حکایت شاعری که حماسه خمینی(ره) را فهمید و روایت کرد
سخن از مهرداد اوستا است ادیبی که «از امروز تا هرگز» را روایت کرد و در کنار «عقل و اشراق»، امام را حماسه ای دیگر دید و از او سرود.
با اینکه نام اصلی او، محمدرضا رحمانی است؛ اما کمتر او را با این نام می شناسند؛ متولد سال ۱۳۰۸ هجری شمسی در بروجرد. پدربزرگش اهل شعر و ادبیات بود و «رعنا» تخلص میکرد.
محمدرضا هم از کلاس پنجم دبستان و به تشویق آموزگارش، به شاعری روی آورد. وی ۱۲ ساله بود که به همراه خانوادهاش به تهران کوچید و در این شهر ساکن شد. سال ۱۳۲۷، تحصیلات دانشگاهی او در دانشکده معقول و منقول دانشگاه تهران آغاز شد؛ دانشکدهای که بعدها به دانشکده الهیات تغییر نام داد.
محمدرضا لیسانس خود را در این دانشکده خواند و پس از آن هم فوق لیسانس فلسفه گرفت.
او دانش، بینش و البته زبان گویا و شاعرانه خود را در آن سالها، بیش از همه مدیون استاد بدیع الزمان فروزانفر بود:
زار میگریم و از گریه دلم وا نشود
زانکه خاموش به آب، آتشی سودا نشود
از بَرَم رفت عزیزی که دل غمزده ام
دور از آن چهره رخشنده شکیبا نشود
نقشبندانِ هنر، نادره کارند ولی
نقش هر کلک چنین نغز و فریبا نشود
او نمرده ست؛ از آن رو که نمیمیرد
عشق نقش او محو ز آئینه دلها نشود
یاد او را چو گهر در صدف جان داریم
گر شد از دیده و لیکن ز دل ما نشود
او همزمان با تحصیل، به استخدام وزارت فرهنگ – که بعدها به عنوان وزارت آموزش و پرورش شناخته می شد – درآمد و به تدریس در برخی مدارس تهران روی آورد؛ البته تدریس در خود دانشگاه تهران و در برخی رشته های علوم انسانی مانند فلسفه، ادبیات فارسی، فلسفه هنر، ادبیات عرب، ادبیات جهان و تاریخ هنر هم، فعالیت دیگر وی در این سالها بود.
نبوغ و پشتکارش سبب شد تا از سال ۱۳۳۶ به عضویت شورای بررسی رساله های دکتری دانشجویان دوره دکتری ادبیات فارسی برگزیده شود.
در آن سالها، اشعاری هم می سرود که رنگ و بوی مخالفت با رژیم ستمشاهی را داشت؛ از این رو چند بار دستگیر و به عنوان زندانی سیاسی معرفی شد:
خانه ها ویران، پی آبادی کاخی چراست؟
تا سزد خودکامهای را دستگاه خودسری؟
و اما نخستین اثری که از وی منتشر شده است؛ «تصحیح دیوان سلمان ساوجی است»؛ کتابی که در سال ۱۳۳۲ به بازار آمد. همچنین «از کاروان رفته»، عنوانِ نخستین مجموعه چاپ شده شعر اوست.
اگرچه به همه قالبهای شعری علاقه داشت و در آن قالبها شعر میسرود؛ اما قصیده را به عنوان قالبی فراموش شده و مهجور، بسیار دوست می داشت و از این رو، وی را یکی از بزرگترین قصیده سرایان معاصر – در کنار ملک الشعرای بهار – میدانند.
و اما انقلاب اسلامی که به پیروزی رسید؛ او به شعر انقلاب بسیار علاقه نشان داد و یکی از نخستین شاعرانی بود که به حوزه هنر و اندیشه اسلامی رفت و آمد داشت.
پیشنهاد سرپرستی شورای شعر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال ۱۳۶۲ به وی نشان از این داشت که جامعه فرهنگی کشور، نگاه ویژه ای به دانش و شعر او دارد.
