جنجال تازه زینب موسوی؛ چرا توهین به فردوسی خط قرمز ایرانیان است؟

    کد خبر :1161244
بی احترامی موسوی به شاهنامه

واکنش تند استاد شفیعی کدکنی به جنجال زینب موسوی درباره شاهنامه و فردوسی – تصویر صفحه اینستاگرامی

بازتاب– در روز های اخیر انتشار ویدئویی از زینب موسوی، کمدین پرحاشیه ای که خود را استندآپ‌کمدین می‌نامد، تنها یک جنجال مجازی نبود؛ بلکه تلنگری جدی بود به حافظه جمعی ما.

انتشار اجرای جنجالی امپراطور کوزکو، موجی از واکنش‌ها را در میان اهالی فرهنگ و کاربران شبکه‌های اجتماعی برانگیخت.

محمدرضا شفیعی کدکنی، شاعر و استاد دانشگاه تهران، با انتشار بیتی انتقادی نوشت:

زمانه بس که پلید و پلشت و مسخره شد / عیارْسنجیِ خورشید کارِ شب‌پره شد

المیرا شریفی‌مقدم، مجری شناخته‌شده صداوسیما، نیز با تأکید بر جایگاه شاهنامه در هویت ایرانیان گفت:

هرگونه اهانت به شخصیت گران‌قدر فردوسی و اثر جاودان او ناشی از فهم کم و عدم درک از ساحت زبان شیرین پارسی است. شاهنامه، هویت زبان و هویت ما ایرانی‌هاست و نباید مورد تمسخر قرار گیرد.

احسان رضایی، نویسنده، با اشاره به سابقه موسوی در شوخی با شاهنامه، نوشت:

مقام شاهنامه و عالیجناب فردوسی هیچ تغییری نکرده است. این ما هستیم که جایگاه خود را نسبت به میراث فرهنگی چندین نسل تعریف می‌کنیم. طنز و شوخی نباید به بی‌احترامی و تخریب ارزش‌های جاودانه منتهی شود.

فاضل نظری، شاعر، نیز با استناد به حکمت فردوسی نوشت:

ز چهره توان دید رنگ درون / نگردد سیه دل سپید از برون

حسین عصاران، مفسر شاهنامه، با لحنی متعادل‌تر تأکید کرد که این نوع شوخی‌ها نباید بیش از حد جدی گرفته شود، چرا که موسوی یک طنزپرداز است، هرچند از نظر او «قابل ملاحظه» نیست. او به نقدهای تند احمد شاملو به فردوسی نیز اشاره کرد و گفت: «شوخی موسوی تند و بی‌پرواست، اما ارزش و مقام شاهنامه هیچ تغییری نکرده است.»

منتقدانی چون بیتا ملکوتی و شماری از پژوهشگران ادبیات، این اجرا را «مبتذل» و «فاقد خلاقیت» توصیف کرده و یادآور شدند که ابیات مورد استفاده در این برنامه، بخشی از ملحقات شاهنامه است و در متن اصلی فردوسی وجود ندارد.

آنچه در این اجرا شنیده شد، نه طنز بود و نه نقد اجتماعی، بلکه توهینی آشکار به فردوسی؛ شاعری که اگر او نبود، شاید ما امروز به زبان فارسی سخن نمی‌گفتیم. این حادثه بیش از آنکه یک لغزش فردی باشد، نشانه‌ای است از بحرانی بزرگ‌تر یعنی سقوط معیارهای هنری در بخشی از تولیدات طنز و تبدیل شوخی به سلاحی علیه هویت ملی و فرهنگی.

