بند ناف دولت روحانی
روزنامه شرق نوشت : «جان بودستا» رئیس ستاد انتخاباتی هیلاری کلینتون در ٢٠١٦ و مشاور باراک اوباما در یادداشتی که با برایان کتولیس مسئول ارشد مرکز توسعه آمریکا در واشنگتنپست نوشته به نکات قابل تأملی اشاره میکند: «آمریکا در گذشته جنگهای ارتش خود را به بحث میگذاشت اما اینک این موضوع با یورش بیسروصدای ارتش در خاورمیانه و فروش اسلحه به آنها تغییر کرده است.
از سوی دیگر سرنگونی جنگنده ارتش سوریه و حمله به ارتش حامی اسد اپیزودهای دیگر گسترش ارتش آمریکا در این مناطق است. این حملهها که استراتژی مشخصی ندارد برای مردم آمریکا قابل درک نیست. در عرض پنج ماه ترامپ سربازهای آمریکا را به خطوط مقدم جنگ در عراق، سوریه، یمن و سومالی نزدیکتر کرده است. ترامپ در افغانستان اختیارات بیشتری به پنتاگون در اعزام نیرو و عملیات هوایی داده، به طوری که حمله پهپادها در مقایسه با دوره اوباما چهار برابر شده است.
در اوایل ماه خرداد نیروی هوایی در یمن هدفهایی را بمباران کرد که تعداد آن برابر با حملههای یک سال دوران اوباما بود. انبار باروت خاورمیانه برای هر کنشی واکنشی دارد و معلوم نیست دولت ترامپ به هزینه کارهایش فکر میکند یا نه. مثل امکان جنگ مستقیم با ایران یا حمله شیمیایی داعش به سربازان آمریکایی. ترامپ بدون بررسی به قلب آتش خاورمیانه نزدیکتر میشود و وقتش است کنگره وارد میدان شود». با تعقیب شرایط خاورمیانه این تصور وضوح بیشتری پیدا میکند که رویکارآمدن حسن روحانی براساس تصادف نبوده است.
اگر تلاش نافرجام برخی اصولگرایان را برای یک دورهای کردن او نادیده بگیریم، عیان میشود که خرد جمعی حاصل جمع مردم و حکومت برای به کرسینشاندن روحانی همداستان بودهاند. از این منظر کنارهگیری قالیباف چه با میل خودش بوده باشد چه تحت فشار، این معنا را تعین میبخشد که این دوران، دوران حسن روحانی است و بس. کسی که برای مهمترین مسئله سیاست خارجی ایران- مذاکرات هستهای- و رفع تحریمها روی کار آمد، اینک کار دشواری پیش رو دارد. انگار چارهای جز این نیست که باز سیاست خارجی در صدر برنامههای دولت قرار گیرد.
در هیچیک از دولتهای ایران این قدر دیپلماسی خارجی مستمر در اولویت نبوده است. از این رو رئیسجمهور بیش از گذشته باید از مسائل داخلی تنشزدایی کند. زیرا مخالفان او بیش از هر زمان دیگر مایلند پای او را به مجادلههای بیثمر باز کنند. سخنرانی اخیر روحانی در جمع استادان و پزشکان اگرچه اساسی و استراتژیک بود اما زمان مناسبی برای بیان این ایده نبود که مسئله ولایت و حاکمیت در اسلام دو مقوله مجزاست. او با ارجاع به نهجالبلاغه گفت: امیرالمؤمنین مبنای ولایت و حکومت را نظر مردم و انتخاب مردم میداند، لمن و لیتموا امرکم. گفت هرکس که شما او را به عنوان ولی و رهبر جامعه برگزیدید من هم میشنوم و اجرا میکنم.
