تعرفههایی که بوی باروت میدهند؛ آیا احتمال درگیری نظامی چین و آمریکا وجود دارد؟

وب سایت përgjegjësstatecraft.org وابسته به مؤسسه کوئینسی با اشاره به جنگ تجاری آمریکا و چین نوشته است:
تنشهای اقتصادی میان پکن و واشنگتن به سرعت در حال اوجگیریاند؛ روندی که ممکن است از نزاع اقتصادی فراتر رفته و به بحران امنیتی تبدیل شود.
بازتاب– در ادامه مقاله این سایت آمده است:
در حالی که تمرکز جهانی روی نوسانات بازارهای مالی بود، دونالد ترامپ با اعلام تعلیق جنگ تجاری جهانیاش—به جز علیه چین—آتش اختلافی ژرفتر را شعلهور کرد. پیام روشن است: جنگ اقتصادی آمریکا با چین حالا در مسیری صعودی قرار گرفته که میتواند در عرض چند سال آینده به درگیری جدی و حتی خشونتبار تبدیل شود.
میراث ترامپ و تداوم بایدن
پیش از آنچه ترامپ آن را «روز رهایی» نامید، روابط ایالات متحده و چین با تنشهای فزایندهای همراه بود. دولت بایدن نهتنها بیشتر سیاستهای خصمانه ترامپ علیه چین را حفظ کرد، بلکه در بسیاری موارد آنها را گسترش و تشدید نیز داد. گرچه بایدن کانالهای دیپلماتیک را مجدداً برقرار کرد، اما از همکاری با چین برای کاهش نیروهای متضاد میان دو کشور سر باز زد.
با بازگشت ترامپ به قدرت، افزایش چشمگیر تعرفهها علیه چین یکی از نخستین اقداماتش بود. با این حال، در ماههای ابتدایی، هر دو کشور نشانههایی از تمایل برای مذاکره و کاهش تنشها نشان دادند. چین هیئتهایی را به واشنگتن فرستاد تا اهداف آمریکا را بهتر درک کرده و بستر گفتگو را فراهم کند. در مقابل، ترامپ بارها از شی جینپینگ تمجید کرد و حتی از امکان دیدار زودهنگام سخن گفت. در ماه فوریه، ترامپ پیشنهاد کرد که آمریکا، روسیه و چین مذاکرات کنترل تسلیحات هستهای را آغاز کنند؛ پیشنهادی که در صورت تحقق، میتوانست منجر به کاهش قابل توجه هزینههای نظامی سه قدرت شود.
اما این چشمانداز به سرعت فروپاشید. آنچه اکنون در جریان است، یک چرخه خطرناک و فزاینده از تنش است که بهراحتی میتواند به فاجعه ختم شود.
تعرفهها، تهدیدها و واکنشهای متقابل
در «روز رهایی»، ترامپ اعلام کرد که به دلیل آنچه «تجارت ناعادلانه» چین مینامد، تعرفهها را ۳۴ درصد دیگر افزایش میدهد؛ افزایشی که بر تعرفه متوسط قبلی ۴۲ درصد افزوده میشود. با این نرخها، تقریباً هیچ کالای چینی نمیتواند در بازار آمریکا رقابت کند.
در پاسخ، پکن اینبار برخلاف واکنشهای پیشین منفعل، تصمیم به مقابله جدی گرفت: تعرفهای ۳۴ درصدی بر صادرات آمریکا، محدودیتهای جدید بر صادرات مواد معدنی راهبردی، افزودن برخی شرکتهای آمریکایی به فهرست «کسبوکارهای غیرقابل اعتماد» و آغاز تحقیقات ضدانحصار علیه شرکت DuPont.
دولت چین در بیانیهای رسمی، خود را مدافع نظم اقتصادی جهانی معرفی کرد و ایالات متحده را به تلاش برای «برهمزدن نظم اقتصادی بینالمللی و قربانیکردن منافع دیگر کشورها در خدمت به سلطهطلبی خود» متهم کرد. در سرمقاله روزنامه People’s Daily، مردم چین به پایداری اقتصادی کشور و حمایت دولت از تولید داخلی امیدوار شدند.
