به اسم تئاتر «بینوایان» بلیت با قیمت نجومی؟
عادت قشنگی نیست که در فضای مجازی، از پشت پنجره خانههای لاکچری خودمان برای دولت و سایرین خط و نشان بکشیم و به وقتش در صف تقسیم غنایم و جنگ فقیر و غنی، بر گرده مردم سوار شویم.
كاش دستكم در دنياي هنر، ابزار هنري را تبديل به كالاي لوكس نميكردند. نبايد به بهانه نمايشهاي پُر از زرقوبرق كه معلوم نيست هزينه آنها از كجا ميآيد و به كجا ميرود، سرِ مردم را با تيغِ گيشه بُريد و بعد هم حق و حقوق خانمها و آقايان مدافع طبقه مستضعف را داد، تا خوش باشند و بر تعداد فالوورهايش بيفزايند، آن هم از جيب مردم بينوا.
اين نمايشهاي لاكچري حالا شدهاند از اين دست. در اين اوضاع وخيم اقتصادي، با سرمايههاي غيبي، سالنهاي پرتفاخر و دوستان از ما بهتران، يكي يكي از راه ميرسند و بدون دردسر و زحمت ميروند روي صحنه با قيمتهايي نجومي براي بليت! انگار گوجهفرنگي يا دلار يا سكه است كه نظارتي نداشته باشد و درهم فروش برود! بينوايان را چه كسي ميسازد و فلسفه قصه بينوايان در اين روزگار دردمند چيست كه براي نشان دادن آن بايد برويم در يك هتل مجلل و ژان والژان و كوزت و تنارديه و بازرس ژاور را برخلاف ذات قصه، لاكچري تماشا كنيم؟!
غمانگيز است كه اقليتي مرفه و بدون دردِ هنر، بيايند تا زندگي شما را به نمايش بگذارند و به خورد خودتان بدهند و يك آب هم رويش بخورند و در خفا به من و شما بخندند و بروند سراغ پروژه پولساز بعديشان. پول همهچيز را فتح كرده است. حالا نوبت سنگر مقدس تئاتر است. ديروز نوبت شبكه خانگي بود. روزِ قبلتر تلويزيون، قبلترش سينما، يك روز آنورتر كنسرت و موسيقي. شايد زمان آن فرا رسيده كه هنرمندان متولي هنر شوند و هنر براي هنر شود و نه براي پشتپردهها و اسرار مگويي كه نميتوان نوشت و گفت…