تحلیل نجفی از وجود یک «دو راهی» در شهرداری

    کد خبر :175158

شهردار تهران در یادداشتی با عنوان «انتخاب بین دو راه»، به تحلیل وجود یک «دو راهی» در مدیریت شهر تهران پرداخت.

به گزارش ایسنا، محمدعلی نجفی : تهران، ایرانی کوچک است. «کشوری» است در دل کشور بزرگ ایران. به شهر تهران باید فراتر از ساخت کالبدی آن نگریست؛ شهری که بر ساخت فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی ویژه و پیچیده‌ای متکی است. بیش و پیش از «بافت کالبدی» تهران باید «بافت فرهنگی»، «بافت اجتماعی»، «بافت اقتصادی» و حتی «بافت سیاسی» آن را شناخت و ضعف‌ها، قوت‌ها، فرصت‌ها و تهدیدهای پیش‌ رو را مورد مطالعه قرار دارد. هر فرصت و تهدیدی که فراروی سرزمین پهناور ماست، در ابعادی کوچک‌تر و گاه در همان ابعاد در برابر تهران قرار دارد.

شهر تهران، تنوعی از فرهنگ‌های نقاط مختلف سرزمین ایران را در خود گرد آورده است. تنوع فرهنگی نه‌تنها تپندگی و شور زندگی را در شهر برمی‌انگیزد، بلکه عاملی اقتصادی است که برای شهر فرصت‌های مختلف ایجاد می‌کند. بسیاری از اینها امید به بهترشدن تهران را نوید می‌دهد. روندهایی که در طول چند دهه جامعه ایران را دستخوش تغییراتی شتابان و پردامنه کرده است، وجوه مختلف زندگی ما را؛ از بُعد فردی و خلق‌وخو و روان انسان ایرانی گرفته تا ساختارهای جمعیتی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در بر گرفته است.

جامعه ایران در طول چهار دهه، از جامعه‌ای با جمعیت روستایی به جامعه‌ای با جمعیت شهری تبدیل شده است. تهران، مهم‌ترین شهر، کانون تپنده این تغییرات و دیگ درهم‌جوش فرهنگ‌های گوناگون و اصیل جامعه ایرانی برای رسیدن به فصل مشترکی از مفهوم ملیت است.شکی نیست که اداره شهرها و مدیریت شهری در روزگار معاصر، چالشی فراگیر است که همه سکونتگاه‌های شهری جهان و به‌ویژه کلان‌شهرهای درحال‌توسعه را دربر گرفته است. شهر تهران نیز که از پیش از پیروزی انقلاب با مسائل پیچیده و درهم‌تنیده فراوانی درگیر بوده است، از این قاعده مستثنا نیست. ازاین‌رو یافتن راهبردها و راهکارهای مناسب‌تر اداره آن در وضعیتی پایدار و شایسته، تلاشی سترگ می‌طلبد که باید با دوراندیشی و همه‌جانبه‌نگری همراه باشد.

از ابتدای پذیرش مسئولیت در شهرداری تهران، دو راه پیش‌رو وجود داشت؛ توسعه فیزیکی درون‌شهری مانند ایجاد و ساخت خیابان و بزرگراه و پل و مترو، برج‌های عظیم و گسترش کارگاه ساختمانی که شهر به آن دچار است یا بهبود کیفیت زندگی شهر از طریق کاهش آسیب‌های اجتماعی، تقویت کسب‌وکار، توزیع خدمات و امکانات شهری، توزیع ثروت شهری، بهبود زیست‌محیطی شهر، تقویت هویت شهر، ترمیم اوضاع فرهنگی و … با نگاه انسان‌محور. شکی نیست که انتخاب هر یک از این دو راه برمبنای نادیده‌گرفتن بخش دیگر نیست که در این صورت توسعه پایدار، متوازن و موزون شهری اتفاق نخواهد افتاد، اما دغدغه و مسئله این است که تهران ١٤٠٠ به کدام راه و روش برای مدیریت بیشتر نیاز دارد.

شهر برای انسان‌ها ساخته می‌شود و از روابط انسانی و ساختار اجتماعی هویت می‌پذیرد. بنابراین محور و رویه حرکتی باید در جهت ارتقای کیفیت زندگی شهروندان و آرامش و آسایش انسان‌ها تنظیم شود و به اجرا درآید. در این نگاه است که مردم تدریجا شهرداری را از آن خود می‌دانند، به آن اعتماد می‌کنند و نسبت به شهر و مسائل و مشکلات آنها احساس تعلق و مسئولیت می‌یابند و رابطه‌ای ارگانی و صمیمی میان مردم و این نهاد برقرار و امید به آینده‌ای بهتر برانگیخته می‌شود. تنها با این امید است که ظرفیت عظیم و نیروی بزرگ اندیشه «مردم»، پشت سر شهرداری بسیج می‌شود و در تصمیم‌سازی‌ها و سپس در مرحله اجرا و نظارت به مدد مدیریت شهری می‌آید. این نکته را هم تأکید کنم که جهانیان درک کرده‌اند که شیوه برنامه‌ریزی شهرها جدا از شیوه تفکر، رفتار و زیست مردم نیست.