امیرالمؤمنین مبنای حکومت و فرمانروایی را رأی مردم، خواست مردم و آزادی مردم میداند. حسن روحانی میخواهد با این ایده دست به گفتمانسازی بزند و آن را در سالهای پیشرو نهادینه کند. از این رو است که آیتالله جنتی و یزدی با آگاهی بر سیاستی که رئیسجمهور دنبال میکند اینگونه شدیداللحن به او نقد میکنند. به یقین گفتمانسازی آن هم از این دست، شرایط مطلوبی را طلب میکند. فارغ از اینکه شرایط کنونی مطلوب است یا نه، باید از هر مجادلهای پرهیز کرد.
شرایط خاورمیانه مجال اینگونه مجادلات را به روحانی نمیدهد. دولت دیپلماسی روحانی نیروهای نظامی در خط مقدم منطقه را به پس پشت گفتوگو میبرد و این مجال را فراهم میسازد تا ایران ابزارهای بیشتری برای چانهزنی داشته باشد. اینک نیروهای نظامی در کنار دولتی دیپلماتیک هرچند که در برخی مسائل اختلاف نظر هم داشته باشند، میتوانند تعادلی به وجود آورند که در لحظات بحرانی راهی برای برونرفت از آن پیدا کنند. تاکنون ایران با سیاست منطقهگرایی به دنبال اهداف خود بوده است. منطقهگرایی سیاست خارجی ایران با سه رویکرد، رویکرد جغرافیایی و ژئوپلیتیک، فرهنگی- تاریخی و ایدئولوژیک و امنیتی دنبال شده است.
ایران در متعادلسازی این سه رویکرد همواره مشکلاتی داشته. اما مهمتر از آن تضادی است که بین منطقهگرایی و جهانگرایی وجود دارد که هریک مخل دیگری است. با روی کار آمدن ترامپ که در پی طرحریزی خاورمیانهای جدید است و گویا برنامهای هم برای این کار ندارد کار برای ایران دشوار خواهد شد. اینک بیتردید هر اتفاقی در خاورمیانه رخ بدهد خواسته یا ناخواسته ایران درگیر آن خواهد شد. آنچه بیشازپیش احساس میشود، تغییر زاویه دید در رویکرد ایران است که متناسب با استراتژی آمریکا در منطقه تعیین میشود. ناگزیر سیاست خارجی ایران رابطه تنگاتنگی با مسائل داخلیاش دارد. ازاینرو هرگونه شکست احتمالی در سیاست خارجی تبعات داخلی هم دارد. روحانی نمیتواند خود را از وضعیت موجود کنار بکشد یا با آن مسامحه کند.
گویا بند ناف دولت او را با سیاست خارجی بریدهاند. اگرچه دولت روحانی در مسائل منطقه دستی از دور بر آتش دارد مهم نیست مهم پیروزی در این میدان است. میدانی که با امنیت ملی و غرور ملی گره خورده است. سؤال اساسی در سیاست خارجی این است: چگونه میتوان وارد نبردی شد که از قبل برای برونرفت از آن تدبیری اندیشیده شده باشد. این گفته آندره پف، رئیس کا.گ.ب در دوره برژنف، نکته مهمی دربر دارد: «اوضاع بینالمللی بسیار پرتنش است. برای نخستینبار پس از بحران موشکی کوبا و آمریکا، آمریکا شاخبهشاخ به سمت ما میآید. آمریکا میخواهد وضع استراتژیک فعلی را به نفع خود تغییر دهد و به دنبال حمله است… اقتصاد ما در وضعیت بدی قرار دارد. باید شرایط را بهبود بخشیم. اما با جنگ در افغانستان دست ما بسته است. آمریکاییها هر کاری میکنند تا نگذارند ما از افغانستان خارج شویم».
با این اوصاف دولت روحانی چه برنامهای برای آینده خاورمیانه دارد؟ دولتی که مخالفانش هرکاری میکنند که او در مسائل داخلی و خارجی دست بالا را نداشته باشد. هرچقدر هم که مخالفان تلاش کنند تا این دولت را ناکارآمد کنند، اگر توفان سهمگینی از خاورمیانه بوزد، به یک اندازه همه را در بر خواهد گرفت.