بالاخره تراریخت بخوریم یا نه؟
غلامحسین حسینینیا، دانشآموخته ترویج و آموزش کشاورزی و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، از زاویه نگاه یک هیئت علمی و فارغ از مسائل سیاسی، به موضوع گیاهان دستکاری ژنتیک (تراریخت) پرداخته است.
طرح مسئله تولید محصولات تراریخته در پیشنویس برنامه ششم و دغدغهها و بحثهای عدیدهای که در این باب در رسانهها له یا علیه آن شکل گرفت نویسنده را بر آن داشت تا فارغ از هیاهوهای رسانهای یا سیاسی موضوع را از منظر علمی و با بهرهگیری از نظرات اساتید بزرگ در این خصوص و نیز واقعیتهای آماری به بررسی موضوع پرداخته و به این سؤال در چارچوب تفکری خاکستری پاسخ دهد؛ اما بعد …
* اصل موضوع
امروزه مکاتب فکری متعددی با دیدگاههای بعضاً مغایر وجود دارد که هرکدام میکوشند بهترین پاسخ را برای پرسش مبنی بر چگونگی تغذیه هرچه بهتر مردم جهان ارائه دهند. برخی، تداوم روند صنعتیسازی را بهترین شیوه و الگوی ممکن برای مقابله با معضل جهانی کمبود غذا میدانند. طرفداران این تفکر عمدتاً بر افزایش میزان عملکرد محصولات یا افزایش میزان ذخایر غذایی از طریق روی آوردن به زراعت فشردهتر1 و استفاده از روشهای زیست فناوری2 (فناوری زیستی) تأکید دارند. گروهی دیگر معتقدند که کل نظام تولید موادغذایی، نیازمند بازنگری و چرخش فرایند کشاورزی بهسوی نظام توزیع موادغذایی و مدیریت ضایعات است تا قادر باشد با آن دسته از مسائل عدیده زیستمحیطی و اقتصادی که از الگوی تولید موادغذایی به شیوه صنعتی ناشی میشوند به مقابله برخیزد. هرکدام از این رویکردها علیرغم برخورداری از مزایای خاص خود، دارای معایب و اشکالات احتمالی است که در صورت اجرا شدن میتوانند تبعات منفی عدیدهای را برای تأمین موادغذایی و درنتیجه، برای کل جامعه بشری به ارمغان آورد.
اصلیترین مزیت رویکرد مبتنی بر صنعتیسازی آن است که این روش هم اکنون نیز در حال اجرا است و بخش اعظم اراضی کشاورزی هنوز با الگوی صنعتیسازی زیر کشت میرود که تاکنون توانسته کارساز بودن خود را در تولید کالری کافی برای تأمین تقاضای جهانی به اثبات رساند. این رویکرد، اما، از سویی دارای معایب و نارساییهای عدیدهای است که ویرانگریهای مهم بوم شناختی همچون تخریب سطح خاک و آلودگی آبها؛ افزایش اتکا به منابع تجدیدناپذیر مانند استفاده از کودهای شیمیایی با منشأ نفت3 به منظور ارتقای عملکردهای زراعی و به احتمال قوی، افزایش میزان اتکا به ارگانیسمهای اصلاح شده ژنتیکی4 (یا تراریخته مانند بذرهای مقاوم به خشکسالی5 و کمآبی) با هدف کمک به مدیریت کردن فشارهای وارده به منابع در معرض خطر از آن جمله است. مشکلآفرین بودن مورد آخر بیشتر از آن جهت است که محصولات دستکاری شده ژنتیکی هم اکنون نیز بر اثر دگرگُشنی6 (گردهافشانی تقاطعی) با گونههای وحشی و خود رو، اثرات مخرب خود را بر تنوع گیاهی و بومسازهها نشان دادهاند. ارگانیسمهای اصلاح شده ژنتیکی، با افزایش میزان وابستگی کشاورزان مستقلی که بصورت انفرادی کار میکنند موجب میشود که کل زنجیره تأمین و عرصه موادغذایی در اختیار تعدادی شرکت تولیدکننده بذرهای اصلاح شده ژنتیکی (تراریخته) قرار گیرد؛ چرا که این گونه بذرها دارای حق بهرهبرداری انحصاری بوده و بهناچار باید هر ساله خریداری شوند؛ در حالی که طبق روال طبیعی، بذرها باید برای بهره برداری آزادانه در آینده، حفظ و ذخیرهسازی گردند.