طنز یا ابتذال؟

طنز در سنت ایرانی همواره جایگاهی والا داشته است. از عبید زاکانی تا دهخدا، طنزپردازان بزرگ با نگاهی هوشمندانه، نقدی اجتماعی و سیاسی ارائه می‌کردند که هنوز هم خواندنی است. اما آنچه در اجرای اخیر امثال موسوی رخ داد، نسبتی با این میراث ندارد. وقتی به‌جای خلاقیت و ژرف‌اندیشی، از واژگان سخیف و شوخی‌های اروتیک برای جلب چند لایک استفاده می‌شود، طنز به ابتذال کشیده می شود و به ابزاری برای تخریب فرهنگ بدل می‌گردد.

فردوسی؛ فراتر از یک شاعر

فردوسی معمار زبان فارسی است؛ ستون خیمه هویت ایرانی. شاهنامه او نه فقط یک متن ادبی، که شناسنامه ایرانیان است؛ کتابی که در ۶۰ هزار بیت آن حتی یک واژه ناپسند نمی‌توان یافت. جهانیان از گوته تا تاگور در برابر عظمت این اثر سر تعظیم فرود آورده‌اند. آیا سزاوار است چنین نامی با کلمات رکیک آلوده شود؟ آیا دوستداران زبان فارسی باید شاهد آن باشد که نمادهای فرهنگی آنها ملعبه شوخی‌های سطحی و کم‌مایه شود؟

خط قرمز جامعه

هیچ جامعه‌ای نسبت به نمادهای فرهنگی و هویتی خود بی‌تفاوت نیست. همان‌گونه که فرانسوی‌ها ماریان را به‌عنوان نماد جمهوریت، هندی‌ها گاندی را به‌عنوان پدر استقلال و یونانی‌ها هومر را به‌عنوان میراث ادبی خویش پاس می‌دارند، ایرانیان نیز فردوسی را خط قرمز فرهنگی خود می‌دانند. عبور از این مرز، تنها یک اقدام فردی یا خطای شخصی تلقی نمی‌شود، بلکه نوعی بی‌اعتنایی به تاریخ و هویت ملی به شمار می‌آید. واکنش‌های گسترده و پرشمار در شبکه‌های اجتماعی نیز نشان داد که جامعه ایرانی همچنان نسبت به میراث خود هوشیار است و بی‌احترامی به فردوسی را برنمی‌تابد.

مسئولیت نهادهای فرهنگی

مسئله تنها خطای یک کمدین نیست. پرسش اصلی اینجاست: چرا چنین اتفاقی ممکن می‌شود؟ جای خالی نهادهای فرهنگی در آموزش، نظارت و پاسداری از میراث ملی بیش از هر زمان احساس می‌شود. اگر فرهنگ‌سازی از مدارس آغاز نشود و عشق به ایران و بزرگان آن در خانواده و رسانه تقویت نگردد، طبیعی است که برخی به‌سادگی نمادهای ملی را دستمایه شوخی‌های سخیف کنند.

خرد فردوسی، راه آینده ما

شاهنامه با ستایش خرد آغاز می‌شود و تا پایان، بر خردورزی و نجابت استوار می‌ماند. اگر بخواهیم از تکرار چنین رخدادهایی جلوگیری کنیم، راه آن نه مقابله احساسی و هیجانی، بلکه بازگشت به همین خرد است. باید نسل جدید ما بدانند فردوسی چه جایگاهی دارد و چرا پاسداشت او پاسداشت خودِ ایران است.

بی‌احترامی به فردوسی، بی‌احترامی به ایران است. این رفتار زشت نشان داد که جامعه ایرانی همچنان به میراث فرهنگی‌اش وفادار است، اما برای پاسداری از آن، تنها واکنش کافی نیست. ما نیازمند برنامه‌ای ملی برای آموزش، فرهنگ‌سازی و ارتقای سطح طنز در ایران هستیم؛ برنامه‌ای که مرز باریک میان طنز و ابتذال را روشن کند. اگر طنز هنری والا و روشنگر باشد، می‌تواند چراغ راه آینده شود؛ اما اگر به ابتذال فروبغلتد، تنها ویرانگری و آزردگی به بار می‌آورد.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید