تجارت کثیف مافیای ضایعاتیها در یزد
این روزها جمعآوری و خرید و فروش ضایعات در یزد از تجارتهای پردرآمد و البته یکی از مشاغل در سیطرهی عمدتاً اتباع بیگانه است و شیرینی این تجارت کثیف آنچنان در دهان برخی سودجویان مزه کرده که کودکان کار ایرانی و غیرایرانی را نیز در دام شیادیهای خود گرفتار کردهاند تا از این دستان کوچک، جیبهای بزرگشان را پر پول کنند.
“گلسر” و “محبوبه” دو دختربچه تبعه یکی از کشورهای همسایه هستند که در یزد به جمعآوری ضایعات مشغول هستند؛ شغلی به رنگ و بوی زبالهها که هیچ تعریفی از سن، جنسیت و حقوق کودکان در آن وجود ندارد.
آنها به ظاهر همراه با خانواده در خانهای واقع در یکی از محلات بافت تاریخی یزد ساکن هستند ولی هر گاه صحبت از پدر و مادر و نسبتهای فامیلی به میان میآید، هویتهای جدیدی را افشا میکنند. البته گلسر 10 ساله معمولاً در پاسخ به این سئوالات با بغضی که در گلو فرو میبرد، سکوت میکند و مصممتر گونی حاوی ضایعاتی که جمع کرده است را حمل میکند.
محبوبه که سن و سالش بسیار کمتر از گلسر است، میگوید: پدر و مادر گلسر در کشورشان هستند و او تنها در ایران با این خانواده زندگی میکند!
داستان زندگی گلسر، حکایت دختر و پسرهای زیادی از اتباع خارجی و کودکان کار در یزد است که به دام فریب ضایعاتفروشیهای شهر گرفتار شدهاند؛ این کودکان کار هر روز صبح با یک گونی سفید و چشمانی که رنگ و بوی آب ندیده، از از خانه بیرون میزنند و راهی کوچه و خیابان های شهر برای جمعآوری ضایعات میشوند.
گلسر که هنوز آنقدرها هیکل و شمایل زنانه پیدا نکرده که نگران پوشیدن لباسهای رنگی، گشاد و بلند محلی خود باشد، همیشه با لباسی پسرانه در حالی که موهایش را زیر کلاهی پنهان کرده، ضایعات جمع میکند؛ انگار به او آموختهاند که برای ایمن ماندن باید ادای پسران را در بیاورد.
او باید روزانه دو نوبت صبح و عصر با گونی پر از ضایعات به خانه برگردد حتی اگر مجبور باشد از شب تا صبح نیز بیرون از خانه بماند.
دستهایش را تا آرنج در سطلهای زباله سنگی کنار خیابان فرو میکند تا نوع خاصی از ضایعات یعنی مقوا، آلومینیوم و پلاستیکهای بازبافتی را جمع کند.
نکته جالب اینجاست که او و همخانهایهایش یعنی محبوبه و محمود فقط باید در محدودهی خود ضایعات جمع کنند، آنها به یاد دارند که خروج از محدودهی فعالیتشان یعنی دزدیدن ساعتها زحمتشان برای جمعآوری ضایعات از سوی دیگر رقبا و سرنوشت وهمآمیز و ترسآور بازگشت به خانه با دستان خالی.
گردش مالی میلیاردی فروش ضایعات
گلسر اطمینان دارد که آینده ضایعاتفروشی پولدار شدن است، او که هنوز درست و حسابی به آرزوهایش فکر نکرده، میگوید: «من یک روز پولدار میشوم!»
او خاطرنشان میکند که خانوادههایشان هر کیلوگرم از این ضایعات را 2500 تومان میفروشند و انگار واقعا فروش هر هفته یک تا دو وانت ضایعات جمع شده، پول کمی برای این سرمایهگذاران غیر ایرانی نیست!
آرزوی این کودک کار که گویا کم از واقعیت نیز ندارد با صحبتهای مدیر اتحادیه آهنفروشان یزد تایید میشود.
«سید علی مدرسی» در همین باره به خبرنگار ایسنا میگوید: کسانی که در زمینه ضایعات فروشی مشغول هستند، افراد کم درآمد و نداری نیستند بلکه این اتباع بیگانه گاهاً گردش مالی میلیاردی دارند و در حالی روزبروز به درآمد این افراد افزوده میشود که کارخانههای ذوب آهن و ضایعات به دلیل سودآوری بالایی که این افراد برای آنها دارد، تنها از آنها خرید و حمایت میکنند.
وی که از ساماندهی و نظارت نشدن بر این افراد گلایهمند است، تاکید میکند: نوسانات قیمت آهن و مس بر فعالیت این افراد تاثیر گذار بوده و سودآوری آنها را افزایش داده است.
مردی که با لهجه یزدی حرف میزند به طور مرتب و طبق وعدههای زمانی تعیین شده، به خانههای ضایعات جمعکنها میآیند و ضایعات بستهبندی شده را تحویل میگیرند.
این مرد وانتسوار که با سرعت و دقت تمام از آنها میخواهد ضایعات را بار بزنند، انگار تمایل زیادی به حرف زدن با سایرین ندارد مگر آن که بداند واقعاً فروشندهای و آن هم از تبار اتباع خارجی!
حکایت مافیای شکل گرفته در صنعت درآمدزای طلای کثیف هم حکایت دیگری است که مانند برخی از دیگر حرفهها در یزد به دست اتباع بیگانه افتاده است.
مدیر اتحادیه آهنفروشان در این باره میگوید: متاسفانه کارخانهها تنها از اتباع بیگانه خرید میکنند و این وضعیت در ضایعات فروشیها نیز رایج است و همین منجر شده تا هیچ جوان ایرانی نتواند در این حیطه نفوذ کند، هر چند که هر کدام از این اتباع خارجی ظاهرا پشتوانهای از جنس ایرانی دارند!
حکایتی غمبارتر از جمعآوری ضایعات
محمود یکی دیگر از این جمعکنندگان ضایعات است که با لبخند و در حالی که از درآمد امروزش راضی است، به خبرنگار ما میگوید: به تازگی برای یکی، موادمخدر میفروشیم و در ازای هر روز کار 60 هزار تومان میگیریم تا بین خودمان تقسیم کنیم.
البته در این میان، گلسر که صحبتهای محمود را میشنود، سکوت میکند چرا که او به رغم سن و سال کمترش، خوب میداند که نباید برای هر کسی درد دل کرد.
شاید محمود حق دارد که از درآمدش برای توزیع مواد مخدر ذوق زده باشند چرا که ماهانه به ازای یک کوه ضایعاتی که جمعآوری میکند تنها 5000 تومان دستمزد میگیرند یا گاهی به بهای خانوادههایشان، رایگان کار میکنند!
این قصه دردآور تنها مختص این چند کودک کار نیست بلکه در انواع مشاغل دستفروشی و تکدیگری نیز شاهد چنین داستانی هستیم ولی آنچه مشخص است، آسیبهای اجتماعی بیشتری از سوی ضایعاتیها دامنگیر کودکان کار شده است.
سرهنگ علی اصغر سلمانی، رییس بسیج اصناف استان یزد در گفتوگو با خبرنگار ایسنا با تاکید بر آسیبهای موجود در کودکان و افراد فعال در حیطه جمعآوری ضایعات، میگوید: متاسفانه شاهد آسیبهای زیادی به ویژه توزیع مواد مخدر، اسلحه و در برخی موارد فروختن انسان در بین فعالان اتباع بیگانه مشغول در این حرفه هستیم.
وی، هماهنگی نکردن مسئولان و ارگانهای مربوطه را عامل وضعیت موجود در این زمینه میداند و میگوید: بیش از 400 ضایعات فروشی در شهر یزد بدون هیچ نظارتی مشغول فعالیت هستند و برای ساماندهی و ممانعت با فعالیتهای آنها اقدامی نمیشود اما با این وجود، بسیج اصناف آمادگی کامل برای ورود به این مسئله را دارد.
وی که معتقد است مسئولان مربوطه به خواب خرگوشی رفتهاند، میگوید: آنها باید بدانند که عدم کنترل وضعیت کنونی میتواند مانند سنوات گذشته، منجر به ایجاد نارضایتی عمومی شود.
سرهنگ محمدرضا مزیدی، معاون اجتماعی نیروی انتظامی استان یزد نیز در این رابطه با اشاره به نقش نیروی انتظامی در زمینه جمعآوری و ساماندهی کودکان کار شهر به خبرنگار ایسنا میگوید: هر چند ارگانهای مربوطه به عنوان متولیان امر درگیر مسئله ساماندهی کودکان کار هستند اما به عنوان یکی از وظایف این معاونت، برای کمک به ارگانهای متولی اعلام همکاری میکنیم.
جمعآوری ضایعات، شغل بیشتر کودکان کار
گلسر که چند روزی پیدایش نبود، دوباره با کولهباری از ضایعات به دوش، مشغول جمع کردن ضایعات است، او در مورد غیبت چند روزهاش میگوید: « مرا دستگیر کرده بودند ولی با یک میلیون تومان پول آزادم کردند.»
از آنجایی که سن و سالش به شناخت دستگاههای متولی و قیمتها قد نمیدهد، معلوم است که حرفهایش نقل قولی از شنیدههایش از خانواده و اطرافیانش است.
در این رابطه «مصطفی ابوذری» رییس مرکز کودکان کار بهزیستی یزد به خبرنگار ایسنا میگوید: تمام کودکان کار ایرانی و غیرایرانی شامل سنین 6 تا 18 سال، پس از جمعآوری به این مرکز ارجاع داده میشوند و به مدت 21 روز برای پیگیری مراجع قانونی نگهداری میشوند تا به خانوادههای خود باز گردند، اما تعدادی نیز از کشور طرد یا به مراکز شبانهروزی بهزیستی سپرده میشوند.
وی با بیان این که ممکن است دوره نگهداری این کودکان برای پیگیریهای بیشتر به ویژه اقدامات مددکاری تمدید شود، اضافه میکند: تاکنون طرد این کودکان به سمت مرز را برای سرنوشت این کودکان در نظر گرفته نشده است.
این مسئول عمدهترین شغل این کودکان کار را به ترتیب جمعآوری ضایعات، کارگری و سپس دستفروشی عنوان و بیان میکند: هر چند سن این کودکان بین 6 تا 18 سال است اما شاهد حضور کودکانی پنج ساله نیز در این مرکز بودهایم.
وی با اشاره به انتقال کودکان کار دختر به مرکز اورژانسهای اجتماعی بهزیستی، میگوید: معمولاً این قبیل کودکان در مرکز نگهداری دختران خیابانی نگهداری می شوند که هنوز در یزد نیازی برای ایجاد چنین مرکزی پیش نیامده است.
وی یاداور میشود: هرچند در ایام عادی سال ماهانه دو تا سه کودک به این مرکز ارجاع میشوند ولی در ایام پیک فعالیت شهرداری برای جمعآوری این کودکان کار در اسفندماه تا اواخر فروردینماه حدود 30 کودک به این مرکز منتقل میشوند.
ابوذری با تاکید بر عدم پرداخت هزینههای نگهداری کودکان کار از سوی شهرداری، تصریح میکند: از آنجایی که هر کودک در این بازه زمانی، بیش از یک میلیون تومان هزینه در بردارد، بخشی از این هزینه باید از سوی شهرداری تامین شود که تاکنون چنین نشده است.
تبدیل نیروهای ضایعاتی به نیروی کار
«محمدرضا برزگر» سرپرست امور فنی و اجرایی سازمان مدیریت پسماند هم در گفتوگو با خبرنگار ایسنا با اشاره به آغاز طرح ساماندهی ضایعات جمعکنها، اظهار میکند: این طرح شامل حال اتباع بیگانه با کارت و ایرانیان است که طی این روند ساماندهی، به نیروهای کار تبدیل میشوند.
وی در رابطه با این طرح میافزاید: این افراد که در حال حاضر در معابر نیز به جمع کردن ضایعات میپردازند، ابتدا شناسایی و پس از تشکیل پرونده و احراز هویت به عضویت طرح ساماندهی درمیآیند لذا محدوده این افراد مشخص و تحت نظارت پیمانکار فعال میشوند و پیمانکار نیز موظف به خرید ضایعات آنها به نرخ روز است.
این مسئول با اشاره به ساماندهی اتباع بیگانه نیز بیان میکند: این اتباع به محض دستگیری به کمپهای نیروی انتظامی منتقل و از طریق مراجع قانونی، روند رسیدگی به آنها پیگیری میشود.
سوز سرمای شب که برای سایر آدمها غیرقابل تحمل است، چنان بچههای کار را به خود عادت داده که حداقل ادای آدمهای فراری از سرما را در نمیآورند و دستانشان را هر از چند گاهی با هرم نفسهایشان گرم میکنند و به کارشان ادامه میدهند.
این طور که به نظر میرسد، آنها معنای گرما، دلخوشی و خانواده را درک نمیکنند اما میخندند، دنبال هم میدوند و در حین جمع کردن ضایعات، نان و پیاز را چنان به دندان میکشند که هر رهگذری به رغم استشمام بوی نامتبوع آن، گرسنه میشود و این در حالی است که همچنان، افراد سودجویی از این دستان کوچک، جیبهای بزرگشان را پر پول میکنند.