راهکار جایگزین رویکرد صنعتیسازی، مکتب فکری طرفدار پایداری است که اگرچه تفکری نوظهور و در حال شکلگیری است، اما نشان داده است که علاوه بر توانمندی در برآورده ساختن نیازهای غذایی جهان، میتواند بر آن دسته از مسائل زیستمحیطی و اجتماعی که الگوی تولید صنعتی موادغذایی قادر به برخورد شایسته و مناسب با آنها نبوده است، مدیریت بهتری اعمال کند. شیوههای کشاورزی پایدار، مستلزم افزایش تنوع گیاهی و جانوری بگونهای است که خروجیها یا بروندادهای یک بخش از یک مجتمع کشاورزی (مانند موادگیاهی در حال فساد، کودهای حیوانی و…) در قالب فرایندی مستمر و بیوقفه، به ورودی (درونداد) بخشی دیگر از همان مجتمع تبدیل شوند تا نیازی به کاربرد گسترده نهادههای شیمیایی تجدیدناپذیر برای ارتقای سطح عملکردها وجود نداشته باشد. یکی دیگر از ویژگیهای کشاورزی پایدار، احیا و بهبود خدمات و اموری مانند کیفیت آب و خاک است که بوم سازهها را تقویت و حفاظت میکنند و از طریق شیوههای بهتر زراعی طبیعیتری چون انتخاب نوع محصول، تناوب کشت و پوشش گیاهی براساس تناسب جغرافیایی، هم به انسانها سود میرسانند و هم به جانوران. فیالواقع در الگوی پایداری، پژوهشگران، مجریان و دست اندرکاران امر مدام در این اندیشهاند که چگونه میتوان ظرفیت تحمل جاری اراضی کشاورزی و کل بومسازه را بازسازی و احیاناً تقویت کرد. یکی از محورهای کلیدی در دیدگاه اکثر طرفداران رویکرد پایداری، لزوم افزایش حمایت از تولیدکنندگان خرد و متوسط موادغذایی است.
حامیان الگوی کشاورزی صنعتی مدعیاند که رویکرد کشاورزی پایدار، توانایی پاسخگویی به نیازهای روزافزون موادغذایی در جهان را ندارد و کارایی آن فقط در صورتی است که الگوهای خورد و خوراک و میزان مصرف موادغذایی به همین شکل و اندازه کنونی باشد. گروهی دیگر، اما، بر این باورند که کاهش اختیاری مصرف7 [مواد غذایی]، این امکان را به الگوی کشاورزی پایدار میدهد که به اندازه کافی، نیازهای مردم جهان به موادغذایی را برآورده سازد. بارزترین راه برای کاهش اختیاری مصرف، آن است که خود مردم، میزان مصرف محصولات غذایی کمبازدهی8 مانند موادغذایی لبنی و گوشتی فرآوری شده را کاهش دهند. فرآوردههای دامی مشخصاً در بخش انتهایی طیفی از یک زنجیره خوراکی طولانی قرار دارند که هرکدام از مراحل آن نیاز به دروندادهای متعددی دارد که باعث میشوند نسبت تبدیل9 درونداد فراوردههای دامی به انرژی، افزایش پیدا کند. در مقابل، آن دسته از محصولات غذایی مانند غلات و سبزیجات که دارای زنجیره خوراکی کوتاهی هستند، درونداد به مراتب کمتری برای تبدیل شدن به انرژی نیاز دارند که باعث پایدارتر بودن آنها میشود. کاهش اختیاری مصرف موادغذایی می تواند برای مقابله با اپیدمی چاقی در هر جامعهای که با این اپیدمی روبهرو است مؤثر باشد.
