ترامپ در مواجهه با ایران تاکنون سیاست «خم شدن در برابر طوفان» را انتخاب کرده
إبراهیم نوار در القدس العربی نوشت: در این مقاله بر آنیم تا به سه سوال مهم پاسخ دهیم؛ اول آنکه ایا ایالات متحده به تنهایی میتواند جنگ نظامی علیه ایران به راه اندازد؟ دوم، آیا ترامپ در نزدیکی انتخابات ریاست جمهوری به دنبال ماجراجویی جنگ با ایران خواهد رفت؟ و سوال سوم اینکه آیا ترامپ میتواند دولتهای قدرتمند جهان را برای پیوستن به خود در جنگ علیه ایران قانع کند؟
در ادامه این مطلب آمده است: آمریکا دیگر آن دولت قدرتمندی نیست که پس از جنگ جهانی دوم به دولتهای اروپای غربی کمک مالی عظیمی کرد تا حیات سیاسی خود را بازیابند. اکنون دولت آمریکا در حالت درگیری با دولتهای پیمان آتلانتیک، برای افزایش هزینههای دفاعی این پیمان است. علاوه بر این، ایالات متحده ممکن است بتواند جنگی را علیه ایران آغاز کند، اما نمیتواند نتیجه جنگ را به نفع خود تضمین کند و این همان معضلی است که قدرت کنونی حاکم در آمریکا با آن مواجه است.
ترامپ داستان ابلهانهای را در توجیه عقب نشینی اش از انجام اقدام نظامی علیه ایران ساخت و گفت: وجدانش قبول نمیکند که به قربانیان ایرانی که احتمالا تعدادشان به ۱۵۰ شخص میرسد، ضربه بزند! بلاهت در این توجیه موج میزند و نشان میدهد که ترامپ تنها به دنبال پنهان داشتن ضعف و ناتوانی خود بوده است. این در حالی است که مایک پنس، در گفتگو با سی ان ان تصمیم ترامپ را منعکس کننده خویشتنداری وی دانست!
واقعیت آن است که عقب نشینی ترامپ از ضربه نظامی به ایران، نشان دهنده موضع اخلاقی او نیست و تنها حکایت از تمایل او برای عدم مقابله با ایران دارد؛ چرا که چنین مقابلهای غیر قابل کنترل میشود و با توجه به اینکه ایالات متحده نمیتواند پیامدهای جنگ را مهار کند، ترامپ شیوه خم شدن در برابر طوفان را انتخاب کرد؛ شاید حوادث به او کمک کند تا بتواند موضع خود را بار دیگر ترمیم کند.
خوانش یک سند استراتژیک امنیت ملی آمریکا که در دسامبر ۲۰۱۷ صادر شده، نشان دهنده آن است که آمریکا به دنبال تشکیل ائتلافی با دوستان خود در منطقه است، تا از کمک سیاسی، اقتصادی و نظامی آنها برای مقابله با ایران برخوردار شود. اما تشکیل چنین ائتلافی برای ایالات متحده هرگز به این آسانی نخواهد بود.
با وجود رغبتی که پمپئو و بولتون برای وارد آوردن ضربات نظامی به پایگاهها و اهداف نظامی ایران در جنوب غرب این کشور نشان دادند، هشدارهای تعدادی از فرماندهان نظامی آمریکا، نگرانی ترامپ را برانگیخت و باعث شد وی داستان اجتناب از ریختن خون افراد بی گناه را بسازد.
در پاسخ به سوال اول میگوییم که ایالات متحده، هر چند از قدرت کافی برای به راه انداختن جنگی علیه ایران برخوردار است، اما چنین جنگی قطعا از سیطره آن خارج میشود؛ به نحوی که دیگر آمریکا توان مهار جنگ را نخواهد داشت و ممکن است برای نخستین بار پس از پایان جنگ سرد، موجب تغییر قواعد بازی نظامی در سطح جهانی شود.
ترامپ به اتخاذ تصمیمات سرنوشت ساز و بدون بررسی کافی تمایل دارد؛ و شاید افزایش تنشها با چین، ونزوئلا، کوبا، کره شمالی و ایران در زمان حاضر، در ضمن محاسباتی جای میگیرد مبنی بر اینکه تحقق پیروزی یا گرفتن امتیاز از طرف مقابل، باعث حمایت او در جریان انتخابات میشود. چند روز پیش، ترامپ گفت که شکست در انتخابات، احتمال مطرحی برای او نیست؛ بدین معنا، وی تلاش میکند به نحوی رفتار کند که محبوبیتش افزایش یافته و راهش به سمت پیروزی دوباره هموار شود. اما پس از انکه دریافت در محاسباتش اشتباه میکند، اعلام کرد که سیاست کوچ اجباری مهاجران را موقتا به حالت تعلیق درآورده، در مورد بنای دیوار بین ایالات متحده و مکزیک سکوت کرد، از اعمال تعرفههای گمرکی اضافی بر صادرات عقب نشینی کرد و بار دیگر به سیاست غزلسرایی با کره شمالی بازگشت. همزمان، ترامپ تلاش میکند پلهای اعتماد با چین را بار دیگر بنا نماید. در همین چارچوب، تصمیم جنگ با ایران را فعلا مسکوت گذاشت.