ترامپ هم با لحنی تند واکنش نشان داد: «چین اشتباه کرد، دچار وحشت شد—و این همان کاری است که نباید انجام میداد!» او بلافاصله تعرفهها را ۵۰ درصد دیگر افزایش داد و چین اعلام کرد که این اقدام را فردا پاسخ خواهد داد. در مجموع، تعرفههای آمریکا از ابتدای دوران ترامپ تاکنون ۱۲۵ درصد و تعرفههای چین ۸۴ درصد افزایش یافتهاند.
توهم قدرت و واقعیت مقاومت
دیدگاه غالب در واشنگتن این است که اقتصاد چین بهقدری شکننده است که توان مقاومت ندارد. استدلال رایج میگوید: اگر چین از بازار آمریکا حذف شود، ناچار خواهد شد صادراتش را روانه سایر کشورها کند و در این مسیر، روابطش را با اروپا، ژاپن و جهان جنوب تخریب خواهد کرد.
اما این خوشبینی ممکن است به محاسبات اشتباهی منجر شود. چین اگرچه از سال ۲۰۲۱ با مشکلاتی چون فروپاشی تدریجی حباب مسکن و بیکاری جوانان مواجه بوده، اما همچنان مازاد تجاری عظیمی دارد که میتواند برای تحریک تقاضای داخلی از آن استفاده کند. در حالی که تاکنون از بستههای حمایتی گسترده خودداری کرده، احتمال میرود اکنون در پاسخ به فشارهای خارجی، درهای حمایت مالی را باز کند.
در مقابل، ترامپ اگرچه جنگ اقتصادی با سایر کشورها را فعلاً متوقف کرده، اما آن را بهکلی کنار نگذاشته است؛ امری که میتواند برای روابط تجاری آمریکا با سایر شرکا نیز بیثباتکننده باشد. در حالی که چین ممکن است رشد اقتصادی جدیدی را تجربه کند، آمریکا با تورم فزاینده و کندی رشد مواجه خواهد شد.
آیندهای نگرانکننده؛ از جنگ تجاری تا برخورد نظامی؟
درگیری میان آمریکا و چین اکنون وارد مرحلهای شده که فراتر از رقابت اقتصادی است. در این فضا، بسیاری از شرکتها ممکن است تعطیل شوند و شبکههای قاچاق برای دور زدن تحریمها شکل بگیرند. بخشی از تولید چین ممکن است به کشورهای آمریکای لاتین منتقل شود.
در این مرحله، تنشها ممکن است به اقدامات امنیتی فراتر بیانجامد. آمریکا ممکن است به دنبال جلوگیری از قاچاق برآید و چین با هدف تلافی، صادرات کالاهای راهبردی را محدود کند. دو طرف همچنین ممکن است تلاش کنند کشورهای ثالث را به اردوگاه خود بکشانند؛ زمینهای برای ایجاد درگیریهای نیابتی.
از همه نگرانکنندهتر، وسوسه دو طرف برای ضربهزدن مستقیم به منافع امنیتی یکدیگر است.
چین در واکنشهای خود معمولاً متعادل و متناسب عمل میکند و تمایل دارد خویشتنداریاش را بهعنوان مزیتی دیپلماتیک در برابر رفتار تهاجمی آمریکا معرفی کند. اما در سوی مقابل، دولت ترامپ—و شخص رئیسجمهور—چنان رفتار میکنند که گویی در پی تحمیل نوعی تسلیمطلبی به چین هستند؛ چیزی که پکن هرگز نمیپذیرد.
با افزایش ناکامیهای ترامپ و اگر چین تابآوری اقتصادی خود را حفظ کند، ممکن است ترامپ بیش از پیش به مشاوران امنیتیاش اعتماد کند—افرادی که عمدتاً حامی رویارویی مستقیم با چین هستند. اسناد پنتاگون نیز نشان میدهد که شکست در روابط آمریکا–چین میتواند دستاویزی برای گسترش سریع نظامیگری در آسیا باشد.
چنین رویکردی حتی در دوران بایدن، با وجود تلاش برای وضع «خط قرمز»، بیثباتکننده بود. حالا، با افزایش درد اقتصادی، موج فزاینده ناسیونالیسم در هر دو کشور و فقدان سازوکارهای کنترلی، خطر اتخاذ تصمیمات مخرب از سوی دو طرف بسیار جدیتر شده است.
در چنین شرایطی، یک اشتباه ساده در تایوان یا دریای چین جنوبی میتواند فاجعهآفرین باشد.