* ارگانیسمهای اصلاح ژنتیک شده (تراریخته)
اصلاح ژنتیک به معنای آن است که از طریق دستکاری در DNA گیاهان و حیوانات، میتواند خصوصیات و صفاتی را به آنها اضافه کرد که بطور طبیعی و ذاتی در آنها وجود ندارد. این فناوری که در دهه های 1980 و 1990 به کمال رسید، دارای قابلیت تأثیرگذاری مثبت است. برای مثال، تولید گندم مقاوم به خشکسالی10 میتواند مانع بروز کمبودهای غذایی شود. با این حال، فناوری اصلاح ژنتیک ممکن است پیامدها و تأثیرات ناشناختهای بر سلامت انسان و محیطزیست داشته باشد که این امر، نگرانیهایی جدی را از بابت توازن قدرت در عرصه کشاورزی که روزبهروز هم فشردهتر و متمرکزتر میشود، بوجود آورده است. تولیدکنندگان ارگانیسمهای اصلاح ژنتیک شده11، با یک جنگ حقوقی و قانونی تمامعیار در ایالات متحده روبهرو بوده و هستند. در برخی کشورها کلاً کشت، تولید و فروش محصولاتی که دستکاری ژنتیکی شده باشند، ممنوع اعلام شده است.
شرکت آمریکایی«مونسانتو»12 در سال 1996، نخستین نمونه محصولات اصلاح ژنتیک شده را در قالب بذرهای «راند آب سرخود»13 سویا، پنبه، کلزا و ذرت عرضه کرد. توجیهی که برای استفاده از «راند آب سرخود» ارائه میشد آن بود که کشاورزان میتوانند از علفکش Round up14 در فصل رشد استفاده کنند تا بدون نگرانی از بابت صدمه دیدن محصولاتشان، علفهای هرز را از بین ببرند. بدین ترتیب، هم عملکرد محصول بالا میرفت و هم از آفتکش کمتری در مجموع استفاده میشد، این امر باعث میشد که هم هزینه کمتری مصرف کنند و هم رفتار معتدلتری با محیطزیست داشته باشند.
گراف/ مساحت زیر کشت بذرهای اصلاح ژنتیک شده (2010-1996)
استفاده از محصولات اصلاح ژنتیک شده بسرعت رواج یافت و از زمان معرفی «راند آب سرخود»، هم شرکتهای بیشتری در این حوزه وارد بازار شدهاند و هم ارقام جدیدی از بذرهای اصلاح ژنتیک شده، ابداع گردیده که صفات مطلوبی همچون «مقاوم به حشره» بودن را به خود به همراه دارند. تا سال 1999، حدود 100 میلیون جریب زمین در سطح جهان، زیر کشت بذرهای اصلاح ژنتیک شده قرار گرفته بود. تا سال 2009، برای تولید 59 درصد محصول سویا در 9 کشور جهان از بذرهای اصلاح ژنتیک شده، استفاده شده بود. در سال 2008 در ایالات متحده و آرژانتین، به ترتیب 85 درصد و 98 درصد سویای تولیدی، اصلاح ژنتیک شده بود. شکل 1، میزان مساحت زیرکشت محصولات اصلاح ژنتیک شده در کشورهای ایالات متحده، آرژانتین و برزیل را در سال های مختلف نشان میدهد.
در سال 1998، با انتشار اخبار مبنی بر استفاده از «راند آپ سرخود»، بحث و جدل بر سر ایمن بودن محصولات اصلاح ژنتیک شده آغاز گردید. واکنش مردم به محصولات اصلاح ژنتیک در بریتانیا بسیار شدید بود. نگرانی و دغدغه مردم بیشتر بخاطر تأثیرات احتمالی این نوع محصولات بر سلامت انسان بود. شیوع بیماری جنون گاوی، پایههای اعتماد مردم را نسبت به امنیت فناوریهای نوین زراعی بشدت تضعیف کرد. افزایش عوامل حساسیتزا در موادغذایی و نیز افزایش مقاومت میکروبها در برابر آنتیبیوتیکها از دیگر مسائل مورد مناقشه در این مقوله بهشمار میآمد.
منازعه بر سر استفاده از فناوری اصلاح ژنتیک، با مطرح شدن بحث «ژن نابودگر»15 بالا گرفت. کشاورزان از دیرباز و بطور سنتی، همه ساله مقداری از محصول خود را بصورت بذر نگهداری میکردند تا آن را در سال زراعی بعدی، کشت کنند. اما ژن نابودگر یک عامل عقیمکننده است که مانع باروری و تولیدمثل گیاه اصلاح شده میگردد. از نظر کشاورزان، استفاده از گیاهی با این صفات و مشخصات، به معنای آن است که باید بذرهای مورد نیاز برای کشت سال بعد را از شرکتهای تهیهکننده بذر، خریداری کنند که این امر، فشار مالی مضاعفی را بر دوش کشاورزان خرده پا و متوسط وارد میآورد. فشار عمومی باعث شد «رابرت شاپیرو»16 مدیرعامل «مونسانتو» در سال 1999 قول دهد «فناوریهای بذور استریل شده را تجاریسازی نکند» و این در حالی بود که «مونساتو» امتیاز شرکت «دلتا اندپاین لند»17 را بهعنوان صاحب امتیاز ژن نابودگر در سال 2007 خریداری کرده بود.
گردهافشانی تقاطعی18 (دگرگشنیگیری) و محصورسازی19 از دیگر مسائلی هستند که نگرانیهای جدی را موجب شدهاند. اگرچه راهها و جادهها، مانع تداخل بین مزرعهها میشوند و احتمال گردهافشانی بین بذرهای طبیعی و اصلاحشده را کاهش میدهند، اما در عمل نمیتوانند مانع گردهافشانی تقاطعی شوند. در ایالات متحده، این پدیده عملاً موجب نقض «حق امتیاز انحصاری» شده و «مونساتو» علیه عدهای از کشاورزان و سویاکاران بهدلیل «کشت» سویای اختصاصی تحت امتیاز این شرکت اقامه دعوی کرده است؛ هرچند که آنها عمداً قصد چنین کاری را نداشتهاند، رفع و رجوع اینگونه شکایات، بار مالی مضاعف و تقریباً غیرقابل تحملی را بر دوش تولیدکنندگان کوچک و متوسط تحمیل میکند. در سال 2001، رییس دیوان عالی ایالات متحده، «کلارنس توماس»20 در دعوایی که منجر به تثبیت «حق امتیاز اختصاصی» بذر «مونساتو» گردید، به نفع این شرکت حکم صادر کرد. صدور این حکم، سروصدای زیادی برپا کرد؛ چون «توماس» در اواخر دهه 1970 بهعنوان وکیل دعاوی برای این شرکت، کار کرده بود.
مقولات گردهافشانی تقاطعی و محصورسازی، پارهای دغدغههای غیرسیاسی را نیز بهدنبال داشته است. درخصوص بحث محصورسازی، مطالعهای توسط «سینتیا سیجرز»21 از دانشگاه آرکانزاس نشان داد که گیاهان کلزای دستکاری شده، در طبیعت داکوتای شمالی ریشه داوانیدهاند؛ بطوری که 80 درصد کلزاهای نمونهگیری شده تا سه هزار مایل از شاهراهها، از نوع اصلاح ژنتیک بود. از آنجایی که این گیاهان، در برابر «راندآپ» مقاوم شدهاند، عملاً به علفهای هرزه تبدیل گردیدهاند که بهدشواری میتوان با آنها مبارزه کرد. گردهافشانی گیاهان دستکاری نشده یا گیاهان دارای ژن نابودگر میتواند تنوع گیاهی را به مخاطره اندازد.
در حال حاضر تقریباً نیمی از تمام محصولات دستکاری شده، در ایالات متحده کشت میشود، جایی که نصب برچسب GMO الزامآور نیست. آرژانتین، برزیل، هند و کانادا، دیگر تولیدکنندگان عمده این نوع محصولات در جهان بهشمار میآیند.
در اروپا نصب برچسب GMO الزامی است که این امر همانطور که قبلاً ذکر شد مشکلاتی را برای محصولات کشاورزی ایالات متحده بوجود آورده است. ذرتهایی که در سال 2005 از ایالات متحده به ژاپن صادر شده بود بهدلیل فقدان برچسب تجاری «از دستکاری ژنتیکی» مورد تأیید بازرسان مربوطه در ژاپن قرار نگرفت. وجود ذرت BT10 در محصولات ارسالی به ژاپن، نشان میدهد تولیدکنندگان آمریکایی بهدلیل تداخل زنجیرههای عرضه و ذخیره سازی محصولات طبیعی و دستکاری شده، قویاً دچار مشکل شدهاند.
