خاورمیانه در آستانه انفجار و جنگی جدید؟
علی ساجد کارشناس مسائل خاورمیانه به بررسی شرایط در حال گذار منطقه خاورمیانه پرداخته است.
به گزارش نامه نیوز: خاورمیانه پس از داعش با ملزومات و روندهای جدیدی قابل تحلیل است. شرایط پیش رو شرایط جدیدی است که به درستی نمی توان گفت از شرایط بحرانی گذر کرده است و روزهای آینده به سمت آرامش بعد از طوفان می رود یا برعکس فضای بحرانی سخت تری در حال رسیدن است. جنگ های نیابتی، بحران های عراق و سوریه و حضور و تقابل نیروهای منطقه ای و بین المللی این روند را پیچیده و غیر قابل درک کرده است.
در این روند، عراق چه شرایطی را دارد و آیا می تواند با روند ثبات زای خود به منطقه بحران زده خاورمیانه فضای آرامش بخش تری تزریق کند؟
در این باره با علی ساجد کارشناس مسائل خاورمیانه گفت و گو کرده ایم که از نظر می گذرانید.
به نظرتان ما با چه روندی در خاورمیانه روبرو هستیم؟ منطقه در حال زایش و آبستن تحولاتی جدید است و به نوعی آرامش قبل از طوفان را تجربه می کنیم یا برعکس طوفان رد شده و آرامش در پیش است؟ این موضوع با توجه به دوره پسا داعش، چالشهای ایران و عربستان، ایران و اسرائیل، انتخابات عراق و تحولات سوریه چگونه قابل ارزیابی است؟
میتوانیم از این مرحله با نام مرحله گذار یاد کنیم. این مرحله حساس و مهم که تحولات آن از لحاظ کمی و کیفی قابل توجه هستند، دارای چند شاخصه و چند مولفه هستند که اشاره میکنم. ابتدا سیالیت تحولات است. تحولات در این دوره با توجه به نظریههای رایج بینالمللی شاید قابل بررسی و تحلیل نباشد. بهعنوان مثال مثلا پدیدهای بهنام داعش ظهور پیدا میکند و سپس نهادی بهنام حشدالشعبی برای از بین بردن آن و با فتوای مرجعیت تشکیل میشود که از نظر کمیت و کیفیت حضور ایران و روسیه را نیز در کشور سوریه داریم. این وسعت اقدام و این وسعت عملیاتی که در عرض سه و نیم سال در کشوری مثل عراق توانست چنین پدیده شومی را که دارای ریشههای ارتباطی بزرگی است از بین ببرد، شاید قابل پیشبینی با نظریههای رایج بینالمللی نباشد.
فاکتور سرعت تحولات بسیار مهم است. بهعنوان مثال در این دوره فرض کنید کشوری مثل ترکیه؛ هواپیمای جنگی روسیه را ساقط میکند و بعد از آن روابط دو کشور ترکیه و روسیه به شدت به تیرگی میگراید و روابط قطع میشود، اما در کمتر از یک سال اردوغان به مسکو سفر میکند و با عذرخواهی که انجام میدهد، روابط دو کشور به حالت عادی برمیگردد. در حالی که اگر این فرایند و قطع ارتباط و سپس بازگشت ارتباط را در نظر بگیریم، در شرایط عادی و در شرایط پایدار شاید 10 سال طول میکشید، اما در این دوره به خاطر شرایط خاصی که وجود دارد، این حادثه به سرعت رخ میدهد و سپس در عرض یک سال به حالت عادی خودش بازمیگردد. حتی سفیر روسیه در ترکیه ترور میشود، اما با شرایطی که وجود دارد، این ارتباط و روابط دوجانبه قطع نمیشود.
