بزرگنمایی ضعفها و کوچکنمایی مشکلات
پوپولیستها با بزرگنمایی نقاط ضعف پیرامون بزرگان و مخاطب قراردادن مستقیم تودههای مردمی از یک سوی، امکان نقد ایدهها و شعارهای پرهزینهی خود را از نخبگان و منتقدان جامعه سلب میکند، و از سوی دیگر امکان همزادپنداری را در میان مخالفان آنان فراهم میکنند و بدین ترتیب در جامعه یارگیری میکنند.
شعار مردی از میان مردم در این چارچوب کارکرد دارد. آنان این پیام را به تودهها منتقل میکنند که عدهای گردنکلفت حق شما را خوردهاند و ما در جهت بازگرداندن حقوق از دسترفته شما به شما هستیم و آنان نمیگذارند. طرفه آنکه خود مهمترین متحدان آنان هستند. بدینترتیب، با قطبیکردن جامعه و ایجاد شکاف اجتماعی، تمام ناکارآمدیهای خود را در پشت این اختلاف ملی پنهان میسازند. از این روی، داستان بگمبگم و نمیگذارند در این رویکرد پایانی ندارد و هر روز به شکلی طرح میشود.
عنوانهایی چون هر وقت ما میخواهیم پولی در جیب مردم بگذاریم عدهای با آن مخالفت میکنند و مطالبی از این دست، بنیان تبلیغی این مسلک است. در این رهگذر، این حرکت در ساختار شکنی برای خود هیچ خط قرمزی قائل نیست. این همان اهرمی است که به آنها حرکت و پویایی بیپایان میدهد و تمام رقبا از آن محرومند؛ چرا که آنان خود را متعهد به ساختارهای اجتماعی و مشخصا قانون اساسی میدانند و اینان قانون اساسی را هر روز آنطور که به نفعشان است تفسیر میکنند.
معمولا این حرکتها عناصری از چپ و راست را به هم ترکیب میکنند و چنین وانمود میکنند که دارای منافع هر دو اردوگاه بدون مضار آنها هستند. لذا ضمن حمایت از سیاستهای توسعه مداخله دولت در اقتصاد چون ساخت مسکن و یا افزایش یارانهها که ملازم با بزرگشدن دولت است، شعار ضد توسعه دولتی سر میدهند. از خصوصیسازی گسترده پشتیانی میکنند، در عین حال، با بنگاههای بزرگ و مولد ارزش افزودهی ملی بهویژه نهادهای مالی سرِ مخالفت میگذارند و با طرح شعار عدالت، چنین وانمود میکنند که این نهادها ابزارهای بهرهکشی از ملت هستند و آنها در صدد بازتوزیع منابع آنها به طور عادلانه در بین ملت به ویژه کارگران و کشاورزان هستند. به این شعارها توجه کنید: “سرمایهداری در کلیت ویران خواهد شد. تمام مردم آزاد خواهند گشت. ما در حال جنگ با یهود و یا سرمایهداری مسیحی نیستیم. ما با نهاد سرمایهداری در حال جنگیم. ما مردم را بطور کامل آزاد خواهیم ساخت…از نظر ما واژگان اشتراکی و ملی مترادف هستند”. اینها سخنان یک مارکسیست نیست. اینها سخنان هیتلر در سخنرانیاش در مونیخ در آوریل 1922 است که سختترین جنگ را با روسیه کمونیست نمود.
از هنرهای اصلی رهبران پوپولیست، کوچکنمایی مشکلات و تبدیل مسائل بسیار پيچیده به مسائل بسیار پیشپا افتاده و ساده است که همگان راهکار آن را میدانند. در این چارچوب، با برجستهسازی یک لایه بسیار سطحی از مسائل بسیار پیچیده کشور اعم از مسائل سیاسی، بینالمللی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و تبدیل آن به سفید و سیاه، صفر و یک، 4درصدی و 96درصدی، و یا با ما و یا بر ما؛ هم میتوان تمام مطالب را بهطور ساده برای عموم مردم بیان کرد و هم هرکس به مخالفت برخاست، او را با عنوانهای زیادهخواهی، خودباختگی، ضعیفالنفس بودن، ضدِ مردمی، و حتی وابسته و ضد ملی و یا اخیرا 4درصدی متهم ساخت.
افراد با مراجعه به حافظه خود میتوانند برای موارد فوق دهها نمونه از بیانات رییس جمهور پیشین را بیابند. به عنوانها و مضامین زیر توجه کنید؛ تصور میکنم برای همگان آشنا باشد: بورس قمارخانه است و من اگر انتخاب شوم بساط این قمارخانه را جمع خواهم کرد، ساختمان بورس را باید به کودکستان تبدیل کرد، منابع بانکی باید بهطور عادلانه توزیع شوند، تخصیص منابع بانکی به طرحهای زودبازده، تخصیص 53% منابع بانکی به مسکن مهر، بخشودگی بدهی کشاورزان به بانکها در سفرهای استانی، پرداخت بخشی از هزینه یارانهها از منابع بانکی، هیچکس جرات نداشت که طرح هدفمندی یارانهها را اجرا کند، به هر خانوار ایرانی هزار متر زمین واگذار خواهد شد، انرژی هستهای حق مسلم ماست، هولوکاست یک دروغ است، قطعنامهها کاغذپاره هستند، ما اگر یک تاب دور خودمان بزنیم مسائل ایران را حل میکنیم لیکن، باید به فکر حل مسائل جهان باشیم، هر روز از سراسر دنیا با ما تماس میگیرند و میخواهند که مشکلاتشان را حل کنیم، مشکلات ارزی ناشی از مداخله عدهای سودجو در بازار از جمله شهرداری تهران است و نهایتا اینکه نمیگذارند و اگر بگذارند چهها که نمیکنیم.