نهایتاً، هنوز تا رسیدن به پارهای صفات، از جمله صفاتی که امید میرفت با دستکاری ژنتیکی محصولات، موجبات کاهش نیاز به آفتکشها و علفکشهای شیمیایی را فراهم آورند، راه درازی در پیش است. طبق برآوردها، بین سال های 1996 تا 2008، استفاده از محصولات تراریخته باعث شد میزان استعمال علفکش فقط در ایالات متحده، 388 میلیون پوند افزایش پیدا کند. علت اصلی این امر، مقاوم شدن برخی علفهای هرز به علفکش است که کار مبارزه با آنها را بسیار دشوار ساخته است. در حال حاضر، فناوری اصلاح ژنتیکی بر آن است تا علفکشهای جدید و کارآمدتری تولید کند که قادر باشند با علفهای هرز مقاوم شده در برابر علفکشها مبارزه کنند. با این حال، همین راه کار ممکن است فقط به تولید علفهایی منجر شود که در برابر تعداد بیشتری از علفکشها مقاومت نشان میدهند و چنین پدیدهای، یقیناً مشکل را در آینده پیچیدهتر خواهد کرد. به همین دلیل، سازمانهای متعددی، خواستار انجام تحقیقات دورهای از سوی دولتها به منظور ارزیابی فواید، هزینهها و ریسکهای مترتب بر محصولات اصلاح ژنتیک گردیدهاند.
* تراریخت در افریقا
موضوع استفاده از محصولات دستکاری شده ژنتیکی در آفریقا هم که حتی از بحران گرسنگی رنج میبرد سرو صدای زیادی به پا کرده است. در فوریه سال 2002، یعنی پس از اینکه مالاوی شاهد بدترین خشکسالی در 50 سال گذشته بود، دولت این کشور اعلام وضعیت اضطراری (حالت فوقالعاده) نمود. در آوریل همان سال، با صدور اعلامیههای مشابه توسط کشورهای لسوتو و زیمبابوه، این پدیده، به حادترین بحران غذایی در یک دهه اخیر آفریقای جنوبی تبدیل گردید. عوامل عدیدهای دستبهدست هم داده بودن تا این بحران را پیچیدهتر و دشوارتر کنند. تسری دامنه مشکلات اقتصادی به مشکلات قدیمی مالی و پولی، میزان اشتغال و قدرت خرید مردم را کاهش داد و افزایش تورم، روند کاهش ارزش پولهای ملی را تشدید نمود. مسائل و مشکلات سیاسی نیز در این بین، مزید بر علت شده بود. عدم مدیریت صحیح بر منابع تحت نظارت دولت، ذخایر غذایی را به نابودی کشاند، و عدم توافق بر سر ارزیابیهای اولیه موجب کندشدن روند واکنش از سوی سازمانهای غیردولتی گردید. گرفتاریها و معضلات جمعیتی نیز دست از خودنمایی برنمیداشت. شیوع و افزایش ابتلا به بیماری ایدز در میان جمعیتهایی که از همان اول هم پراکنده بودند، علاوه بر کاهش شمار نیروی کار، اوضاع سوءتغذیه حاد و مزمن را در میان مردم، بدتر کرده بود. مشکلات زیست محیطی هم مثل بر هم خوردن الگوهای جوی و در نتیجه برهم خوردن نظام مدیریت کشت، شالوده کشاورزی آفریقای جنوبی را در هم پیچیده بود.