شاخص سوم را میتوانیم دامنه جغرافی تحولات در نظر بگیریم. بهعنوان مثال در سال 2011 حوادث کشورها و انقلابهای عربی که ما از آن به بیداری اسلامی یاد میکردیم، از تونس آغاز میشود و بهطور دومینووار ابتدا وارد لیبی میشود، سپس مصر و بعد از آن وارد غرب آسیا میشود و کشورهای منطقه ما را درگیر خودش میکند. گویی که مرزهای سیاسی کارایی خودش را از دست میدهد و نمیتواند از این انقلابها و از این تحولات سیاسی جلوگیری کند که میتوانیم از این بهعنوان سومین شاخصه یک دوره تحول بهعنوان دوره گذار از آن یاد کنیم.
مولفه بعدی عدم اعتماد و شفافیت است. در دوره پساگذار حالتی از ثبات را ما خواهیم داشت، اما در دوره خود گذار یک حالتی به وجود آمده که با توجه به اینکه هر روزش با روز قبل متفاوت است و منافع کشورها ممکن است دستخوش هرگونه تحول و هرگونه اتفاق شود، لذا دیدیم که کنشگران و بازیگران منطقهای به راحتی به همدیگر اعتماد نمیکنند، چرا که ممکن است چنین بپندارند که ممکن است در کوتاهمدت با توجه به شرایطی که وجود دارد، منافعشان مورد تهدید قرار بگیرد. لذا عدم اعتماد و شفافیتی که بین آنها است، در این دوره قابل توجه است.
نکته بعد آن است که بازیگرانی که در این دوره گذار بتوانند بهترین بازی را از خودشان به نمایش بگذارند، در دوره آرامش پساگذار خواهند توانست میوههای آنچه که در دوره گذار کاشتهاند را بچینند و به ثمره آن تا سالیان سال اتکا کنند. آن چیزی که ما در نظم فعلی جهانی میبینیم، کشورهایی که دارای حق وتو هستند مثلا در سازمان ملل، اینها افراد و کشورهایی بودند که در دوره گذار جنگهای جهانی توانستند بهترین بازیگری را داشته باشند، لذا در دوره گذار کنونی کشورها و بازیگرانی که بر اساس بهترین قواعد بازی و بر اساس اصولی که منافع ملیشان تامین شود خوب اقدام کنند، سالیان سال خواهند توانست خودشان را در اوج قله اقتدار و حتی در عرصه بینالمللی قرار دهند.
شرایط بغرنج کنونی را می توان با این فضا و در این قالب مورد بررسی قرار داد؟
اتفاقا تحولاتی که در منطقه و در یک کشاکشی که میان ایران و عربستان، ایران و اسرائیل و در زمینه تحولات سوریه رخ میدهد، دقیقا در همین قالب قابل تعریف است، یعنی تمامی کنشگران منطقه تلاش میکنند در این مرحله گذار به بهترین نحو ممکن نقشآفرینی کنند تا در آینده میوه آن را بتوانند بچینند و از آن استفاده کنند. تماما در قالب مرحله گذار این کشاکشها و چالشها بین این بازیگران منطقهای در جریان است.
شاید این تعبیر که شما بهکار بردید طوفان، شاید تعبیر دقیقی نباشد و بتوانیم اینطور بگوییم که این رقبا با همدیگر به رقابت خواهند پرداخت یا یکی بر سایر بازیگران پیروز شود و غلبه پیدا کند و یا با یک سازوکاری با همدیگر به یک فهم مشترکی برسند و منافعشان را در سایه ائتلاف و همکاری با همدیگر تعریف کنند و این مرحله گذار را به پایان برسانند.
