید یکجانبه بر امنیت نظامی و دور شدن از امنیت همهجانبه، با نادیده انگاشتن زنان، با نفی یکی از دو هویت اسلامی و ایرانی، و انزواگرایی یا تندروی در سیاست خارجی نمیتوان به جامعهای پیشرفته و تأمینکننده منافع ایرانیان رسید. افراطگری و نداشتن شفافیت هم اعتماد و امنیت در جامعه را به خطر میاندازد.
چهل سالگی وقت پختگی است. من پختگی انقلاب را در این میبینم که دست از سعی و خطا برداریم، حدود توانایی خود را بشناسیم. پختگی انقلاب در این است که مسائل اساسی خود را بشناسیم و روی آنها متمرکز شویم و از دادن وعدههای شیرین اما مخرب و خانهبرانداز دست برداریم. تصمیمهای درست اما سختی را که باید اتخاذ کنیم تا جامعه راه صلاح و تعالی بپیماید با مردم در میان بگذاریم و اعتماد ایشان را جلب کنیم.
پختگی یعنی یک آینده معقول، دستیافتنی، امیدبخش و سازگار با تجربه بشری به مردم ارائه کنیم. حرفهای زمینی بزنیم و وعدههای نجومی ندهیم. پختگی یعنی برای مردم آیندهای ترسیم کنیم که در آن خلق ثروت امکانپذیر باشد و در عین حال چنان شفافیت محقق شود که حرکت به سمت جامعه عادلانه برای مردم قابل قبول شود. پختگی انقلاب به این است که نشان دهیم بین مردم خطکشی نمیکنیم و همه را یکسان میبینیم. قصد داریم همه زیر چتر قانون زندگی کنیم و همه در برابر قانون یکسان باشیم. نشان دهیم جامعه و دولت ۱۰۰ درصد هستیم. دولتی برای همه هستیم نه حتی دولت اکثریت. هر کس قانون را رعایت میکند از فرصتهای عادلانه نیز برخوردار شود. پختگی انقلاب به این است که ثابت کنیم درس یک قرن گذشته را آموختهایم و قصد داریم آنرا بهکار ببندیم.
من به شما مردم ایران اعم از جوانان، زنان، کارگران، کارفرمایان، اقوام، پیروان ادیان و مذاهب، هنرمندان، دانشگاهیان، قول میدهم برای ساختن ایرانی کار کنم که درس این قرن را آموخته است و به اتکای آن و با پشتوانه پختگی انقلاب، به قرن نو سلام میکند. من تلاش میکنم با تحقق «آزادی و امنیت» و در حرکت به سوی «آرامش و پیشرفت» دوباره به ایران سلام کنیم.
میدانم که از کمبود آرامش خسته شدهاید. شما مردم ایران میخواهید زندگی برای شما آرام و بیتنش و جامعه در آرامش باشد، سیاست خارجی آرامش داشته باشد، و آرام و بیدغدغه به آینده بنگرید و در کنار فرزندان، نوهها و نسلهای بعدی زندگی کمدغدغهای را تجربه کنید. من برای آنکه در کنار یکدیگر برای ساختن چنین چنین آیندهای تلاش کنیم پا به میدان انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم گذاشتهام.
من با توکل به خداوند منان، اتکا بر حمایت و توانمندیهای ملت رشید و شایسته ایران، در سایه هدایتهای حکیمانه و شجاعانه مقام معظم رهبری، و با همکاری مردان و زنانی سختکوش در دولت تدبیر و امید، در چهار سال گذشته تمام توان خود را صرف کردم تا با کمک یکدیگر میهن عزیزمان ایران را از سراشیبیهای خطرناکی که در آن قرار داشت برهانیم و زمینههای مساعدتری برای توسعه همهجانبه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی فراهم سازیم. کوششهای بسیار و سختیهایی که همگی در کنار یکدیگر تحمل کردیم به موفقیتهایی انجامیده است و اکنون اگرچه سختیهای بسیار پیش روی ماست اما چشماندازهای امیدوارکنندهای نیز نمایان شده است.
مردم عزیز ایران، مشکلات اقتصادی در عرصههای اشتغال، نابرابری، فضای کسبوکار، و نظام بانکی؛ مسائل اجتماعی نظیر اعتیاد، طلاق، و سایر آسیبهای اجتماعی؛ مشکلات محیطزیستی نظیر ریزگردها، تخریب منابع آب و خاک، خشکی تالابها و آلودگی هوا؛ مسائل سیاسی نظیر عدم رعایت برخی حقوق اساسی ملت که قانون اساسی آنها را تصریح کرده است؛ مشکلات سیاست خارجی نظیر تنش با کشورهای منطقه، اجرایی کردن برجام، مبارزه با تروریسم و افراطیگری؛ و شماری دیگر از مشکلات وجود دارند، اما اطمینان دارم که در چهار سال گذشته گامهای بزرگی در راستای حل برخی از این مشکلات و زمینهسازی برای بهبودهای بیشتر برداشتهایم. ما با کمک یکدیگر برخی از مسائل را بهبود دادهایم و میتوانیم باز هم در این مسیر پیشرفت کنیم.
من اکنون با عملکردی که در چهار سال گذشته ملت ایران شاهد آن بودهاند و در جریان مبارزات انتخاباتی ابعاد بیشتری از آنرا به مردم ارائه خواهم کرد، با اطمینان به درستی مسیری که تاکنون پیمودهایم و ضرورت تلاش بیشتر برای سریعتر پیش رفتن در این مسیر، برنامه خود برای تشکیل دولت دوازدهم را با عنوان «دوباره ایران» به پیشگاه ملت ایران تقدیم میکنم.
میآیم تا با ادامه دولت «تدبیر و امید» و گفتمان «آزادی و امنیت؛ آرامش و پیشرفت» مسیری را که تاکنون با همراهی شما طی کردهایم کامل کنیم و با کمک شما ایرانی شایسته مردمانش بسازیم و در نیمهراه نمانیم. ما با تداوم مسیر عقلانیت میتوانیم امروزی بهتر برای مردم این سرزمین و آیندهای بسیار بهتر برای نسلهای فردا رقم بزنیم.
کلیات برنامههایی که در نظر دارم در دولت دوازدهم پیگیری کنم در نه بخش به همراه یک فصل معرفی مسائل اساسی کشور به پیشگاه ملت ایران تقدیم میشود و امیدوارم مورد اعتماد و پذیرش ایشان قرار گیرد. به پشتوانه تجربه چهار ساله و دستآوردهای آن، اطمینان دارم عمل به این برنامهها، آیندهای بهتر برای ایرانیان پدید خواهد آورد.
حسن روحانی