بحرانی که سالها بود خودنمایی میکرد، با فرارسیدن خشکسالی، تکمیل گردید. برنامه جهانی غذا، طرحی را برای واکنش سریع و سازماندهی عملیات امدادرسانی، تنظیم نمود. با آغاز بهکار روند توزیع و تحویل مواد غذایی، برنامه جهانی غذا دریافت که اکثر موادغذایی بویژه در سالهای اهدایی ایالات متحده، از نوع «اصلاح ژنتیک شده یا تراریخته» است. بسیاری از کشورهای تأثیرپذیر، بعضاً بهدلیل نگرانی از بابت سلامتی مردم و عمدتاً بهدلیل وابستگی اقتصادهای معیشتی خود به غلات وحبوبات دستکاری نشده ژنتیکی از پذیرش این موادغذایی امتناع ورزیدند. از آن جایی که گردهافشانی در محصول ذرت، توسط باد انجام میشود، ذرتهای اصلاح ژنتیک شده میتوانست در صورت استفاده شدن بهعنوان بذر، ذرتهای محلی را به طرزی اجتنابناپذیر آلوده کند. این امر بهنوبه خود هم موجب کاهش تنوعزیستی بومی در کشور استفاده کننده میشد و هم پایههای صادرات غلات آن کشور به بازارهای جهانی را در آینده تضعیف میکرد. علاوه بر این، از آن جایی که بذرهای اصلاح شده، ثبت انحصاری میشود و مجوز خرید آن، همهساله باید تمدید گردد، در صورت مخلوط شدن بذرهای اصلاح شده با بذرهای طبیعی دستکاری نشده و ثبت نشده، کشاورزان فقرزده و بی پناه، توانایی خود را در تأمین هزینههای تولید محصول از دست میدادند. در نتیجه، دانههای اصلاح ژنتیک شده نمیتوانست سودمند باشد و دغدغههای موجود از بابت گرسنگی شدید و رفع آن در کوتاه مدت، نمی توانست ایراد خسارت درازمدت بر اقتصاد محلی و داخلی را که منبع درآمد مردم و دولت بود، توجیه کند.
برنامه جهانی غذا، این تصمیم را پذیرفت، اما پذیرش این تصمیم، وضعیتی دشوار بهوجود آورد و آن، انباشته شدن بندرگاه و انبارها از حجم عظیم موادغذایی منتظر ترخیص بود. یکی دیگر از مشکلات، هزینه سنگین جایگزین کردن غلات دستکاری شده بود و این در حالی بود که اولین محموله کمکهای غذایی جدید حداقل با یک ماه تأخیر به منطقه میرسید. باید راه کار جدیدی اتخاذ میشد. سرانجام سازمان تصمیم گرفت غلات دستکاری شده را آسیاب و تبدیل به آرد کند؛ اما آسیاب کردن آن همه بار در شرایط پیشبینی نشده و بدون تدارک تمهیدات لازم نیز در عمل با مشکل روبهرو گردید.
از آن جایی که محصولات آسیاب شده، اصلاح شده بودند، لازم بود شیوههای جدیدی برای کیسه کردن و توزیع آنها طراحی و اجرا شود. برای مثال، در موزامبیک که استفاده از غلات اصلاح شده، فقط در صورت تبدیل شدن به آرد، مجاز اعلام شده بود، محمولهها فقط در صورتی اجازه تردد داشتند که با استفاده از بستهبندیهای محکم و مهر وموم شده امکان ریختن محتوای آنها در بین راه، وجود نداشته باشد. این پیش شرط، روشهای حملونقل تحت چنین شرایطی را محدود و هزینههای لجستیکی را بشدت افزایش داد.
با این حال این مشکل اولیه فواید و مزایای غیرمنتظرهای در پی داشت. آرد کردن دانهها به معنای آن بود که برنامه جهانی غذا میتوانست با افزودن انواع ویتامینها و موادمعدنی به آردها، ارزش غذایی آن ها را بالا ببرد و این امر برای تقویت بدن افرادی که بر اثر ابتلا به ایدز قوای جسمانی خود را از دست داده بودند، فرصتی بسیار مغتنم بهشمار میآمد. مضافاً این که راهاندازی و فعال شدن مجدد آسیابهایی که سالهای متمادی چرخهایشان از حرکت باز ایستاده بود، کلی اشتغال ایجاد کرد و با تکان دادن بازارهای محلی توانست اقتصاد منطقه را از حالت رکود بیرون آورد. افراد تحت پوشش خدمات برنامه جهانی غذا، از مزایای تغذیهای و اقتصادی، بهرهمند شدند و برنامه هم توانست بهظاهر ضمن حفظ وجهه و حسن شهرت خود بهعنوان یک تشکیلات بشردوستانه بیطرف، اقدامات خود را با موفقیت به پیش برد.