تحولات عراق و انتخابات در این کشور را به سمت آرامش و ثبات نسبی می توان قلمداد کرد یا این کشور همچنان در فضایی آشوب زده و ثبات زدا حرکت می کند؟
شرایط داخلی عراق مثبت ارزیابی میشود؛ با توجه به اینکه انتخابات به مظهر مردمسالاری در عراق تبدیل شده و مظهر مردمسالاری در عراق یکی از منافع قدرت و هویتبخشی و تقویت هویت ملی عراق تبدیل شده، پیشبینی میشود این انتخابات هم برای عراق یک انتخابات خوبی باشد و از آن دولت و مجلس که بر سر کار خواهند آمد، منتخب مردم بوده و در راستای آرامش و ثبات در عراق گام بردارند. مشکل خاصی در زمینه انتخابات عراق پیشبینی نمیشود، مگر فعالیتهایی که اخیرا عربستان شروع کرده، بهویژه در زمینه اقتصادی و نیز جذب برخی از نیروها و طیفهای سیاسی به سمت خودش. احتمال میدهیم که این بزرگترین چالش باشد که در صحنه سیاسی و انتخاباتی عراق قابل ردیابی باشد. غیر از این موضوع، ما موضوع خاص دیگری را در زمینه عراق نداریم، چون چالش بزرگی به اسم جدایی کردستان از بین رفت و تهدید بزرگتری بهنام داعش هم از سر ملت عراق برداشته شد و غیر از این نفوذی که عربستان ممکن است داشته باشد، ما چالش دیگری در زمینه داخلی عراق نداریم.
روابط ایران و عراق در سال آینده می تواند به گسترش تعاملات ایران با جهان عرب بینجامد یا حضور ایران در این کشور این فاصله را بیشتر خواهد کرد؟ عراق نیز با این شرایط به سمت فاصله از ایران خواهد رفت یا ایران می تواند تعاملات خود را در حوزه های دیگر با این کشور بهبود ببخشد؟
بنده معتقد نیستم که ایران رابطه با کشورهای عربی را به رابطه با عراق گره زده باشد. ایران یک استراتژی خاص خودش را دارد که هر کشوری که در این استراتژی تعریف شوند، ایران اقدام به برقراری ارتباط با آن میکند. بهعنوان مثال سوریه، عراق و یمن؛ این را در آن استراتژی محور مقاومتی خودش تعریف کرده و با آنها ارتباط برقرار کرده است. البته یمن نه بهعنوان آن دولت مستعفی، بلکه آن نیروهای واقعی مردم. اگر کشورهای عربی در قالب محور مقاومت و منافعی که جمهوری اسلامی ایران برای خودش ترسیم کرده، بتوانند در این قالب جا بگیرند، ایران با آنها ارتباط خودش را برقرار خواهد کرد. لذا من معتقد نیستم که چون با عراق رابطه خوب و مستحکمی دارد، اینها منجر شود به ارتباط با سایر کشورها، چون در سالهای گذشته بعد از 2003 بهترین رابطه را با عراق دارد و این رابطه خوب با عراق، منجر به ایجاد رابطه خوب با سایر کشورهای عربی نشده؛ حتی در همین چند سال اخیر رابطه با کشورهایی مثل عربستان را ما در حال تیرهشدن میبینیم، در حالی که ما اگر عراق را دروازه کشورهای عربی تعریف میکردیم، باید این رابطه مستحکمتر میشد، نه اینکه تخریب شود.
طبعا اگر ما نتوانیم جذابیتی برای عراق داشته باشیم، یقینا عراق از ما فاصله خواهد گرفت و به سمت سایر کشورها خواهد رفت. فراموش نکنیم که عراق الان کشوری است که به شدت به سرمایه نیاز دارد برای بازسازی، برای ایجاد اشتغال، برای مبارزه با فساد، برای تامین امنیتش و هزاران مسائل دیگر که الان به سرمایه نیاز دارد. اگر بخش خصوصی و همچنین بخش دولتی اقتصادی ایران همتی نداشته باشند برای حضور در عرصه اقتصادی عراق، یقینا کشورهایی مثل عربستان، قطر، کویت و سایر کشورهای حوزه خلیج فارس، مخصوصا ترکیه، جای ایران را خواهند گرفت. بنابراین یک چیز طبیعی است اگر ما شاهد نفوذ اقتصادی این کشورها به عراق هستیم و شاهد این هستیم که عراق به سمت آنها تمایل دارد، نتیجه کمکاری خودمان در عراق است.