«خداوند لک لک ها را دوست دارد»انیمیشنی با تکنیک دوبعدی
انیمیشن «خداوند لک لک ها را دوست دارد» با وجود اینکه سال ها پیش تولید شده است اما بسیاری از جذابیت ها و تکنیک های آثار به روز را دارد و حتی از بسیاری از مشابهان خارجی خود جلو زده است.
بی شک انیمیشن های کلاسیک نقش پدر و خاستگاه اولیه انیمیشن های امروزی چون «شِرِک»، «خیزش نگهبانان»، «شرکت هیولاها» و … را دارد. انیمیشن هایی که با تکنیک دوبعدی و با شمار زیادی از نفرات ساخته می شدند و در پیدایش انیمیشن های امروزی نقشی انکار ناپذیر دارند. آثار کلاسیکی چون «سیندرلا»، «سفید برفی»، «دامبو»، «پینوکیو» و «رابین هود» و … دارای نقاط عطف زیادی در داستان خویش بودند و توانستند مفهوم واقعی آثار انیمیشن سینمایی را در پرتو سناریوی قدرتمند خویش تبیین کنند. شاید تاکنون چنین فکر کنید که این آثار تنها به کشور آمریکا یا هالیوود تعلق دارد و سهم کشورمان در خلق و تولید این آثار انیمیشن دوبعدی سینمایی صفر باشد اما چنین نیست. امروز سراغ یکی از آثار دهه های گذشته کشورمان که در مرکز صبا به تولید رسیده بود، می رویم. «خداوند لک لک ها را دوست دارد» از نخستین انیمیشن های تولیدی مرکز صبا بود که به صورت سریالی و با تکنیک دوبعدی تولید شد و توانست مخاطبان زیادی را پای تلویزیون بیاورد. سریالی که در آن زمان نیز دارای رقبای خارجی بود و علی رغم این موانع، مورد پسند مخاطبان آن زمان واقع شد. به نحوی که بعد از سال ها هنوز هم فضای نوستالژیکی را برای نوجوانان تماشاگر خود فراهم می آورد.
«خداوند لک لک ها را دوست دارد» درباره مهاجرت لک لک ها به یک روستا در کشورمان و ماجراهای پیش آمده میان لک لک ها و اهالی روستاست. اتفاقاتی که هر کدام در یک قسمت رخ می دهند و داستان مجزایی دارند و برخی از آنها در طول داستان به عنوان بستر اصلی رخدادها تا پایان سریال جریان دارند. پس از ورود دسته لک لک های مهاجر به روستا و استقبال روستاییان، آنها در بام های خانه های روستاییان سکنی می گزینند اما شیطنت یکی از بچه های روستا که نقش منفی سریال را دارد باعث شروع اتفاقات می شود و با سرقت تخم های این لک لک و حمله او به یکی از روستاییان و شلیک گلوله به لک لک، زخمی اش می کند و لک لک از نگهداری فرزندان خویش ناتوان می ماند، اینها در شرایطی است که دسته لک لک ها به سرزمین های اصلی خود بازگشته اند و او تنها مانده است اما دلسوزی دو نفر از نوجوانان مهربان روستا باعث می شود تا تخم های او که به جوجه تبدیل شده اند سالم بماند و با وجود ریزش بهمن و خطرات زیاد به فرزندان خویش برسد. در این وقایع، رقابت میان دسته لک لک ها برای تصاحب ریاست دسته، ورود شکارچی ها، شیطنت بچه ها، شخصیت راهنمای جغد پیر و سیرک شهر همگی در اندازه های داستان اصلی ظاهر می شوند و وقایع و هیجان هر قسمت را رقم می زنند و در همه این ماجرا ها مهربانی و دلسوزی بچه ها و همراهی بزرگترهای روستا مثل کدخدا و والدین باعث موفقیت آنها در قسمت های مختلف و شکست دشمنان آنها چون شکارچی ها و ملخ ها می شود.
ساخت یک سریال انیمیشن با تکنیک دوبعدی نیاز به یک سناریوی منسجم و یکدست دارد تا افت و خیز جریان داستان تا آخرین قسمت وجود داشته باشد و در عین حال هم بتواند مخاطب خویش را جذب کند و نگاه دارد. این سریال در جذب مخاطب خاص خویش که کودکان و نوجوانان آن دوره زمانی بودند کاملا موفق ظاهر شد این موضوع با وجود تفاوت میان کیفیت تصویر و تکنیک این انیمیشن و آثار مشابه خارجی بود. این خروجی بدین معنی است که آثار ایرانی نزد مخاطب ایرانی با شرط دارا بودن حداقل استانداردها نسبت به سایر آثار مشابه خارجی از ارجحیت برخوردار هستند.