* آیا راهی برای کنترل و ردیابی بذور تراریخته وجود دارد؟
پاسخ این سؤال در نگاه اول مثبت است اما کارایی این روشها بشدت زیر سؤال است. سامانههای رهگیری یا ردیابی، در واقع نوعی روشهای ثبت و ضبط سوابق هستند که امنیت غذایی را ارتقا میبخشند و در صورت بروز اشکال در زنجیره عرضه، نهادهای دست اندرکار کمک میکنند تا هر چه سریعتر، عوامل و منابع اصلی بروز مشکل را شناسایی کنند. از این سامانهها برای امور دیگری چون بازاریابی و جدا نگهداشتن موادغذایی دارای صفات متفاوت نیز استفاده میشود. با این حال، حجم ساختار تأمین و عرضه اقلام اساسی میتواند برای اقدامات صورت گرفته در راستای رهگیری، چالشانگیز باشد.
از آنجایی که غلات و حبوبات، دانه کوچکی دارند و معمولاً هم در مزارع بزرگ و وسیع، کشت و تولید میشوند، اکثر مواقع، دانهها در جریان طی کردن زنجیره عرضه و بویژه در سیلوها و انبارها با هم مخلوط میشوند و این امر، نهتنها تلاش برای جداسازی محصولات مشابه اما دارای صفات متفاوت (مثلاً جداسازی ذرت ارگانیک از غیرارگانیک) را پیچیده و دشوار میسازد، بلکه هزینه بکارگیری روشهای «حفظ یکدستی»22 را هم که بهمراتب، دقیق از روشهای «جداسازی»23 هستند و برای حفظ برخی صفات در طول مراحل مختلف زنجیره، نیاز به مستندسازی دارند، بسیار بالا میبرد. بدین ترتیب، هزینههای استفاده از روشهای جداسازی یا «حفظ یکدستی» میتواند مزایا و منافع حاصل از این روشها را تحتالشعاع خود قرار دهد.
این مسئله بهقدری در عرصه تجارت بین المللی اهمیت یافته که اتحادیه اروپا پیشنهاد کرده است مقررات ویژهای برای استفاده اجباری از روشهای رهگیری و نصب برچسب در مورد انواع خوراک دام و موادغذایی اصلاح شده ژنتیکی24 تدوین و اجرا گردد. بهدلیل آن که در بخش اعظم زنجیره مواد غذایی اساسی ایالات متحده، از اقلام اصلاح شده ژنتیکی استفاده میشود، توانایی دستگاههای ذیربط در جداسازی محصولات دستکاری شده ژنتیکی، به یکی از دغدغههای روزافزون مردم و مسئولان تبدیل شده است.
* نتیجه گیری و جمع بندی
قبل از بحث و نتیجهگیری باید بگویم در سال 2011 سفری مطالعاتی به ژاپن داشتم و از یک پژوهشکده بیوتکنولوژی در آنجا بازدید داشتم. در آن جا از یک استاد کهنهکار ژاپنی که سالها روی موضوع محصولات تراریخته کار کرده بود پرسیدم بهعنوان یک دانشمند ژاپنی صادقانه بگویید بالاخره محصولات تراریخته آری یا خیر؟ به شوخی گفتم داستان هم برایم تعریف نکن فقط بگو آری یا خیر؟
گفت صادقانه بگویم هنوز نکات تاریک بسیاری در مسیر محصولات تراریخته وجود دارد که استفاده از آنها در غذای انسان و دام را با ابهام جدی روبرو میکند لذا ما در ژاپن ترجیح میدهیم فعلاً به تحقیقات در این زمینه بسنده کنیم.
به نظرم همین موضوع برای نتیجهگیری کافی است بیایید ما هم در ایران فعلاً تا زمانی که قارد به ارزیابی دقیق این محصولات باشیم، به تحقیقات در این زمینه در دانشگاهها و مؤسسات پژوهشی بسنده کنیم. شاید روزی برسد که علم بشری قادر به شفاف کردن تمام این زوایای تاریک علم محصولات تراریخته شود. اما تا آن روز در برابر حفظ سلامت تکتک شهروندان, در برابر حفظ ذخایر عظیم و بیبدیل ژنتیکی بومی کشورمان ــ که سرمایه ذیقیمت و جبرانناپذیر و از مباحث اصلی پدافند غیرعامل بهشمار میرود ــ و در برابر توسعه پایدار کشورمان و حفظ استقلال ایران عزیز همگی مسئولیم و هرگز اجازه آزمون و خطا در این خصوص نداریم.