او البته در آن سالها، همچنان می سرود و یادگارهایی برای خود باقی می گذاشت:
وفا نکردی و کردم؛ خطا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم؛ بُریدی و نبریدم
اگر ز خلق ملامت، و گر ز کرده ندامت
کشیدم از تو کشیدم؛ شنیدم از تو شنیدم
کی اَم؛ شکوفه ی اشکی که در هوای تو هر شب
ز چشمِ ناله شکفتم؛ به روی شکوه دویدم
مرا نصیب غم آمد؛ به شادی همه عالم
چرا که از همه عالم، محبت تو گزیدم
چو شمع خنده نکردی؛ مگر به روز سیاهم
چو بخت جلوه نکردی، مگر ز موی سپیدم
به جز وفا و عنایت، نماند در همه عالم
ندامتی که نبردم؛ ملامتی که ندیدم
نبود از تو گریزی چنین که بار غم دل
ز دست شکوه گرفتم؛ به دوش ناله کشیدم
جوانی ام به سمند شتاب می شد و از پی
چو گرد در قدم او، دویدم و نرسیدم
به روی بخت ز دیده، ز چهر عمر به گردون
گهی چو اشک نشستم؛ گهی چو رنگ پریدم
وفا نکردی و کردم؛ به سر نبردی و بردم
ثبات عهد مرا دیدی ای فروغ امیدم؟
یکی دیگر از ویژگیهای این استاد زبان و ادبیات فارسی، مطالعات پُر دامنه او در فرهنگهای مختلف و البته در کنار فرهنگ اسلامی بود؛ امری که از سفرهای متعددش در قبل و بعد از انقلاب به کشورهای گوناگون نشأت می گرفت و به او این امکان را می داد تا از این همه اندوخته سود جوید و آنها را در جای مناسب خویش به کار بَرَد.
ذکر نام اسوه های دینی از دیگر مواردی است که در اشعار او دیده می شود و نشاندهنده ارادت قلبی وی به حضرات معصومین (ع) است:
جلوه روح است، یاد روی محمد
روضه ی حور است، خاک کوی محمد
تافته هر سو ز ملک تا ملکوت است
شعشعه ی طلعتِ نکویِ محمد
بیان نام مبارک امام امیرالمومنین (ع) به عنوان “جان جهان“، هم در دیگر اشعار او دیده می شود:
چون دل در معنی از خِرَد سُفت
عشق آمد و مِدحَت علی گفت
ای جانِ جهان و جانِ هستی
وی زنده به تو، روانِ هستی
«رسالهای در فلسفه، منطق، روانشناسی و اخلاق»، «عقل و اشراق»، «تصحیح رسائل خیام با مقدمه و تحقیق در زندگی وی»، «حماسه آرش»، «از امروز تا هرگز»، «اشک و سرنوشت»، «روش تحقیق در دستور زبان فارسی و شیوه نگارش»، «شراب خانگی ترس محتسب خورده»(در قالب قصیده) و «تیرانا» از دیگر آثار استاد مهرداد اوستاست.
وی در عین حال، مجموعه شعر ارزشمند «امام، حماسه ای دیگر» را به انتشارات حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی سپرد تا به زیور طبع آراسته شود.
او سرانجام در هفدهمین روز از اردیبهشت ماه سال ۱۳۷۰ و به هنگام حضور و فعالیت در شورای شعر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، جان به جان آفرین تسلیم کرد و به دیدار معبود شتافت.
دکتر عبدالحسین زرین کوب – که خود از شاگردان استاد بدیع الزمان فرزوانفر است – در مورد استاد اوستا چنین می گوید: «اعتدال بین لفظ و معنا، انتخاب دقیق در بین الفاظ و تعبیرات و مخصوصا سعی در پیدا کردن مضامین تازه، شعر او را رنگی می بخشد که در بسیاری از گویندگان نسل جوان، مانند آن را نمی توان یافت.»
و پایان بخش این نوشتار، شعر دیگری از این شاعر خوش قریحه است:
نه از دور فلک مهری، نه از بزم جهان کامی
نه شمع هستی ام را از نسیم فتنه آرامی
به جانم راه زد هر بار، دردی بر سر دردی
به راهم باز شد هر گام، دامی در پی دامی
نه جان را اشتیاقی بر دل از عشق پری رویی
نه دل را آرزویی در سر از مهر دل آرامی
فراز آورد گشت آسمان، چاهی به هر چاهی
فرو گسترد دور زندگی، دامی به هر گامی
درود و آفرین تا کی؟ که پاسخ بشنوی هر دم
دعایی را به نفرینی، سلامی را به دشنامی
متاب ای اختر برج سرافرازی بر آن مجلس
که گردد جام مهر و ماه او بر کام خودکامی
من و زین پس به پاس دولت آزادگی، دوری
که دامن گیر آمد خاک کوی هر گل اندامی