توصیه پیمان قاسم خانی به خودش: پیمان! کلا با این صداوسیما کار نکن
پیمان قاسمخانی گفت: دستمزد آخرین پیشنهاد بازی که به من شد به شکل کاملا مشخصی بیشتر از دستمزد معمول فیلمنامهنویسیام بود. در مقایسه بین بازیگری و فیلمنامهنویسی واقعا دستمزد فیلمنامهنویسی خندهدار است. به هر حال بازیگری در این مملکت طرفداران زیادی دارد.
پیمان قاسمخانی اگر فرصت داشت به گذشته بازگردد به پیمان ۱۸ ساله توصیه میکرد که با صداوسیما همکاری نکند.
به گزارش ایسنا؛ حرفهای پیمان قاسمخانی درباره کمدیهای ایرانی، بهترین فیلمنامههایش و البته توصیههایش به پیمان ۱۸ ساله در ویژهنامه نوروزی بیقانون منتشر شده است.
دستمزد پیمان قاسمخانی به عنوان یک بازیگر بیشتر است یا به عنوان یک فیلمنامهنویس؟ آیا این نسبت دستمزد را منصفانه میدانید؟
دستمزد آخرین پیشنهاد بازی که به من شد به شکل کاملا مشخصی بیشتر از دستمزد معمول فیلمنامهنویسیام بود. در مقایسه بین بازیگری و فیلمنامهنویسی واقعا دستمزد فیلمنامهنویسی خندهدار است. به هر حال بازیگری در این مملکت طرفداران زیادی دارد.
یک پروژه را از ایده تا نهایی شدن چطور پیش میبرید؟
گاهی وقتها ممکن است نوشتن با محوریت یک کاراکتر شروع شود و قصه حول او ادامه پیدا کند و شاخ و برگ بگیرد و خط داستان در بیاید. مثل کاراکتر تداعی در دختری با کفشهای کتانی که شخصیت داستان را پیش میبرد؛ و گاهی یک خط داستانی را پیدا میکنم که حس میکنم بستر لازم را برای تبدیل شدن به کمدی خوب دارد.
مشکل فیلمهای کمدی ایرانی چیست؟
واقعا کمدیهای ایرانی زیادی ندیدهام. آنهایی که دوستشان داشتهام مثل «دایره زنگی» و «اجارهنشینها» به کنار. خیلی از کمدیهایی که دیدهام مشکلشان در کمبود موقعیتهای کمدی و گیر کردن در خلق موقعیت کمدی و گاهی دیالوگ بوده است. گاهی حس میکنم بعضی کمدیهای امروز به درد ۲۰ سال پیش میخورند. امروز که مخاطبان ما جوانان هستند، طبیعتا حس طنزشان مثل ۱۰ سال پیش یا حتی ۵ سال پیش هم نیست. حس طنز و سلیقه کمدی مردم بالاتر رفته و کمدیهای کهنه و دم دستی را دیگر برنمیتابند و ما هم باید مطابق با این سلیقه روز جلو برویم.
بهترین فیلمنامههایی که نوشتید، کدامند؟
«طبقه حساس» و «نقاب» را بیشتر از بقیه دوست داشتم. البته این مربوط به فیلمنامههایی است که دوست داشتم. یعنی صرفا خود فیلمنامه را و کاری به ساخت آن ندارم.
بین فیلمنامهنویسی و بازیگری کدام را انتخاب میکنید؟
من علاقهای به بازیگری ندارم و وقتی فیلمنامه مینویسم، هیچگاه خودم را جای شخصیتهایی که طراحی میکنم نگذاشتهام. «سن پطرزبورگ» هم که پیش آمد و نتیجه خوبی هم داشت واقعا انتخاب خودم نبود.
در سیتکامهای جهانی خالق حرف اول را میزند. خالق به عنوان یک نویسنده و ایدهپرداز سریال را طراحی میکند و سایر نویسندگان را مدیریت میکند. برخلاف ایران که در سریالها کارگردان سالاری است، کارگردان نقش چندانی در سریال ندارد و ممکن است پنج قسمت پشت سر هم سریال «فرندز» پنج کارگردان متفاوت داشته باشد. چرا نمیشود این سیستم را در ایران پیاده کرد؟
برای این سوال پاسخ خاصی ندارم. اینجا سیستم از اول همین بوده و کارگردان سالاری وجود داشته. من فکر میکنم سهم خودم را در خلق یک اثر داشتهام. این با هم تفاوت دارند. برخی کارگردانها فقط میتوانند به عنوان یک تکنسین عمل کنند اما برخی دیگر فیلم را از فیلمنامه فراتر میبرند و نقش تالیفی دارند. مثلا در «شبهای برره» ساختن دنیای سریال دست من بود اما آن فضاسازی ابزورد صرفا در نوشتههای من نبود. مهران مدیری فضای جنونآمیزتری نسبت به متن ساخت که به ما هم در نوشتن کد داد و در همان فضا و مسیر جلو رفتیم. با کارگردان مولف کار کردن امتیازهای خودش را دارد. در این نوع از همکاری اگر دنیای ما به هم نزدیک باشد کار هر دوی ما را جلوتر میبرد.
اگر الان روبروی پیمان ۱۸ ساله بنشینید، به او چه میگویید و چه توصیههایی میکنید؟
برای پیمان ۱۸ ساله که بیشتر توصیههای غیرسینمایی دارم. اما توصیههای سینماییام برایش این است که بیشتر کار کند و تنبل نباشد و یادش باشد که تا به خودش بیاید میبیند که ۵۰ ساله شده. این را هم بهش میگویم که کلا برای این صدا و سیما کار نکند.