«خداوند لک لک ها را دوست دارد» دلسوزی، همکاری جمعی، همیاری جامعه کوچک روستا در حوادث، تاکید بر سنت ها و روابط بر پایه سنت های حسنه را محور قرار می دهدبرخلاف برخی از انیمیشن های امروزه که کارکرد ضد نهاد خانواده و تبلیغ سبک زندگی غربی را دارا هستند، «خداوند لک لک ها را دوست دارد» دلسوزی، همکاری جمعی، همیاری جامعه کوچک روستا در حوادث، تاکید بر سنت ها و روابط بر پایه سنت های حسنه را محور قرار می دهد. همچنین اهمیت سایر مخلوقات و محیط زیست، مذمت شکار و شکارچی، آموزش حل مشکلات به کودکان و نوجوانان به زبان ساده، نمایش رفتارهای غلط به گونه ای که آموزش پذیری برای مخاطبان نداشته و پندآموز باشد، احترام به بزرگترها و روابط معنوی میان اهالی روستا از نقاط قوتی هستند که ستایش مخاطب را در این سریال بر می انگیزند. این موارد در کنار تصویرگری خوب و فضای شادی است که با هنرمندی تیم انیماتور سازنده اثر خلق شده است و اقلیم متناسب با فضای کشورمان در غالب روستاها به چشم می خورد تا ارتباط بهتری با مخاطب برقرار شود.
واقعی بودن داستان ها، عکس العمل ها و کنش بازیگران در قبال وقایع پیش رو در سطح مخاطب کودک و نوجوان بوده و سبب شده است تا داستان در خط تعادل باقی بماند. بر خلاف دیگر آثار خارجی که عنصر درام در آنها ملموس و پر رنگ است و حوادث داستان به یک سوی خاص در حال حرکت هستند، داستان این انیمیشن یک ریتم معقول داشته و در مواردی حتی حدس زدن آن برای مخاطب سخت می شود، قسمت های ریزش بهمن، امداد و نجات کودکان گرفتار در بهمن، ورود شکارچیان و … نمونه های این مدعا هستند.
در واقع ریتم حوادث در فیلمنامه این سریال از خلاقیت نویسندگان بهره برده است و عنصر سرگرمی سهم به اندازه ای را در داستان داراست، نقیض این مورد در آثار هالیوودی مشاهده می شود که موتور محرک داستان در پلان های مختلف سرگرمی همراه با موسیقی است و پیام های مورد نظر در این قالب به مخاطب مخابره می شوند و با مقایسه ساده میان این دو الگو می توان خلاقیت تیم سازنده را ستود. جای تاسف است که تولید این سریال در همین جا متوقف ماند و دیگر شاهد ادامه تولید شمارگان بعدی این سریال نبودیم تا خلاقیت تیم سازنده و هنر ناب انیمیشن سازندگان آن دوباره ظهور کند.
محتوای این سریال انیمیشنی نیز در جای خود قابل تامل است. شخصیت های اصلی دو نوجوان هستند که در برابرشان دو نوجوان دارای شیطنت بسیار قرار دارند که برای رسیدن به آنچه می خواهند گاهی اوقات مرزهای اخلاق را زیر پا می گذارند و با ایجاد دردسر برای اهالی روستا اتفاقاتی را به وجود می آورند اما در نهایت و در قسمت های پایانی شاهد پشیمانی این دو و ابراز ندامت شان هستیم جایی که این شیطنت ها منجر به طرد یکی از بچه ها از روستا شده است.
عناصر بکار رفته در روایت داستان محتوای قابل قبولی دارند و گاهی اوقات شباهت هایی میان برخی از داستان ها و عناصر مهم داستان های زندگانی برخی از انبیا دیده می شودعناصر بکار رفته در روایت داستان این انیمیشن نیز محتوای قابل قبولی دارند و گاهی اوقات شباهت هایی میان برخی از داستان ها و عناصر مهم داستان های زندگانی برخی از انبیا دیده می شود مثلا در قسمتی از سریال، ریزش بهمن باعث مدفون شدن حسین و محسن در زیر بهمن می شود اما اهالی روستا از نجات آنها عاجز می مانند. جغد پیری که همیشه برای حل مشکلات راه حل دارد به نزد بهلول که یکی از اهالی روستا است، می رود. بهلول ظاهرا توانایی تکلم با دیگر اعضای روستا را ندارد اما زبان حیوانات را می فهمد و با راهنمایی جغد موفق به نجات جان بچه ها می شود. نظیر این رابطه یعنی تکلم با حیوانات و استفاده از اطلاعات آنها، درباره حضرت سلیمان نبی (ع) و هدهد دیده می شود. البته تفاوت هایی نیز وجود دارد اما استفاده از عنصر درک زبان حیوانات که موهبتی الهی بوده برای حل مشکلات به واسطه راهنمایی های یک پرنده نشان می دهد می توان از داستان ها و منابع ادبی ایرانی اسلامی در ساخت انیمیشن ها استفاده کرد و این امر لزوما به معنی تکرار خود واقعه و شخصیت های آن نیست، بلکه در قالب شخصیت ها و نقش های دیگر و با استفاده از خلاقیت در روایت داستان ممکن است.
استفاده از حیوانات به عنوان شخصیت های موثر در داستان که حیوان هستند و نه حیوانات انسان نما، سبب واقعی تر شدن فضای روستای داستان شده است و این موضوع را می توان تفاوتی میان انیمیشن هالیوودی و انیمیشن ایرانی اسلامی تلقی کرد.
در کنار این موارد، موسیقی دلنشین و دوبله این اثر با بکارگیری صدا های متناسب با شخصیت های باور پذیری مناسبی به این انیمیشن داده است.
انگاره های اسلامی چون آموزش موارد اخلاقی، جوانمردی و رازداری در جهت نمایش محتوای پسندیده و ارزش مدار نکته مثبتی در این اثر است. تکیه کردن بر تجربه چنین آثاری می تواند سرمایه مفیدی برای دیگر آثار آینده باشد تا بتوانند این تجربه موفق را تکرار کنند.