در این میان، دشمنان دموکرات ترامپ فرصت را غنیمت شمرده و به سیاستهای او سخت حمله کرده بودند. برنی سندرز ترامپ را متهم به آتش افروختن در یک صندوق پر از کاغذ کرد، که حال به بهانه خاموش کردن آتش کمک میخواهد! سناتور کوری بوکر، سیاست خارجی ترامپ را بدون استراتژی و شبیه به برنامههای تخیلی تلویزیون دانست که در آن کارگردان به دنبال وارد کردن عناصر درام است تا بیننده اش بیشتر شود! سناتور الیزابت وارین گفت: «هیچ کس دقیقا نمیداند گام بعدی سیاست خارجی آمریکا چیست، حتی خود ترامپ!»
اینگونه اظهار نظرها نشان دهنده سردرگمی و نوسان در مواضع ترامپ است. در سال انتخابات، رئیس جمهور آمریکا که برای انتخاب دوباره تلاش میکند، نیاز به اخبار مثبت دارد و تحولاتی که نشان دهنده درستی سیاست هایش باشد، نه برعکس. اما این شرایط فعلی ترامپ نیست؛ نه در مورد بحران ایالات متحده با ایران و نه دیگر بحرانهایی که ترامپ شعله ور کرده است.
بنابراین، ماجراجویی در مورد حمله به ایران در سال انتخابات، بدون شک پر است از خطرات بزرگی که هزینه آن میتواند از دست رفتن دوره دوم ریاست جمهوری برای ترامپ باشد؛ مگر اینکه رئیس جمهور آمریکا بتواند انجام یک عملیات نظامی بی ارزش، به شکل یک درام نمایشی را تضمین کرده و نام آن را پیروزی بزرگ بگذارد!
به این ترتیب، در پاسخ به سوال دوم میگوییم: ورود به مقابله نظامی با ایران، یک ماجراجویی پر خطر است؛ بویژه در شرایطی که ترامپ تبلیغات انتخاباتی اش را آغاز کرده و سال انتخابات ریاست جمهوری نزدیک میشود.
از زمان پایان جنگ سرد، دیدگاه نظامی آمریکا در مورد ورود به جنگها تغییر کرد و ورود به تنهایی، یک امر بعید شد. به جای آن، آمریکا تصمیم گرفت پس از بنا نهادن ائتلافهای نظامی با دیگر کشورها، در حالی که واشنگتن رهبری آن را بر عهده دارد، وارد جنگ شود.
اکنون، شرایط در مورد ایران فرق نمیکند. آیا ترامپ میخواهد قدرتهای بزرگ جهان متشکل از هم پیمانان و دشمنان را در مورد پیوستن به ایالات متحده برای جنگ علیه ایران قانع کند؟ این سوال سوم است. ایالات متحده دیگر آن قدرت پیشین را ندارد و ترامپ با یک تنگنای سیاسی در سال انتخابات مواجه است. شانس او برای جلب حمایت و کمک در طول دو سال اخیر به شدت کاهش یافته است؛ بویژه بعد از آنکه هم پیمانانش را هدف حملات تجاری قرار داده و وارد درگیریهای واضحی با آنها شد.
با وجود تلاش اسرائیل برای جمع کردن هم پیمانانی برای ترامپ، رفتارهای عداوت آمیز وی تمام این تلاشها را با شکست مواجه کرد. دولتهایی که در توافق هستهای با ایران شرکت دارند، در مورد توانایی رئیس جمهور آمریکا برای التزام به یک سیاست مشخص تردید دارند. از آن جمله، انگلیس، نزدیکترین هم پیمان آمریکاست. وزارت خارجه انگلیس بر عقیده است که باید آرامش را برقرار کرده و فتیله جنگ بین واشنگتن و تهران را بکشد. از این رو، وزیر مسئول سیاست خارجی خود را به خاورمیانه و به سمت تهران فرستاد، تا شرایط را از نزدیک بررسی کرده و با رهبران سیاسی منطقه صحبت مستقیمی داشته باشد.
قدرتهای سیاسی در جهان غرب، از جمله آلمان و فرانسه نیز در صدق مواضع و سیاستهای ترامپ تردید داشته و تلاش میکنند اوضاع را به سمتی سوق دهند که مانع از ورود به درگیریهای مسلحانه شوند.
نتیجه آنکه ایالات متحده هرگز تشکیل یک ائتلاف نظامی بین المللی برای جنگ با ایران را آسان خواهد یافت. بنابراین، مأموریت پمپئو در خاورمیانه و همچنین تلاش بولتون برای برپایی چنین ائتلافی به شکست میانجامد. تنها موفقیت آمریکا میتواند جلب حمایت مالی عربستان و امارات، در مقابل وعدههای دفاع از آنها در مقابل خطر ایرانی باشد؛ خطری که ایالات متحده سعی در تراشیدن و تبدیل آن به مترسکی دارد که سیاستهای منطقهای عداوت آمیزش را بر اساس آن استوار ساخته است.
با اینکه پاسخهای ما به سه سوال مطرح شده حکایت از دشواری جنگ آمریکا علیه ایران دارد، اما جنگی که دیروز اتفاق نیفتاده، میتواند فردا واقع شود؛ یا به دلیل اشتباهات کوچک، همانطور که وزیر خارجه انگلیس گفت و یا به دلیل محاسبات احمقانه و اشتباه دونالد ترامپ. از این رو، بهتر است چشمان مرزبانان ایرانی از دیده بانی غافل نشود.