حمله به سوریه و پارادایم راهبردی جهان: پایایی یا پایان؟
این روزها محافل رسانه ای بین المللی در تب و تاب احتمال حمله موشکی امریکا به سوریه تحلیل های متفاوتی را مطرح می کنند و انجام این حمله را بسیار محتمل دانسته ولی در مورد سطح و شدت و پیامدهای آن ابهامات زیادی وجود دارد. طیف گمانه ها از یک حمله موشکی محدود به سبک فروردین سال گذشته تا یک جنگ بزرگ متعارف بین امریکا و روسیه و حتا گاه یک جنگ هسته ای را در بر می گیرد.
به گزارش تابناک، تحلیل های موجود، انگیزه ها در طرف امریکایی را عمدتا به عوامل روانشناختی ترامپ، تشویق و فشار اسراییل و عربستان، احساس شکست پس از پیروزی ارتش سوریه در دوما، خالی نشان دادن دست های پوتین از موشک های پیشرفته مورد ادعا و از همه مهم تر، بازگرداندن موازنه راهبردی پس از آن ادعا ها می دانند.
بر اساس این تحلیل ها، در صورت حمله محدود موشکی، ممکن است واکنش خاصی به آن صورت نگیرد، اما چنانچه دامنه و شدت حملات فراتر از آن برود، می تواند واکنش هایی از سوی سوریه، ایران و روسیه را به دنبال داشته باشد.
شواهد موجود بیشتر حکایت از خویشتنداری و یا حمله محدود حکایت دارد، اما طبعا آنچه که در پشت پرده های تصمیم گیری بویژه در طرف امریکایی جریان دارد، کمتر بر کسی روشن نیست و از این رو، ناچار باید به سناریوهای محتمل روی آورد.
به نظر می رسد که سناریوهای زیر را می توان برای روزهای آینده ترسیم نمود:
یک؛ حمله موشکی محدود امریکا و عدم واکنش یا احیانا واکنش محدود روسیه در قالب انهدام چند فروند از موشکهای شلیک شده از ناوهای امریکا.
دو؛ حمله گسترده موشکی و هوایی امریکا و متحدان و پاسخ روسیه فراتر از انهدام تعدادی از موشکها و زدن هواپیماها و حتی ناوهای امریکا و متحدان.
سه؛ تبدیل وضعیت سناریوی دوم به جنگی فراتر از سوریه و گسترش حملات از نقاط مختلف به یکدیگر اما کنترل بحران در چارچوب یکجنگ بزرگ متعارف.
چهار؛ تصاعد بحران تا یک جنگ هسته ای تمام عیار با ابعاد وحشتناک.
طبعا تحقق هر یک ازاین سناریوها نتایج و عواقب متفاوتی را در سوریه، خاورمیانه و جهان ایجاد خواهد کرد. سناریوی نخست ممکن است تغییرات کمی را آنهم در سوریه ایجاد کند، اما سناریوی دوم نتایجی منطقه ای و عواقب سناریوی سوم در سطح جهانی موثر خواهد افتاد. تنها سناریوی چهارم است که انچنان آثاری خواهد داشت که می تواند پارادایم راهبردی جهانی را برای دوره یک سده آینده دگرگون خواهد کرد و شرایطی پیچیده را برای دهه های متوالی بر رقابت های نظامی و امنیتی بین المللی حکمفرما خواهد نمود.
دلیل چنین ادعایی آنست که در تمام سالهای دوره جنگ سرد و پس از ان تا امروز مانع از رویارویی مستقیم قدرتهای بزرگ جهان شده، موازنه هراس ناشی از وجود جنگ افزار هسته ایست و این موازنه هنوز هم برقرار است و با وجود تحولاتی که در همپایگی راهبردی میان امریکا و روسیه به عنوان بنیان ثبات استراتژیک جهانی روی داده، اما هنوز هم موازنه ترس برقرار و بویژه بر اساس ادعای روس ها، آن همپایگی همچنان پاینده به نظر می رسد. چنین وضعیتی از اوان جنگ سرد تا کنون، پارادایم غالب بر تصمیم گیری و رفتار راهبردی امریکا و روسیه و حتا قدرتهای هسته ای دیگر بوده و همه منازعات، بحران ها و آشتی ها و توافقات منطقه ای و جهانی در چارچوب آن جریان داشته اند.
اینکه بحران سوریه و شرایط موجود این روزها بتواند موازنه هراس و ثبات راهبردی حدودا پس از جنگ جهانی دوم تا امروز را دگرگون کند، موضوعیست که بسادگی نمی تواند قابل درک باشد.
اگر چه ترامپ ادعاهای بی سابقه ای را مطرح کرده، اما شرائط جهانی با وجود گذر از نظام دو قطبی و فروپاشی شوروی، همچنان و کماکان بر آن مدار می چرخد و از این رو، نظام تصمیم گیری در امریکا نیز هنوز آنچنان تحولی را شاهد نبوده که بتواند وارد یک پارادایم کاملا متفاوت شود.
اگر چنین اتفاقی روی دهد، جدا از امکان تصاعد بحران تا یک جنگ تمام عیار هسته ای، اما روابط میان قدرتها، نظام بین الملل و جهان آینده را وارد عصری یکسره متفاوت از ۷۵ سال گذشته وارد خواهد کرد که بسیاری از ساختارها و ترتیبات و هندسه قدرت جهانی بسیار فراتر از پایان نظام دوقطبی و جنگ سرد، از نو ترسیم خواهد شد.
پایان جنگ سرد با وجود تحول ساختار نظام بین المللی اما بخاطر موازنه هراس و همپایگی راهبردی، نتوانست پارادایم راهبردی جهانی را از نو ترسیم نماید.
دکتر جهانگیر کرمی؛دانشیار روابط بین الملل دانشگاه تهران