مردم، نخستین و مهم‌ترین پیشروان تغییر در شهرها هستند، بنابراین برای رسیدن به شهر انسان‌محور و ارتقای کیفیت زندگی شهروندان باید به‌گونه‌ای برنامه‌ریزی کرد که آنان در مقایسه با هر گروه دیگری حساسیت و دغدغه بیشتر را به زندگی و زیست در شهر خود داشته باشند. در «تهران جدید» شهروندان باید هویت فردی و اجتماعی خود را داشته باشند و در عین افزایش حس تعلق، به تنوع و تکثر همه فرهنگ‌ها و مذهب‌ها و سنت‌ها احترام بگذارند. زندگی مدرن امروز خواست اکثریت شهروندان تهرانی است. استفاده از حمل‌ونقل مدرن، وجود بازارها و مال‌های گونا‌گون، مراکز شادی و نشاط، سالن‌های سینما و مراکز فرهنگی جذاب، ارتباطات شهری هوشمند و… ازجمله ‌خواست‌های شهروندان است، اما نباید این مدرن‌بودن، باعث شود جایگاه فرهنگی و هویتی شهر و معماری و شهرسازی سنتی و بومی که میراثی برای آیندگان است فراموش شود.

اعتقاد دارم که مهم‌ترین ابزار حل مسائل پیچیده تهران، مشارکت مردم و استفاده حداکثری از تمامی منابع، امکانات و توان مدیریتی ایرانیان است.
مشکل تهران فقدان برنامه نیست، مشکل ناکارآمدی برنامه‌ها و عدم پایبندی مجریان به آن از یک سو و فقدان دیدگاهی جامع‌نگر در برابر پیچیدگی‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی شهر از سوی دیگر است. بنابراین راه خروج از تنگناها و بحران‌ها، تغییر پارادایم موجود و بسیج همه منابع و جلب مشارکت نخبگان، جوانان و عموم ذی‌نفعان برای تحول و اصلاح وضع شهرمان در چارچوب رویکردهای پیش‌گفته است.

ساکنان شهر باید در تأمین هزینه‌های شهر مشارکت داشته باشند. این کار مستلزم آن است که از یک‌سو، مدیریت و سازمان مدیریت شهری کارآمد و پاسخ‌گو شود، بهره‌وری افزایش پیدا کند و مهم‌تر از همه با فساد شهری با جدیت و قاطعیت مقابله و شفافیت محقق شود. با وجود فساد اداری هیچ سیاستی به بار نخواهد نشست. مقابله با فساد هم تنها در اراده مدیران شهرداری نیست، بلکه اراده جمعی و فراگیر می‌خواهد و مشارکت همگان را می‌طلبد. فساد، نابرابری را هم بیش از آنچه که هست تشدید می‌کند.

علاوه بر آن باید به خاطر داشت که مشارکت فقط در تأمین منابع مالی خلاصه نمی‌شود؛ مشارکت یعنی دخالت فرد برای تعیین سرنوشت شهر و دخالت او در تصمیم‌گیری‌هایی که به زندگی شهری او مربوط می‌شود. مردم در برابر سازمان‌های بزرگی مثل شهرداری که قدرت و منابع زیادی دارد و قادر است در امور مختلف زندگی آنان تصمیم‌های اساسی بگیرد، نباید احساس ناتوانی و ضعف کنند. وقتی مردم در مورد پروژه‌ای که در محله آنان اجرا می‌شود و مثلا رفت‌وآمد محله را مختل می‌کند، نقشی ندارند، چگونه می‌توان انتظار داشت که نسبت به محله خود حساسیت داشته باشند و در امور آن مشارکت کنند؟

شهرداری بازیگر مهمی در حیات شهری است اما باید مجالی فراهم کنیم تا نهادهای مردمی و سازمان‌های داوطلبانه بتوانند در سرنوشت شهر نقش داشته باشند. ما امروز به شهر خود آگاه شده‌ایم، به بیماری‌هایش به‌تدریج آگاه می‌شویم و درعین‌حال، به شهر خود علاقه‌مندتر شده‌ایم. حس تعلق به شهر، توجه به تاریخ شهر و نگرانی درباره سرنوشت شهر در آگاهی جمعی ما پررنگ‌تر و پررنگ‌تر می‌شود. این حسی است که شهر را به پیش خواهد برد و بر چالش‌های آن غلبه خواهد کرد. تهران می‌تواند و باید به شهری تبدیل شود که همه شهروندان، آن را از آن خود بدانند و از زیستن در آن احساس آرامش، نشاط و «امید» داشته باشند. شهروندان امیدوار در فرایند اداره و بهبود امور شهری «مشارکت» می‌کنند و با تقویت مناسبات، رفتارها و نهادهای مدنی، تحرک، توسعه و «شکوفایی» شهر و شهروندان در همه زمینه‌ها میسر خواهد شد و عزم و اراده جمعی برای تبدیل تهران به شهری برای زندگی شکل خواهد گرفت.

0
نظرات
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد نظرات حاوی الفاظ و ادبیات نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد

دیدگاهتان را بنویسید